تصویر با هوش مصنوعی ساخته شده است.
به گزارش اکوایران، سیاست ایران با اجرایی شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها بار دیگر شاهد رویارویی چهرههایی است که هر یک نماد یک مسیر و یک جهانبینیاند: حسن روحانی، رئیسجمهوری دولتهای یازدهم و دوازدهم که نامش با برجام و شکستن اجماع جهانی علیه ایران گره خورده و سعید جلیلی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی که کارنامهاش با صدور پیاپی قطعنامهها در حافظه جمعی مانده است.
اما ماجرا از کجا شروع شد؟ تیر ۱۴۰۳ بود که روحانی با صراحت جلیلی را به مناظره فراخواند و گفت: «شما که ۷۰۰ میلیارد دلار به کشور صدمه زدید و در این سه سال ۳۰۰ میلیارد دیگر لطمه زدید، اگر شهامت دارید بیایید با خود من مناظره کنید».
روز گذشته -6 مهر 1404- سعید جلیلی در دانشگاه شیراز اعلام آمادگی کرد اما با لحنی طعنهآمیز پاسخ داد: «امروز حتی یک بچه دبستانی که اخبار را یک دور خوانده باشد، در مناظره آقای روحانی را محکوم خواهد کرد». این جمله، بیش از آنکه نشانی از اعتمادبهنفس و آمادگی برای مذاکره باشد، نشان خشمی است که از دل یک جدال فرسایشی بیرون آمده است.
این جدال صرفاً یک درگیری شخصی یا جناحی نیست؛ بلکه با نگاهی به کارنامه دو طرف تصویر دو راهبرد متضاد در سیاست خارجی ایران نمایان میشود:
از سعدآباد تا برجام؛ نخستین آزمون دیپلماسی روحانی
حسن روحانی، رئیس جمهوری پیشین جمهوری اسلامی یکی از مهمترین دستاوردهای سیاست خارجی ایران را رقم زد: برجام. توافقی که توانست تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران را بشکند. فروش نفت را بازگرداند، بخش زیادی از داراییهای بلوکه شده کشور را آزاد کند و حق غنیسازی ایران را تثبیت نماید.
حسن روحانی از ۱۴ مهر ۱۳۸۲ تا ۲۴ مرداد ۱۳۸۴ به مدت 16 سال، با حکم سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات و تایید رهبر انقلاب به عنوان دبیر شعام و مسئول مذاکرات هستهای شد؛ دورانی که با صدور قطعنامه شدیداللحن آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تهدید ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت همراه بود.
با پیشنهاد کمال خرازی و موافقت سران نظام، روحانی مأمور شد با اختیارات ویژه یک تیم منسجم سیاسی–فنی–حقوقی تشکیل دهد تا از مسیر مذاکره راهی برای کاهش فشارها بیابد. بدین ترتیب پرونده هستهای رسماً به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی سپرده شد و گفتوگوهای ایران با سه کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) از توافق سعدآباد آغاز و در بروکسل، ژنو و پاریس ادامه پیدا کرد.
اولین مذاکره هستهای با سه کشور اروپایی - کاخموزه سعدآباد تهران - ۲۹ مهر ۱۳۸۲
تیم روحانی – متشکل از دیپلماتهای کارآزموده وزارت خارجه – در شرایطی که تهدید ارجاع پرونده به شورای امنیت سایه سنگینی بر تهران انداخته بود، استراتژی اعتمادسازی را در پیش گرفت. آنان با چند تعلیق داوطلبانه فعالیتهای هستهای، مانع گسترش اتهامات شدند، فشارهای بینالمللی را کاهش دادند و فرصت لازم را برای تکمیل چرخه سوخت هستهای ایران فراهم ساختند.
هرچند این رویکرد، ایران را از خطر اجماع جهانی دور کرد و زمینه پیشرفتهای فنی را فراهم آورد، اما بعدها از سوی مخالفانش مورد انتقاد قرار گرفت. با روی کار آمدن دولت نهم، روحانی در مرداد ۱۳۸۴ از دبیری شعام کنارهگیری کرد.
پس از او علی لاریجانی عهدهدار این مسئولیت شد اما او نیز با سیاستهای دولت جدید به توافق نرسید و نهایتاً در مهر ۱۳۸۶ استعفا داد تا سعید جلیلی سکان مذاکرات هستهای را به دست بگیرد.
این جابهجایی از نگاه بسیاری از کارشناسان تنها تغییر افراد نبود؛ بلکه آغاز دو مسیر متفاوت در سیاست خارجی ایران بود:
مسیر اعتمادسازی و تعامل که روحانی در دهه ۹۰ با برجام آن را به اوج رساند و مسیر تقابل و مقاومت که جلیلی در سالهای بعد نمایندگی کرد.
از مقاومت تا قطعنامههای فصل هفتم؛ کارنامه جلیلی در شورای امنیت
با روی کار آمدن دولت احمدینژاد، مسئولیت شورای عالی امنیت ملی و مذاکرات هستهای بر عهده سعید جلیلی و تیم او قرار گرفت و شورای امنیت سازمان ملل متحد 6 قطعنامه تحریمی علیه تهران صادر کرد.
تیم مذاکرهکننده ایران با گروه ۱+۵ شامل سعید جلیلی، علی باقریکنی و عباس عراقچی در بغداد- اردیبهشت ۱۳۹۱
قطعنامههایی که از مرداد 1385 با قطعنامه ۱۶۹۶ آغاز شد و با قطعنامه 1737 در دی 1385، قطعنامه ۱۷۴۷ در فروردین 1386، قطعنامه ۱۸۰۳ در فروردین 1387، قطعنامه ۱۸۳۵ در مهر 1387 و به قطعنامه ۱۹۲۹ در ۱۳۸۹ منجر شد.
به طور خلاصه این شش قطعنامه ایران را در حوزههای کلیدی «غیرنظامی» و نظامی تحریم کردند: ابتدا برنامه غنیسازی، سپس فروش تجهیزات هستهای و موشکی، حوزه تسلیحات و نهایتاً محدودیتهای مالی-بانکی و فهرست افراد خاص. هر مرحله تحریم شدیدتر شد تا فشار بر برنامه هستهای و موشکی ایران افزایش یابد و ایران به توقف برنامهها یا مذاکره مجاب شود.
گزارش کامل و جزئیات بیشتر این قعطنامهها را در لینک زیر مطالعه کنید:
هرچند ایران در این دوره توانست به غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم دست یابد، اما در مقابل، کشور با سختترین تحریمهای چندجانبه مواجه شد و پرونده هستهای از یک چالش فنی به تهدید امنیت جهانی در شورای امنیت ارتقا یافت. این تجربه، به باور بسیاری از ناظران، یکی از پرهزینهترین فصلهای دیپلماسی ایران بود و تفاوت رویکرد جلیلی با سیاست تعامل و توافق در دولت روحانی را بهروشنی نشان میدهد.
سعید جلیلی و کاترین اشتون، مسئول وقت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا
درباره نوع نگاه جلیلی به مذاکرات هستهای، میتوان سخنان علیاکبر ولایتی، وزیر پیشین امور خارجه را به یاد آورد که در مناظرههای تلویزیونی برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، تمام تلاشهای جلیلی را زیر سوال برد و گفت: «دیپلماسی این نیست؛ سرسختی نشان دادن نیست، معامله است، بدهبستان است. هنر دیپلماسی بیانیه صادرکردن نیست! آنچه مردم میبینند این است که شما مسئول مذاکرات هستهای بودهای و مذاکرات یکقدم پیش نرفته، تحریمها بیشتر شده و فشارش روی مردم آمده است».
از شورای عالی امنیت تا میدان مناظره
روحانی و جلیلی تنها رقبای رسانهای نیستند؛ آنان سالها در شورای عالی امنیت ملی روبهروی یکدیگر نشستهاند. روحانی معمار برجام بود و جلیلی مذاکرهکنندهای که به گفته علیاکبر ولایتی «دیپلماسی را با صدور بیانیه اشتباه گرفته بود».
دعوت روحانی هنوز روی میز است و پاسخ جلیلی بیش از هر چیز بوی طعنه میدهد. حال باید دید فرجام این جدل ایدئولوژیک و مجازی چه میشود؟ آیا این چالش به مناظرهای واقعی در برابر دوربینها خواهد انجامید یا خیر؟