اکوایران: در هر دو نظام دموکراتیک و اقتدارگرا، سرخوردگی از نخبگان فاسد و نهادهای فرتوت ــ‌چه خشم از فساد افسارگسیختۀ مقامات چینی، چه ناکامی در برابر بن‌بست سیاسی آمریکا‌ــ شنوندگان مشتاقی را برای کسانی پدید آورد که وعدۀ فسادزدایی می‌دادند.

به گزارش اکوایران، افول دموکراسی و برآمدن خودکامگی‌های جدید، موضوع یادداشت تازه هال برندز، تحلیل‌گر برجسته مسائل بین‌الملل و استاد دانشگاه جان هاپکینز است. اکوایران این یادداشت بلند را در دو قسمت ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن ارائه می‌شود:

شاید از یک دیکتاتور خوشمان بیاید!

«خیلی‌ها می‌گویند: شاید از یک دیکتاتور خوشمان بیاید». این جمله را اخیراً دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، با لحنی متفکرانه بیان کرد، البته بلافاصله افزود که خودش دیکتاتور نیست. بحث بر سر اینکه آیا ترامپ یک جبار بالقوه است یا نه به نخستین کارزار انتخاباتی‌اش برمی‌گردد و اکنون با اقدامات اخیر او برای ارعاب مخالفان، نادیده گرفتن دادگاه‌ها و دور زدن کنگره، دوباره جان گرفته است. آنچه غیرقابل انکار است این است که ترامپ بخشی از نسل جدیدی از مردان مستبد قرن بیست‌ویکم است که به‌طور تهاجمی در حال بازشکل‌دهی کشورها و حتی جهانند.

دونالد ترامپ

ظهور این مردان مستبد ــ‌رهبرانی که سیاست کشورشان را قبضه می‌کنند، هنجارها و نهادهای قدیمی را در هم می‌شکنند و بر روش‌های شبه‌اقتدارگرایانه (یا تماماً اقتدارگرایانه) و کیش شخصیت تکیه دارندــ موضوع تازه‌ای نیست. در دهۀ گذشته، بارها این روند توسط کسانی که به‌درستی از پیشروی استبداد و عقب‌نشینی دموکراسی نگران بودند، نقد شد. اما امروزه، مسئله بیش از آنکه سیاسی باشد، ژئوپولیتیکی است. ما شاهد ظهور «نظام مردان قدرتمند» هستیم؛ نظمی بین‌المللی نوینی که در آن رهبران بسیار قدرتمند و نالیبرال، بسیاری از نیرومندترین و پرانرژی‌ترین کشورها را کنترل می‌کنند و از تمرکز قدرت داخلی برای ایجاد تغییرات تاریخی در عرصۀ جهانی بهره می‌برند.

این نخ تسبیحی است که مجموعۀ متنوعی از رهبران و جوامع را به هم وصل می‌کند؛ از عربستان سعودیِ محمد بن سلمان تا ترکیۀ رجب طیب اردوغان تا هندِ نارندرا مودی. شگفت‌آور آنکه این نخ تسبیح، روسیۀ ولادیمیر پوتین، چینِ شی جین‌پینگ و حتی آمریکا‌ی ترامپ را نیز به هم پیوند می‌دهد: سه قدرت بزرگی که هر یک به شیوۀ خود در تلاشند نظام بین‌المللی‌ای را که روزی واشنگتن و متحدانش بنا نهاده بودند، متحول کنند.

این مردان مستبد از دل نظام‌های گوناگونی، اقتدارگرا و دموکراتیک، برخاسته‌اند؛ اهدافشان غالباً با یکدیگر در تضاد است. هیچ منتقد جدی ترامپ یا مودی ادعا نمی‌کند که نالیبرالیسم یا خطاهای آنان به پای جنایات شی یا پوتین می‌رسد. اما روند کلی روشن است، هرچند تفاوت‌ها نیز عمیق باشند.

زمان آن فرارسیده است که به‌طور نظام‌مندتری دربارۀ خطوط کلی جهانی که به دست این رهبران شکل می‌گیرد بیندیشیم، چرا که آن جهان بسیار متفاوت ــ‌و به‌مراتب خشن‌تر‌ــ از دنیایی خواهد بود که تاکنون می‌شناختیم.

دیکتاتورها پویا هستند

حکمرانی مردان مستبد از قدیمی‌ترین سنت‌های سیاسی بشر است. قدرت همواره نصیب کسانی می‌شد که توانایی نظامی یا کاریزمای فردی داشتند. لردهای فئودال اروپا، کادیلوهای آمریکای لاتین و شوگون‌های ژاپن همگی گونه‌هایی از مردان مستبد بودند. حتی پس از پیدایش نظام‌های سیاسی و بوروکراسی‌های مدرن، رهبران شخص‌محور همچنان تأثیرگذار ماندند.

در دهۀ ۱۹۳۰، خطیب بااستعدادی به نام آدولف هیتلر دموکراسی آلمان و صلح جهانی را در هم کوبید. انقلابیون هولناکی همچون استالین و مائو تسه‌تونگ نظام‌های توتالیتر و کیش‌های شخصیتی هولناکی بنا کردند که به خشونت در داخل و خارج کشورشان دامن زد.

شی مائو

در دهه‌های اخیر، قرار بود عصر مردان مستبد به پایان رسیده باشد. پس از جنگ سرد، واشنگتن کوشید جهانی بسازد که توسط بازارها اداره شود، نه مردانی سوار بر اسب. رهبران آمریکا گسترش نهادهای دموکراتیک و هنجارهای جهانی را برای مهار قدرت خودسرانه ترویج کردند. مستبدان آن دوره ــ‌صدام حسین عراق، معمر قذافی لیبی و اسلوبودان میلوشویچ صربستان‌ــ یا دیکتاتورهای دست‌چندم بودند یا جنایتکاران جنگی. اما از آن زمان، چیزهای زیادی تغییر کرده است.

همان‌طور که گیدئون راچمن در بهترین کتاب مربوط به این موضوع می‌نویسد، آشوب‌های دوباره‌سر برآورده راه بازگشت مردان قدرتمند را هموار کرد. سیاستمداران پوپولیست، گاه با گرایش‌های ملی‌گرایانۀ افراطی، در فضای ناامنی فرهنگی و اقتصادی ناشی از جهانی‌شدن جان گرفتند. فناوری‌های نو، مانند اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، به رهبران کاریزماتیک دسترسی تازه‌ای داد. رکود دموکراتیک جهانی از اوایل دهۀ ۲۰۰۰ به بعد، به جاه‌طلبان نالیبرال یاری رساند. و در هر دو نظام دموکراتیک و اقتدارگرا، سرخوردگی از نخبگان فاسد و نهادهای فرتوت ــ‌چه خشم از فساد افسارگسیختۀ مقامات چینی، چه ناکامی در برابر بن‌بست سیاسی آمریکا‌ــ شنوندگان مشتاقی را برای کسانی پدید آورد که وعدۀ فسادزدایی می‌دادند.

آزادی رو به افول؟

امروزه دولت‌های آشکارا استبدادی جهان به‌مراتب کمتر از یک قرن پیش است، اما «دموکراسی‌های نالیبرال» رو به افزایشند.

تمام این عوامل نقش داشتند، اما در پس آن، تغییر ژئوپولیتیکی عمیق‌تری نیز وجود داشت. تلاش برای تحکیم جهانی‌سازی، دموکراسی و حقوق بین‌الملل در دورانی رخ داد که آمریکا قدرت برتر جهان بود. اما سپس توازن تغییر کرد؛ با ظهور یا تجدید حیات چالشگران نالیبرال، به‌ویژه چین و روسیه، و ظهور قدرت‌های میانه‌ای که می‌خواستند جایگاهی در خور بیابند.

مودی پوتین شی

احساس عقب‌نشینی آمریکا فضایی ایجاد کرد تا حاکمان مقتدر و دولت‌های رقیب بتوانند چشم‌اندازهای شکوه شخصی و ژئوپولیتیکی خود را دنبال کنند. این فضا همچنین سیاستی از «نوستالژی» آفرید؛ میلی به بازگرداندن عظمت ازدست‌رفته که مرد مستبد خود آمریکا به‌خوبی از آن بهره‌برداری کرد. علت‌ها فراوانند اما مضمون روشن است: بزرگ‌ترین پویایی جهانی از دولت‌هایی سرچشمه می‌گیرد که مستبدان بر آن‌ها حکمرانی می‌کنند.

قدرت‌های میانه، شخصیت‌های بزرگ

در ترکیه، مدت‌هاست اردوغان با تکیه بر کاریزمای شخصی، دستگاه سیاسی و قدرت اسلام، نخبگان سکولار قدیمی را در هم شکسته و نظامی شبه‌اقتدارگرایانه پیرامون خود ساخته است. این تسلط داخلی به او امکان داد جهت‌گیری ژئوپولیتیکی ترکیه را به‌طور قاطع تغییر دهد: کشوری که زمانی خودش را با غرب هویت‌یابی می‌کرد، اکنون بارها با واشنگتن درگیر شده و به دنبال حوزه‌ی نفوذ نئوعثمانی از قفقاز تا شاخ آفریقاست.

اردوغان رقیب و همراهی در عربستان سعودی دارد، جایی که محمد بن سلمان قدرت سیاسی و رسوم اجتماعی خفه‌کنندۀ روحانیت محافظه‌کار را در هم شکسته است. پوپولیسم سلطنتی او، جامعۀ جوان سعودی را از نظر اجتماعی آزادتر کرده، هرچند هم‌زمان با روش‌های خشن کنترل فردی‌اش را هم تثبیت کرده است. او نیز جاه‌طلبی‌هایی جهانی دارد. همین حالا هم عربستان را به بازیگری محوری در رقابت آمریکا و چین بدل کرده و می‌خواهد با دگرگونی اقتصاد و رابطه‌اش با اسرائیل، به قدرتی میانجی تبدیل شود، در حالی‌که قدرت سعودی را در شبه‌جزیره عرب و فراتر از آن به نمایش می‌گذارد.

ترکیه عربستان

توافق با اسرائیل شاید به معنای همکاری با نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو باشد، یک «مرد مستبد دموکراتیک» که دهه‌ها مشغول بازسازی رژیمی بود که زمانی زیر سلطۀ نخبگان عمدتاً لیبرال و اشکنازی بود. حکومت دوقطبی‌کنندۀ او، سیاست اسرائیل را شخصی کرده و راست‌گرایان ملی‌گرای نالیبرال را توانمند ساخته است. پس از حملات  ۷ اکتبر ۲۰۲۳، او رهبری حمله‌ای منطقه‌ای را بر عهده داشت که  توازن خاورمیانه را به کلی برهم زد.

در این میان، نتانیاهو از اعتبار دیپلماتیک و روابطش با دیگر مردان مستبد برای تحکیم قدرت داخلی‌اش بهره می‌برد: پوسترهای حزب لیکود او را در حال دست دادن با ترامپ، پوتین و مودی نشان می‌دهند و می‌گویند نخست‌وزیر «در سطحی دیگر» است.

هم‌پیمانان مودی بی‌شک این را تعریفی از او می‌دانند: هند نیز کشوری محوری است که تحت سلطۀ رهبری سخت‌گیر و دیرپا قرار دارد. از سال ۲۰۱۴، مودی ملی‌گرایی آتشین و گاه خشونت‌بار هندو را در سیاست داخلی هند ترویج کرده است. روش‌های مرد مستبد او در سیاست خارجی نیز آشکار است.

بیشتر بخوانید
چگونه ترس از آینده نامعلوم رویای یک جهان لیبرال را بر باد داد؟

نگرانی‌های سیاسی طی چند سال انباشته شدند و به دوره‌ای از خوشبینی جهانی پایان دادند.

هندِ مودی متهم به ترور مخالفان در کشورهای دموکراتیک است و به حملات تروریستی تحت حمایت پاکستان به‌شدت پاسخ داده است. او هند را تمدنی بزرگ می‌داند که شکوه و قدرت شایستۀ خود را بازمی‌یابد ــ‌و در گردهمایی‌های بین‌المللی، همچون نشست گروه ۲۰ در دهلی نو در سال ۲۰۲۳، خود را به‌عنوان یک رهبر جهانی برجسته معرفی می‌کند. برند شخصی او در آن مناسبت کاملاً مشهود بود: چهره‌اش بر بیلبوردها، روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی نقش بسته بود، غالباً در کنار عبارت ویشواگورو که تقریباً به معنای «معلم جهان» است.

حتی مجارستان کوچک نیز حاکمی با افق‌ها و تأثیرات جهانی دارد. بیش از یک دهه پیش، خصومت نخست‌وزیر ویکتور اوربان با مهاجرت، تغییر بزرگی در سیاست اروپا رقم زد. حملۀ تدریجی و نظام‌مند او به نظام سیاسی مجارستان در ۱۵ سال گذشته و فراخوان صریحش برای «دموکراسی نالیبرال»، او را به قهرمان خودکامگان در حال ظهور تبدیل کرده است.

مجارستان از نظر ژئوپولیتیک قدرت بزرگی نیست. اما اگر جهان وارد دورۀ سلطۀ نالیبرال شود، اوربان یکی از پیام‌آوران آن به شمار خواهد رفت.

نمونه‌های دیگری هم هست: از نایب بوکله در السالوادور گرفته تا کیم جونگ‌اون، دیکتاتور موروثی که کرۀ شمالی را به تهدیدی جهانی بدل کرده است. سبک حکمرانی مرد مستند حتی در میان بزرگ‌ترین قدرت‌ها نیز فراگیر شده است.