از زمان حمله 7 اکتبر حماس علیه اسرائیل در سال 2023، خاورمیانه با وخیمترین بحران خود در دهههای اخیر مواجه شده است. اقدام حماس، واکنش اسرائیل را در پی داشت و به شکلگیری چندین مناقشه در خاومیانه منجر شد.
تغییر توازن قوای منطقه
تازهترین جنگ غزه موجب شکلگیری یک بحران انسانی قابل توجه شده که تأثیر آن تا مدتها پس از پایان جنگ ادامه خواهد داشت. این مناقشه همچنین به سرعت به یک جنگ گستردهتر میان اسرائیل و محور مقاومت تبدیل شد، به طوریکه لبنان، سوریه، یمن، ایران و حتی قطر به جبهههای نبرد تبدیل شدند.
پس از حملات اسرائیل به اهداف حماس در قطر در ماه سپتامبر، آمریکا فرآیند تلاش برای آتشبس در غزه را آغاز کرد. اما چه توافقی حاصل شود چه نشود، اسرائیل به اقدامات خود ادامه میدهد و مرزها را در کرانه باختری، جنوب لبنان و جنوب غربی سوریه مجددا ترسیم میکند.
با شرایط جدید محور مقاومت، منطقه شامات در حال تبدیل شدن به «محور اقلیتها» است که در آن گروههای علوی، دروزی، مارونی، شیعه و سنی، در حوزه نفوذ رو به گسترش اسرائیل به رقابت با یکدیگر میپردازند. بنابراین، توازن منطقهای قدرت که پیش از سال 2023 به دست آمده بود، به شکل قابل توجهی تغییر کرده است. این مناقشه نه تنها وضعیت اسرائیل و ایران را تغییر داده، بلکه نقش ایالات متحده و دلالان قدرت عرب منطقه را کاهش داده است.
در حالیکه آمریکا و متحدانش در نهایت تلاشی را برای پایان دادن به جنگ غزه رهبری کردند، مشخص نیست که آتشبس و تبادل اسرا منجر به یک توافق صلح قابل دوام میشود یا خیر. همچنین مشخص نیست در صورتی که این تلاشها با شکست روبهرو شود، ثبات منطقه چگونه بازیابی خواهد شد و نظم منطقهای جدید چگونه خواهد بود. تا آنجایی که میتوان پیشبینی کرد، خاورمیانه برای مناقشات طولانیمدت و جوش هرج و مرج آماده خواهد شد.
اول اسرائیل
جنگافروزی اسرائیل هیچ هدف سیاسی که منطقه را متحد کند یا اتحادها را تقویت کند، نداشته است. تعریف اسرائیل از ثبات منطقهای به برتری نظامی خودش گره خورده است. اما اشتباه است که فکر کنیم قابلیتهای اسرائیل مبنای مناسبی برای نظم منطقهای خواهد بود. به احتمال زیاد، تلاش اسرائیل برای برتری با اشکال جدید و متفاوتی از مقاومت روبهرو خواهد شد و به درگیریهای مداوم دامن خواهد زد.
نقش آمریکا در خاورمیانه از زمان حمله حماس پراکنده و عمدتا واکنشی بوده است. چشمانداز این کشور برای منطقه با چگونگی تغییر پویاییها همخوانی نداشته است. در دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ، ایالات متحده معتقد بود که ثبات منطقهای میتواند در پادشاهیهای خلیج فارس با پتانسیل اقتصادی گسترده آنها ریشه داشته باشد. سپس دولت بایدن این چشمانداز را گسترش داد و استدلال کرد که اگر توافقنامههای ابراهیم که روابط بین اسرائیل و چندین کشور عربی را عادیسازی کرد، بتواند عربستان سعودی و دیگران را نیز شامل شود، منطقه از طریق کریدورهای تجاری که آسیا را به اروپا متصل میکنند، یکپارچه خواهد شد.
مقامات آمریکایی همچنان به این دیدگاه استناد میکنند، هرچند که این دیدگاه از اولین قربانیان جنگ غزه بود. اسرائیل وابستگی متقابل اقتصادی و ادغام منطقهای را ضامن امنیت خود نمیبیند و همچنین به پتانسیل یک توافق سیاسی مذاکرهشده با سایر بازیگران منطقهای اهمیت زیادی نمیدهد. هدف آن اعمال برتری نظامی خود برای پایان دادن به همه تهدیدها است.
نگرانی از اهداف حداکثری نتانیاهو
این موضع به طور قابل درکی بقیه منطقه را نگران میکند زیرا آنها نگرانند که اسرائیل به دنبال اهداف حداکثری خود باشد. مهمترین این اهداف میتواند «حل» یکجانبه مسئله فلسطین با الحاق کرانه باختری و غزه و تبعید تعداد زیادی از فلسطینیهای ساکن در این سرزمینها باشد. اما این استراتژی در واقع نگرانیهای امنیتی بلندمدت اسرائیل را برطرف نمیکند. اگرچه اسرائیل بر جمعیتهای بیقرار فلسطینی حکومت نخواهد کرد، اما در کنار یک جهان عرب بیثباتتر قرار خواهد گرفت.
از جمله موارد دیگر، اخراج فلسطینیها و الحاق غزه و کرانه باختری، پیمانهای صلح اسرائیل با کشورهای مختلف عربی را به خطر میاندازد و همچنین بیثباتی سیاسی بیشتری را در مصر و اردن ایجاد میکند که هر دو برای دههها برای استراتژی امنیتی اسرائیل حیاتی بودهاند. امواج شوک از غزه و کرانه باختری به بیرون تابیده میشود و منطقه را به سوی ناشناختهها سوق خواهد داد.
به جای آرامش نسبی فعلی در بخش عمدهای از جهان عرب، ناآرامیهای اجتماعی مداوم، بحرانهای سیاسی و خشونتهای افراطی وجود خواهد داشت. برتری نظامی اسرائیل راه حلی برای این مشکلات ارائه نمیدهد. برعکس، استفاده از قدرت آتش آن تنها خشم عمومی را تشدید کرده و دولتهای محلی را که به دنبال مهار آن هستند، تضعیف میکند.
چشمانداز شامات و بیثباتی وسیعتر منطقهای
تحولات لبنان و سوریه دریچهای به سوی یک بیثباتی که منطقه وسیعتری را فرا گرفته است، میگشاید. از زمان جنگ با حزبالله و سقوط دولت اسد، لبنان و سوریه به ترتیب به مناطق اقلیت خواهان خودمختاری تقسیم شدهاند که برخی از آنها توسط اسرائیل (و در مورد سوریه توسط ترکیه) اشغال شدهاند، شاید برای همیشه.
در سوریه، علویها، دروزیها و کردها همگی در برابر تثبیت قدرت دولت جدید مقاومت میکنند. با وجود خاطرات وحشیگری داعش، این جوامع اقلیت نگرانند که شورشیان سابق که اکنون در دمشق حکومت میکنند، هنوز نیروهای سنی کینهتوزی باشند که پس از تثبیت کنترل، به روشهای قدیمی خود بازگردند. این ترس حتی در سیاست عراق نیز طنینانداز شده است، جایی که شبهنظامیان شیعه که قبلا با داعش میجنگیدند، اکنون در مورد تسلط سنیها در سوریه بسیار هوشیار هستند.
همین نگرانیها در محاسبات حزبالله نیز وجود دارد. این حزب شبهنظامی-سیاسی نسبت به اسرائیل محتاط است، اما به طور فزایندهای نگران جنگ داخلی در لبنان و مداخله نیروهای سنی از سوریه است. بنابراین، شامات با دور جدیدی از سیاستهای فرقهای روبهرو است. گسترش جنگ غزه نه تنها در را به روی این شکاف باز کرده است، بلکه اسرائیل نیز با محاسبه اینکه جوامع فرقهای و قومی متخاصم تهدید کمی ایجاد میکنند، در دامن زدن بیشتر به آن منافعی میبیند. اما این یک شرطبندی خطرناک است. هرج و مرج در شامات ممکن است برای اسرائیل آرامش کوتاهمدتی فراهم کند، اما میتواند ثبات در سایر نقاط منطقه را تهدید کند و پیامدهایی برای ترکیه، اروپا و در نهایت خود اسرائیل داشته باشد.
مسئله ایران و اسرائیل
اسرائیل مدتهاست که ایران را به عنوان تهدید امنیتی اصلی خود میبیند. در ماه ژوئن، حملات اسرائیل منجر به ترور دهها تن از رهبران نظامی ایران و وارد شدن خسارات به تأسیسات نظامی و هستهای آن شد. سپس ایالات متحده سایتهای هستهای مستحکم ایران را بمباران کرد.
اما جمهوری اسلامی ایران همچنان بر مقاومت اصرار دارد و سرنوشت برنامه هستهایاش همچنان نامشخص است. در طول این جنگ کوتاه، ایران توانست با رگبار موشکهای کروز خسارات قابل توجهی را در اسرائیل ایجاد کند، قبل از اینکه ایالات متحده برای درخواست آتشبس شکننده وارد عمل شود. اما این درگیری کمتر از انتظارات اسرائیل بود. اسرائیل همچنان مشتاق تحقق اهداف جنگی خود است و ایران نیز باید بازدارندگی را دوباره برقرار کند. این امر زمینههای زیادی را برای درگیری مجدد در سال آینده باقی میگذارد.
ایران با علم به اینکه نمیتواند تنها به موشکهای خود برای جلوگیری از حملات آینده اسرائیل تکیه کند، به دنبال روابط دیپلماتیک بهتر با همسایگان عرب خود خواهد بود. اما همچنین میتواند از هرج و مرجی که سیاست اسرائیل در شامات در حال گسترش آن است، بهرهبرداری کند. اسرائیل ممکن است منزوی کردن ایران را در حالی که اهداف جنگی خود را در غزه و شامات دنبال میکند، دشوار بیابد. البته، تبادلات نظامی مداوم بین اسرائیل و ایران، ثبات منطقهای را که اقتصادهای خلیج فارس برای رونق به آن نیاز دارند، به خطر میاندازد.
همه اینها در پسزمینه یک بنبست پرتنش بر سر برنامه هستهای ایران رخ خواهد داد. در ماه سپتامبر، قدرتهای اروپایی تحریمهایی را که با تصویب توافق هستهای ایران در سال 2015 به حالت تعلیق درآمده بودند، دوباره علیه ایران اعمال کردند. این تحول، زمینهای را که ایالات متحده و ایران در گذشته در آن بنبست هستهای را مدیریت کردهاند، به شدت تغییر میدهد. بدون یک مسیر دیپلماتیک برای تغییر مسیر، احتمال جنگ مجدد بین ایران و اسرائیل یا حتی بین ایران و ایالات متحده در خلیج فارس بیشتر خواهد بود.
صفبندیهای جدید
بنابراین، خاورمیانه وارد دورهای از عدم قطعیت بزرگ میشود. اسرائیل توانایی خود را در اعمال برتری نظامی برای تأمین اهداف استراتژیکش نشان داده است، اما تمایلی به استفاده از این لحظه برای مشارکت دادن بازیگران منطقهای در شکلدهی به یک نظم سیاسی جدید ندارد و در عین حال، قادر به حفظ استراتژی فعلی خود به طور نامحدود نخواهد بود. دستور کار آن توسط هیچ متحد منطقهای پشتیبانی نمیشود و در حال حاضر در جبهههای زیادی میجنگد و بیثباتی بیشتری نسبت به آنچه که به تنهایی میتواند مدیریت کند، ایجاد میکند.
در واقع، با ورود به سال 2026، استراتژی اسرائیل باعث شده است که بقیه منطقه برای خنثی کردن برنامههای آن متحد شوند و بسیاری در جهان عرب، ایران را تهدیدی با فوریت کمتر میدانند. مسائلی که بیشترین اهمیت را در ذهن استراتژیستهای منطقهای دارند، عبارتند از سرنوشت فلسطینیها، بیثباتی در شامات و تمایل اسرائیل به استفاده از قدرت نظامی خود حتی علیه کشورهای دوست در خلیج فارس است.
ایالات متحده عموما به اسرائیل اجازه داده است تا جنگهای خود را آنطور که صلاح میداند، دنبال کند. اما حمله به اهداف حماس در قطر، تعهدات آمریکا برای دفاع از متحدان منطقهای خود را زیر سوال میبرد. با توجه به بیاعتنایی ترامپ به ضمانتهای امنیتی که ایالات متحده به سایر متحدان خود داده است، احتمالا تضمین امنیتی دولت ترامپ به قطر، تأثیر چندانی در کاهش این ترسها نداشته است.
رویکرد کاهش ریسک در قبال اسرائیل
این درک، متحدان عربی آمریکا را بر آن داشته است که از ریسکهای خود بکاهند. به عنوان مثال، عربستان سعودی با ایجاد یک همکاری امنیتی با پاکستان به این امر واکنش نشان داده است که میتواند توسط سایر بازیگران منطقهای (از ایران گرفته تا ترکیه) که به دنبال جایگزینهای استراتژیک هستند، تکرار شود.
کشورهای عربی متحد آمریکا امیدوارند که دولت ایالات متحده نسبت به خطرات ذاتی نظم منطقهای دیکتهشده توسط اسرائیل هوشیار باشد. آنها سعی خواهند کرد ترامپ را متقاعد کنند که از دیدگاه خود برای یک نظم منطقهای با پشتیبانی توافقات دیپلماتیک و اقتصادی فراگیر حمایت کند. تلاش ترامپ برای آتشبس در غزه یک پیروزی مهم است، اما هنوز از تعهد معتبر آمریکا برای بازگرداندن نظم به منطقه بسیار فاصله دارد. در حال حاضر، منطقه با ایجاد اتحاد در خطوط گسل سیاسی و ایدئولوژیک و همچنین نگاه به چین و روسیه برای حمایت، به دنبال راههایی برای ایجاد تعادل در برابر اسرائیل است.
مناقشهای که در 7 اکتبر 2023 آغاز شد، خاورمیانه را به شکل عمیقی تغییر داده و همچنان در حال تغییر آن است. اما ممکن است سالها طول بکشد تا نتیجه نهایی و هزینههای کامل آن مشخص شود.
منبع: پراجکت سیندیکت