اکوایران: دیک چنی می‌خواست جایگاه ریاست جمهوری را در آمریکا تقویت کند. اما نمی‌دانست که این به کجا منجر خواهد شد.

به گزارش اکوایران،  زمانی که  در سال 2001 یک روزنامه‌نگار به نام نیکلاس لمان از معاون جدید رئیس‌جمهور آمریکا، دیک چنی، خواست تا «مهم‌ترین رخ‌داد سامان‌ دهنده   جهان امروز» را معرفی کند -چیزی مشابه جنگ سرد در دوران قبل-، او  با اشاره به این‌که جهان به هم پیوسته قرن بیست و یکم تهدیدهای جدید و بالقوه ویرانگری ایجاد کرده، توضیح داد: «من فکر می‌کنم ما باید بیش از هر زمان دیگری نگران دفاع از میهن باشیم، یعنی آسیب‌پذیری سیستم خود در برابر انواع مختلف حملات. برخی از این حملات داخلی هستند، مانند انفجار اوکلاهما. برخی دیگر از تروریست‌های خارج از ایالات متحده الهام می‌گیرند - مانند بمب‌گذاری در برج‌های تجارت جهانی [1993] نیویورک».

پیشگو؛ دکترین یک درصد

به نوشته پالیتیکو،  این گفت‌وگو چندماه‌ قبل از ۱۱ سپتامبر انجام شد، اما چنی - که روز دوشنبه در ۸۴ سالگی درگذشت - به طرز عجیبی پیشگو بود. او هم‌چنین آماده اقدام بود. صبح روز حمله القاعده، در حالی که جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور  وقت ایالات متحده، قبل از پناه گرفتن، کتاب «بز خانگی» را برای دانش‌آموزان ساراسوتا می‌خواند، تیمی از مأموران سرویس مخفی، چنی را از دفترش در کاخ سفید به یک پناهگاه زیرزمینی بردند، جایی که او مرکز عملیات اضطراری ریاست جمهوری را رهبری می‌کرد و حتی قبل از این‌که بوش بتواند با او تماس بگیرد، تصمیمات خاصی می‌گرفت. در طول سال‌های بعد، چنی به اندازه هر کس دیگری، واکنش آمریکا به ۱۱ سپتامبر را شکل داد و به عنوان استراتژیست و ایده‌پرداز عمل کرد. این چنی بود که فلسفه‌ی بازدارندگی بیش از حد هوشیارانه را بیان کرد، فلسفه‌ای که ران ساسکیند، روزنامه‌نگار، آن را «دکترین یک درصد» نامید: اگر حتی فقط یک درصد احتمال وجود یک تهدید هسته‌ای یا فاجعه‌بار مشابه برای ایالات متحده وجود داشته باشد، همانطور که چنی گفت، «ما باید آن رابه عنوان یک قطعیت در نظر بگیریم».

1

چنی، به عنوان چهره‌ای  کم حرف، با سرسختی ایدئولوژیک، شاید به عنوان راسخ‌ترین مدافع دولت آمریکا در جنگ علیه تروریسم ظاهر شد. او سیاست‌های حداکثری را ترغیب کرد، از حمله به عراق، علی‌رغم شواهد مبهم در مورد برنامه هسته‌ای صدام حسین حمایت کرد و از تشدید نظارت و پنهان‌کاری ریاست جمهوری در داخل کشور حمایت کرد. از نظر خلق‌وخو نیز، چنی با  همکاران خود تندخویانه رفتار می‌کرد و منتقدان رسانه‌ای را تحقیر می‌کرد .

تغییر چهره

سرسختی چنی به عنوان معاون رئیس جمهور برخی از دوستانش را شگفت زده کرد. جیمز ناتون، خبرنگار بازنشسته نیویورک تایمز، که چنی را به عنوان یک فرد شوخ طبع خوش مشرب در ۳۴ سالگی به یاد می‌آورد -زمانی که او در زمان ریاست جمهوری جرالد فورد به عنوان جوان‌ترین رئیس ستاد کاخ سفید در تاریخ خدمت می‌کرد- با تعجب پرسید: «آیا او اذعان می‌کند که دیگر مانند گذشته خوش برخورد نیست؟» فورد نیز از چرخش «ستیزه‌جویانه» چنی در فکر فرو رفته بود. جان پری بارلو، دستیار سابق چنی، که زمانی با چاپلوسی رئیس سابق خود را «باهوش‌ترین مردی که تا به حال دیده‌ام»  نامیده بود، اکنون معاون رئیس جمهور را «یک جامعه‌ستیز جهانی» می‌نامید. برنت اسکوکرافت، دستیار ارشد سیاست خارجی بوش پدر، در سال ۲۰۰۵ با تاسف زیر لب گفت: «دیک چنی، دیگر نمی‌شناسمش».

تغییر چهره چنی موضوع فرعی شرح حال‌هایی بود که در طول دوران طولانی فعالیتش در اوج دولت آمریکا نوشته شده است. این تغییر چهره خیلی زود شروع شد: ابتدا او یک دانشجوی ترک تحصیل کرده از دانشگاه ییل  بود که بیش از حد مشروب می‌خورد. اما چند سال بعد، او خود را به یک دانشجوی دکترای علوم سیاسی باهوش و مرد خانواده تبدیل کرد. 

dick-cheney-2006-ap

در دولت نیکسون، او یک بچه نابغه تکنوکرات بود که خود را به ستاره در حال ظهور دونالد رامسفلد متصل می‌کرد و بر ریاست جمهوری فورد نظارت داشت. اما چند سال بعد، او به عنوان یک قانونگذار جمهوری‌خواه از وایومینگ، به رهبری انقلاب ریگان در راهروهای کنگره کمک کرد و دستور کار محافظه‌کارانه دفاع قوی، مالیات کم، دولت محدود و اصول اخلاقی قدیمی را پیش برد. 

در دولت اول بوش، چنی وزیر دفاع محتاط، دوراندیش و کاملاً مسئولیت‌پذیری بود که از تصمیم سوال‌برانگیز عدم سرنگونی دیکتاتور عراق، صدام حسین، پس از دفع حمله او به کویت، حمایت کرد. اما هشت سال بعد، به عنوان معاون رئیس جمهور، به خاطر شخصیت شرور و مواضع سیاسی سازش‌ناپذیرش، لقب دارث ویدر را به دست آورد.

بزرگ‌ترین دشمن جمهوری

و در گیج‌کننده‌ترین چرخش خود، پس از آن‌که خشم دموکرات‌های ضدجنگ را برانگیخت - و توانست به امتیاز بسیار پایین ۱۸ درصد محبوبیت دست یابد - چنی در سال ۲۰۱۶ در مقام  یک طرفدار اصولگرای «هرگز ترامپ» دوباره ظاهر شد و این پوپولیستِ محافظه‌کار را به عنوان خطری برای محافظه‌کاری نیکسون-ریگان-بوش و خود دموکراسی طرد کرد.

دونالد ترامپ

 چنی در تبلیغی در سال ۲۰۲۲ برای دخترش، لیز، یکی از ۱۰ جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان که پس از شورش ۶ ژانویه ۲۰۲۱ در کنگره به استیضاح ترامپ رأی دادند، گفت: «در تاریخ ۲۴۶ ساله ملت ما، هرگز فردی نبوده که تهدیدی بزرگتر از دونالد ترامپ برای جمهوری ما باشد. او سعی کرد با استفاده از دروغ و خشونت، انتخابات گذشته را بدزدد تا پس از اینکه رأی‌دهندگان او را رد کردند، خود را در قدرت نگه دارد». و دین ترتیب به طور ناگهانی  چنی به  چهره محبوب رسانه‌ها تبدیل شد.

ریاست جمهوری امپریالیستی

در ایدئولوژی و سیاست، چنی باید به عنوان گونه‌ی کاملاً متفاوتی از محافظه‌کاران نسبت به ترامپ - کسی که ترامپ با فلسفه‌ی او به شدت مخالف بود - شناخته شود. با این حال، با وجود تمام تغییرات و تعدیل‌های او در طول سال‌ها، یک خط مشی در حرفه‌ی چنی نیز وجود داشت که به طرز نگران‌کننده‌ای شبیه ترامپ بود: اراده‌ی آهنین و آسودگی خاطر، حتی لذت بردن از اعمال قدرت، صرف نظر از آن‌چه منتقدانش می‌گفتند. علاوه بر این، تحقیر دشمنان توسط چنی، ستیزه‌جویی او و توسل او به ابتذال، چیزی بیش از ویژگی‌های شخصی تصادفی بودند. این‌ها زیربنای روانی اعتقاد او به لزوم اعمال تهاجمی اقتدار خود بودند، اعتقادی که به نوبه‌ی خود دیدگاه او را در مورد ریاست جمهوری و اقداماتش در دولت تعیین می‌کرد، همانطور که برای ترامپ نیز چنین بوده است.

PEOPLE-DICK-CHENEY--0_1762257176

در واقع، فراتر از جنگ علیه تروریسم، بزرگ‌ترین میراث چنی ممکن است مبارزه‌ی طولانی او علیه محدودیت‌های اعمال شده در برابر اختیارات ریاست جمهوری در دوران پس از واترگیت باشد. به نظر می‌رسد او که در ماجرای واترگیت در ردیف اول قرار داشت، بیش از این‌که از اشتباهات نیکسون علیه قانون اساسی نگران باسد  از تلاش‌های بعدی برای مهار به اصطلاح ریاست جمهوری امپریالیستی نگران بوده است. هنگامی که تحقیقات مجلس نمایندگان در مورد رسوایی ایران-کنترا منجر به گزارشی دو حزبی شد که کاخ سفید ریگان را به دلیل دور زدن نظارت‌های قانون اساسی بر اقداماتش سرزنش می‌کرد، چنی با گزارش اقلیتی که کنگره را به دلیل تلاش برای جلوگیری از آزادی عمل کاخ سفید در وهله اول سرزنش می‌کرد، مخالف‌خوانی را رهبری کرد. در سال ۱۹۸۹، پس از نامزدی به عنوان وزیر دفاع، چنی مقاله‌ای را برای کنفرانس موسسه امریکن انترپرایز با عنوان «فراتر رفتن کنگره از سیاست خارجی» تهیه کرد و همکاران خود در مجلس نمایندگان را به محدود کردن آزادی مانور ریاست جمهوری و مختل کردن اجرای سیاست خارجی متهم کرد. این ایده‌ها در توسعه نظریه «مجری واحد» که در دوران بوش رواج یافت، نقش محوری پیدا کردند، نظریه‌ای که اعتبار و محدودیت‌های آن اکنون توسط ترامپ مرتباً مورد آزمایش قرار می‌گیرد.

چنی در انتخابات ریاست جمهوری جنجالی سال ۲۰۰۰ نیز به همین منوال عمل کرد، زمانی که گروهی از جمهوری‌خواهان، در آنچه اکنون می‌توان آن را مقدمه‌ای برای شورش کنگره دانست، تلاش قانونی برای شمارش آرا در شهرستان میامی-دید، فلوریدا را متوقف کردند. چنی در یک تماس تلفنی با بوش به این موضوع خندید. در طول این مبارزه یک ماهه، چنی از تیم بوش خواست که مخالفان را سرکوب کنند. پس از اعلام پیروزی بوش، چنی به نگرش‌هایی که پس از ۱۱ سپتامبر نیز تفکر او را هدایت می‌کردند، اشاره کرد. او اظهار داشت: «از همان روزی که وارد ساختمان شدیم، تصوری از نوعی ریاست جمهوری مهار شده وجود داشت، زیرا انتخابات بسیار نزدیکی بود که شاید ۳۰ ثانیه طول کشید. این موضوع برای مدت طولانی در نظر گرفته نشده بود. ما یک دستور کار داشتیم؛ ما بر اساس آن دستور کار عمل کردیم؛ ما در انتخابات پیروز شدیم - با تمام سرعت پیش رفتیم».

جنگ با «هر وسیله‌ای که در اختیار داریم»

 

این ذهنیتِ «با تمام سرعت به پیش رفتن» الهام‌بخشِ وعده‌ی او برای جنگ علیه تروریسم با «هر وسیله‌ای که در اختیار داریم» بود. وقتی در سال ۲۰۰۷ دموکرات‌ها با افزایش نیروها برای کمک به پایان دادن به جنگ عراق مخالفت کردند و قطعنامه‌ای غیرالزام‌آور علیه این طرح در مجلس تصویب کردند، چنی قول داد: «این کار ما را متوقف نخواهد کرد». سال بعد، در تلویزیون صبحگاهی از او در مورد عدم محبوبیت روزافزون جنگ پرسیده شد، او شانه بالا انداخت و اصرار کرد: «نمی‌توانید با نوسانات نظرسنجی‌ها ما را  از مسیر منحرف کنید».

حمایت طولانی مدت چنی از ریاست جمهوریِ بدون قید و بند، انتقاد او از ترامپ در اواخر عمرش را ریاکارانه یا توخالی نمی‌کند. اما نمی‌توان نتیجه گرفت که شجاعت او در ایستادگی در برابر ترامپ به دلیل عدم توجه به روش‌هایی که رویکرد «بدون قید و شرط» او به سیاست و حکومتداری به هموار کردن راه برای سوءاستفاده‌های ترامپ کمک کرده است، به خطر افتاده است. و به همان اندازه انکار این نکته دشوار است که یقین نادرست چنی مبنی بر اینکه دفتر قدرتمند ریاست جمهوری به محدودیت‌های کمتر و نه بیشتر نیاز دارد، نقش زیادی در ممکن ساختن آسیبی که ترامپ امروز به دموکراسی آمریکایی وارد می‌کند، داشته است.