دیوار تخاصم تهران-واشنگتن چگونه بالا رفت و چگونه فرومیریزد؟
فرآیند اهریمنسازی از ایران در آمریکا
درحالی که بسیاری تصور میکنند اهریمنسازی و دشمنتراشی، رویکرد رایج ایران در قبال آمریکاست، اما چنین فرآیندی از زمان تسخیر سفارت آمریکا در ایران بطور سیتماتیک و عمیق در رویکرد سیاستمداران جنگطلب واشنگتن و رسانههای جریان اصلی آمریکا رواج داشته است. عسل راد عضو ارشد شورای ملی ایرانیان آمریکایی در مطلبی نوشته است: در حالی که سیاست و تفکر ایالات متحده برای دهه ها ایران را به عنوان یک دشمن اصلی معرفی کرده است، یک جایگزین صلح آمیز امکان پذیر است؛ ابتدا باید پیشداوری و نگرشهای جانبدارانهای را که نقش مهمی در وضعیت فعلی ما داشته است، بپذیریم.
به گزارش اکوایران، اغلب سابقه تخاصم میان ایران و آمریکا را به روزهای پرتلاطم پس از انقلاب سال ۵۷ (۱۹۷۹ میلادی) و حادثه تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان موسوم به خط امام ارجاع میدهند و آن را یک دشمنی ۴۰ ساله معرفی میکنند. اما واقعیت این است که سابقه این تخاصم به چند دهه پیشتر و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ (۱۹۵۳) بازمیگردد.
همچنین درحالی که بسیاری تصور میکنند اهریمنسازی و دشمنتراشی، رویکرد رایج ایران در قبال آمریکاست، اما چنین فرآیندی از زمان تسخیر سفارت آمریکا در ایران بطور سیتماتیک و عمیق در رویکرد سیاستمداران جنگطلب واشنگتن و رسانههای جریان اصلی آمریکا رواج داشته است.
در همین راستا، عسل راد، عضو ارشد شورای ملی ایرانیان آمریکایی (NIAC) در مطلبی برای پایگاه تحلیلی ریسپانسیبل استیتکرفت (وابسته به مؤسسه کوئنسی) با عنوان «چگونه بیگانهسازی ایرانیان منجر به سیاست بد میشود» نوشته است: «مادامیکه به عقب برنگردید و نگاهی به تاریخ نیندازید، شما متوجه نخواهید شد که چگونه اهریمنسازی -در رسانهها و سیاست- رابطه میان دو کشور را مسموم کرده است».
ترس دائمی از زمزمههای جنگطلبانه
بر اساس گزارش اقتصادنیوز؛ خانم راد که مدرک دکترای تاریخ خاورمیانه خود را در سال ۲۰۱۸ از دانشگاه کالیفرنیا، ایروین دریافت کرده و تحقیقات وی بر ایران مدرن، با تاکید بر شکل گیری هویت ملی در ایران پس از انقلاب متمرکز بوده، در این مطلب نوشته است: مانند میلیونها آمریکایی، من در دنیای پس از 11 سپتامبر به بلوغ رسیدم که در آن دیدگاهها و نگرشهای سیاسی ما نسبت به جنگ با پیامدهای آن تعریف میشد.
علیرغم ناکامیها و پیامدهای جنگهای آمریکا در افغانستان و عراق -که نشان دهنده درک نامنسجمی از ماهیت جنگ، هدف آن یا کشورهایی است که ما هدف قرار می دهیم- صداهای جنگ طلب در واشنگتن همچنان از جنگ دیگری در خاورمیانه علیه ایران دفاع میکنند.
اهریمنسازی سیستماتیک
به عنوان یک ایرانی آمریکایی، جنگ با ایران یک ترس دائمی بوده است، و خصومت مداوم بین دو کشور، تجربه من در داخل ایالات متحده را شکل داده است.
در واقع، اهریمن سازی سیستماتیک ایران و غیرانسانی کردن ایرانیان، و در نتیجه آمریکایی های دارای میراث ایرانی، تأثیر نامطلوبی بر مواضع سیاست ایالات متحده در قبال ایران داشته و در عین حال حقوق ایرانیان آمریکایی را در داخل تضعیف کرده است.
من روند این شیطانسازی و چگونگی نفوذ آن در گفتمان سیاسی، رسانه ها و فرهنگ عامه آمریکا را در یک گزارش جامع تازه منتشر شده بررسی کردم و یافته های این گزارش مربوط به تحقیرهای کنونی ما با ایران است.
تأثیر کودتا و تسخیر سفارت بر ذهنیت عامه دو کشور
اگرچه تاریخ اخیر ممکن است کسی را به این باور برساند که ایران و ایالات متحده دشمنان دیرینه ای هستند، اما زمانی دو کشور تحسین و تاریخ مشترکی داشتند. در حالی که ایران در تیررس «بازی بزرگ» انگلیس و روسیه و تأثیرات استعمار اروپا گرفتار شده بود، ایالات متحده به عنوان یک کشور انقلابی تلقی می شد که در امور آنها دخالت نمی کرد.
همه اینها با کودتای ایالات متحده/انگلیس در سال 1953 تغییر کرد، زمانی که واشنگتن نه تنها مستقیماً در امور داخلی ایران مداخله کرد، بلکه در واقع توطئه ای را از کتاب راهنمای قدیمی امپریالیستی اجرا کرد.
سالها بعد، زمانی که دانشجویان ایرانی از ترس کودتای دیگری به رهبری ایالات متحده برای بازگرداندن شاه، سفارت ایالات متحده را در نوامبر 1979 تسخیر کردند، اکثریت قریب به اتفاق آمریکاییها کاملاً از روح ماجرای 1953 بیاطلاع بودند.
در مورد ایران نگرش های ضد ایرانی در ایالات متحده را نمی توان به طور کامل از نژادپرستی یا اسلام هراسی جدا کرد. با این حال، خصومتهای سیاسی معاصر بین دو کشور و بحران تسخیر سفارت به ایران جایگاهی منحصر به فرد در لفاظیهای سیاسی ایالات متحده داد. این رویداد - و تحقیر که نماد آن بود - چنان در روح و روان آمریکا جا افتاد که به فرهنگ عامه آمریکا سرایت کرد و دههها بعد سیاستمداران آمریکایی برای ابراز دشمنی با ایران از آن استفاده کردند.
بیش از 40 سال بعد، پرزیدنت ترامپ با تهدید به حمله به 52 مکان فرهنگی در ایران، یک مورد به ازای هر آمریکایی که در سال 1979 در ایران گرفتار شد، خاطره بحران سفارت را یادآوری کرد.
انسانیتزدایی از ایرانیان در رسانهها
با شروع دهه 1980، تصویرسازیهای سینمایی و تلویزیونی از ایران و مردم ایران، کلیشههای شرقشناسی را بازنمایی کردند که کل مردم را به یک کاریکاتور شرارت تبدیل کرد. از نمایشهای کارتونی نژادپرستانه شنبه شب - که در آن بازیگران برای تقلید از فارسیزبانها صرفاً چرند حرف میزنند - تا فیلمهای مشکلساز مانند «بدون دخترم، هرگز» که عمداً ایران و اسلام را هر دو بهطور ذاتی عقبمانده و متعصب نشان میدهند، این گونه تصویرها به امری عادی تبدیل شدهاند.
تصاویر ایران و ایرانیها در هالیوود اغلب منعکسکننده لفاظیهای سیاسی سیاستمداران جنگطلب ایالات متحده است - مانند سریال Homeland، که ایران توافق هستهای را حتی قبل از اینکه در جهان واقعی منعقد شود «نقض» کرد، یا فیلم Robocop در سال 2014 که "حافظان صلح" هوش مصنوعی برای بازاریابی کالاهای یک شرکت تسلیحاتی به تهران راه انداختند. در سراسر این روایتها، ایرانیان از انسانیت خود خلع شده و در عوض به دشمن مورد هدف تقلیل یافته اند.
این تصاویر در زبان سیاستمداران و رسانه های خبری ایالات متحده منعکس شده است. در حالی که سناتور جان مک کین با شادی ترانه ای طنز آمیز درباره بمباران ایران میخواند و همکارش «امیگو»، سناتور لیندسی گراهام درباره اینکه داشتن ژن های ایرانی چقدر وحشتناک است، با وندی شرمن، معاون وزیر امور خارجه وقت و فعلی در جلسه ای در کنگره شوخی نژادپرستانه می کرد که که فریب بخشی از DNA ایران است.
در همین حال، رسانههای جریان اصلی اغلب صحبتهای رسمی درباره ایران را طوطی وار بیان میکنند که ایران را تهدیدی محوری برای ایالات متحده معرفی میکند. علیرغم درسهای جنگ عراق و پایههای سست ادعای داشتن سلاحهای کشتار جمعی که بر اساس آن جنگ عراق علناً توجیه میشد، 18 سال بعد، یاهونیوز مقالهای از جیمز وولسی، رئیس سابق سیا را با عنوان «ایران احتمالاً اهماکنون بمب هستهای را در اختیار دارد. در مورد آن چه باید کرد؟» منتشر کرد.
آسیب گسترده سیاستهای ضدایرانی بر جامعه ایرانی-آمریکایی
چنین نگرشهای غیرتمندانه ضدایرانی، به تصمیمات سیاست ایالات متحده رنگ میبخشد و بر دیدگاه های آمریکا نسبت به جنگ تأثیر می گذارد. جای تعجب نیست که تحقیقات نشان می دهد که همبستگی مثبتی بین «رنجش نژادی» و حمایت از اقدام نظامی علیه ایران وجود دارد. این فرآیند انسانیتزدایی است که سیاست هایی را ایجاد می کند که زندگی میلیونها انسان بی گناه را ویران می کند.
تکیه بر کلیشه های مبتنی بر ایدئولوژی تقویت شده توسط فرهنگ عامه و عوام فریبی سیاسی، به جای تمرکز بر تحلیلهای عقلانی و تلاشهای جدی برای درک انگیزههای «دیگری»، منجر به سیاستهایی شده است که منافع امنیتی آمریکا و جهان را تضعیف می کند، بر مردم بی گناه ایران تأثیر نامطلوب می گذارد، و به جامعه ایرانی-آمریکایی صدمه بزند.
در دهه 1980، واشنگتن پس از تهاجم غیرقانونی صدام حسین به ایران از او حمایت کرد و بعداً در دو جنگ مختلف او را هدف قرار داد. در طول دههها، دولتهای مختلف ایالات متحده پیشنهادات روسای جمهور مختلف ایران برای بهبود روابط را رد کردهاند یا مانند مورد خروج دولت ترامپ در سال 2018 از توافق هستهای ایران و سیاست «فشار حداکثری»، توهین و آسیب به ایران را افزایش دادهاند.
اگرچه این ایرانیان مقیم ایران هستند که بار سنگین سیاست های ناعادلانه واشنگتن را به دوش می کشند، اما ایرانیان آمریکایی نیز سیاست های تبعیض آمیز، فضای خصمانه در داخل و درماندگی از تماشای رنج عزیزانشان در ایران تحت مجازات دسته جمعی تحریم ها و فشارها را تجربه کرده اند.
علاوه بر ترس از جنگ و همه تجربیاتی که ایرانیان آمریکایی با رویکرد متعصبانه در محل کار، مدرسه، فرودگاهها و موارد دیگر کسب میکنند، پیامدهای واقعی سیاست های ایالات متحده بر زندگی آنها نیز تأثیر می گذارد. بارها حسابهای برخی دانشجویان ایرانی آمریکایی را بدون دلیل یا توضیحی بستهاند و تراکنشها و حسابهایشان را در اپلیکیشنهای پرداخت بهدلیل استفاده از زبان «فارسی» یا به کار بردن کلماتی مانند «ایران» مسدود کردهاند.
هزارتوی تحریمها و مقررات، انجام کارهای سادهای را که آمریکاییهای با پیشینههای دیگر بدیهی میدانند، مانند ارسال بسته پستی برای خانوادهشان در خارج از کشور یا ارسال پول برای کمک به آنها، منع میکند.
این جامعه صرفاً به دلیل داشتن میراث ایرانی با اتهامات وفاداری دوگانه مواجه شده است، هنگام ورود به ایالات متحده به عنوان شهروند ایالات متحده، سوالات تبعیض آمیز را تحمل کرده و از سیاست های مهاجرتی رنج می برد که خانواده ها را از هم جدا کرده و اعضای خانواده از ایران را از ملاقات با آنها منع کرده است. همه این تجربیات به ایجاد حس خصومت کلی در کشوری که آن را خانه می نامند کمک کرده است.
یک راه رو به جلو
از تهدیدات جنگ گرفته تا تحریمهای ویرانگر و ممنوعیتهای مهاجرت، سیاستهای ما اغلب منافع ایالات متحده و ارزشهایی را که کشورمان ادعا میکند ترویج میکند، تضعیف کرده است. با این حال، در حالی که سیاست و تفکر ایالات متحده برای دهه ها ایران را به عنوان یک دشمن اصلی معرفی کرده است، یک جایگزین صلح آمیز امکان پذیر است. اما ابتدا باید پیشداوری و نگرش های جانبدارانه ای را که نقش مهمی در وضعیت فعلی ما داشته است، بپذیریم.
با شناخت نارضایتیهای متقابل خود و در ایالات متحده، با شناسایی نگرشهایی که برای مدت طولانی بر افکار عمومی در مورد ایران تسلط داشتهاند، میتوانیم حرکت رو به جلو را آغاز کنیم.
ما نمی توانیم به سادگی برنامه هسته ای ایران را بمباران کنیم و همچنین نمی توانیم درگیر جنگ پرهزینه دیگری باشیم.
ایالات متحده خود را در نقطه عطف یک تصمیم میبیند، جایی که ما باید بین راهی که همچنان با ذهنیتهای نژادپرستانه و سیاستهای جنگطلبانه روابط را خدشهدار میکند و مسیر دیگری که مبتنی بر همزیستی و احترام متقابل باشد، یکی را انتخاب کنیم.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
از قطع روابط تا دیدار ژنرالها؛ واکاوی تلاشهای ریاض برای نزدیکی به تهران
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق
-
پشت پرده معامله قرن بن سلمان با پوتین
-
چرا غرب از گروسی ناامید شد؟/ واکنش تهران به صدور قطعنامه احتمالی چه خواهد بود؟