چگونه اروپا دستش را به سوی یک اقتدارگرا دراز کرد؟
توهمات جنبش سبزهای غرب چگونه پوتین را قدرتمند ساخت؟
تمرکز غرب بر ترمیم محیطزیست با انرژهای تجدیدپذیر «نرم» و فاصله گرفتن از گاز طبیعی و انرژی هستهای بود که به پوتین این امکان را داد تا کنترل کامل عرضهی انرژی اروپا را به دست بگیرد. زمانی که غرب در خلسهی خوابآور ترمیم رابطهاش با طبیعت فرومیرفت و از آخرالزمان اقلیمی روی برمیتافت و بت نوبلوغی به نام گرتا را میپرسید، ولادیمیر پوتین داشت راه خودش را میرفت.
به گزارش اکوایران، حمله سهمگین و البته قابل پیشبینی ارتش کرملین به اوکراین، با واکنش کشورهای غربی مواجه شده است. غرب، به رهبری ایالات متحده، علیرغم اینکه از ابتدا اعلام کرده که تمایلی به ورود مستقیم در این درگیریها ندارد، ولی به شیوه خود به مسئله واکنش نشان داده است. علاوه بر محکومیت شدید عملیات تجاوز نظامی به خاک اوکراین، غرب به طور مستمر در حال ارسال تجهیزات و ادوات نظامی به ارتش و نیروهای اوکراین است.
با این وجود، غرب برقراری تحریمهای گسترده اقتصادی علیه مسکو، که بیسابقهترین تحریم علیه یک اقتصاد بزرگ در طول تاریخ است، را مهمترین سلاح برای برخورد با حاکم کرملین برشمرده، با این وجود این تحریمها هنوز صنایع انرژی (بالاخص بخش نفت و گاز) روسیه را شامل نشده است. بدین ترتیب بسیاری در کارایی این تحریمها دچار تردید شدهاند. در واقع وابستگی اروپا به منابع انرژی روسیه باعث محدودیتهای غرب در اعمال تحریمهای کارآمد علیه کرملین شده است. مایکل شلنبرگر، تحلیلگر اقتصاد سیاسی بینالملل، با انتشار یادداشتی با عنوان «توهمات جنبش سبزهای غرب پوتین را قدرتمند ساخت» استدلال کرده، این وابستگی نه تنها در نحوه اعمال تحریمها علیه روسیه موثر بوده، بلکه اساسا عامل اصلی در اجرای تصمیم پوتین علیه کییف بوده است. او در ادامه تلاش داشته تا ریشههای چنین وابستگی را واکاوی کند.
توهمات جنبش سبزهای غرب پوتین را قدرتمند ساخت
ترجمه: محمدجواد خواجهزاده- چگونه ولادیمیر پوتین – مردی که بر کشوری حکومت میکند که اقتصادش کوچکتر از اقتصاد ایالت تگزاس و امید به زندگی در آن 10 سال از فرانسه کمتر است – توانسته است حملهای همهجانبه علیه اوکراین ترتیب دهد که هیچ دلیل موجهی برای آن نمیتوان یافت؟
این سوال را میتوان از منظر سیاسی، روانشناختی و تا حدی تمدنی پاسخ گفت. واقعیت این است که پوتین بیش از غرب که به دنبال اوکراینی آزاد است، اوکراین را بخشی از روسیه میخواهد و برای رسیدن به این خواسته حاضر است جانهای بیشماری را به خطر بیندازد و منابع هنگفتی را بر باد دهد. اینکه آمریکا و اروپا تا چه حد حاضرند دست به اقدام نظامی بزنند با محدودیتهای جدی مواجه است. و پوتین این را میداند.
با این حال آنچه در این روایت غایب است، داستان واقعیت مادی و مبانی اقتصاد است؛ دو موضوعی که به نظر میرسد پوتین بسیار بهتر از همتایانش در دنیای آزاد خاصه در اروپا درک میکند.
پوتین میداند که اروپا روزانه ۳.۶ میلیون بشکه نفت تولید و روزانه ۱۵ میلیون بشکه نفت مصرف میکند. پوتین میداند که اروپا سالانه ۲۳۰ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی تولید اما ۵۶۰ میلیارد متر مکعب مصرف میکند. او میداند که اروپا سالانه ۹۵۰ میلیون تن زغال سنگ مصرف میکند اما نصف این مقدار را تولید میکند.
مامور سابق سازمان اطلاعاتی شوروی میداند که روسیه روزانه ۱۱ میلیون بشکه نفت تولید میکند اما فقط ۳.۴ میلیون بشکه از آن را مصرف میکند. او میداند که روسیه اکنون بیش از ۷۰۰ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی تولید میکند اما فقط حدود ۴۰۰ میلیارد متر مکعب از آن را مصرف میکند. روسیه سالانه ۸۰۰ میلیون تن زغالسنگ استخراج میکند اما مصرفش ۳۰۰ میلیون تن است.
این گونه است که روسیه در نهایت به تامینکننده حدود ۲۰ درصد از نفت اروپا ۴۰ درصد از گاز و ۲۰ درصد از زغالسنگ آن بدل شده است.
حساب دو دو تا چهارتاست. یک بچه هم از عهدهی آن برمیآید.
دلیل اینکه اروپا تهدید بازدارنده اثرمندی برای جلوگیری از دستدرازی روسیه نداشت - و در واقع دست آمریکا را از ترغیب متحدانش برای اقدام جدیتر بست - این است که اروپا محتاج نفت و گاز پوتین است.
سوال اینجاست که چرا.
چطور ممکن است که کشورهای اروپایی خصوصا آلمان به خود اجازه دهند که پس از ۳۰ سال از پایان جنگ سرد تا این حد محتاج کشوری اقتدارگرا شوند؟
ماجرا از این قرار است که اروپا درگیر یک ایدئولوژی توهمی است که آنها را از درک مشکلات واقعی تولید انرژی ناتوان کرده است. ایدئولوژی سبز اصرار دارد که ما به انرژی هستهای و استخراج نفت و گاز با فرآیند فرکینگ یا شکست هیدرولیکی نیاز نداریم. آنها اصرار دارند که روی آوردن به انرژیهای تجدیدپذیر فقط مساله پول و اراده است. این ایدئولوژی اصرار دارد که ما با انقراض قریبالوقوع بشر مواجهیم و باید جلوی رشد اقتصاد را بگیریم. (من اینها را خوب میشناسم. چون زمانی خودم یک مومن واقعی بودم.)
جان کری، نمایندهی ایالات متحده در امور اقلیمی، خیلی خوب این کوتهبینی را به تصویر کشید وقتی در روزهای قبل از جنگ گفت: بدیهی است که حمله روسیه به اوکرین تاثیر منفی عمیقی بر موضوعات اقلیمی خواهد گذاشت. شما جنگی در پیش رو دارید و بدیهی است که با پیامدهای عظیم آلایندههای ناشی از آن روبرو خواهید شد. اما همراه با این جنگ مسائل اقلیمی نزد افکار عمومی اهمیتش را از دست خواهد داد.
این تمرکز غرب بر ترمیم محیطزیست با انرژهای تجدیدپذیر «نرم» و فاصله گرفتن از گاز طبیعی و انرژی هستهای بود که به پوتین این امکان را داد تا کنترل کامل عرضهی انرژی اروپا را به دست بگیرد.
زمانی که غرب در خلسهی خوابآور ترمیم رابطهاش با طبیعت فرومیرفت و از آخرالزمان اقلیمی روی برمیتافت و بت نوبلوغی به نام گرتا را میپرسید، ولادیمیر پوتین داشت راه خودش را میرفت.
همزمان که او در کشورش روی انرژی هستهای سرمایهگذاری میکرد تا روسیه بتواند نفت و گاز گرانبهای خود را به اروپا صادر کند، دولتهای غربی تمام همّ و غم خود را صرف «آثار کربنی» میکردند. آنها نیهای پلاستیکی را به خاطر تکالیف مدرسهای یک بچهی 9 سالهی کانادایی ممنوع کردند و ساعتهای زیادی از وقت خود را به درمان «اضطراب اقلیمی» اختصاص دادند.
همزمان که پوتین روی تولید نفت روسیه سرمایهگذاری میکرد و به تولید بیشتر گاز میپرداخت و بر تولید انرژی هستهای خود میافزود و زمینه را برای صادرات بیشتر گاز گرانبهای خود مهیا میساخت، اروپا به رهبری آلمان نیروگاههای هستهای خود را تعطیل میکرد و میادین گازی خود را میبست و از توسعه بیشتر از طریق روشهای پیشرفتهای مانند فرکینگ(fracking) یا شکست هیدرولیکی برای استخراج نفت و گاز امتناع میکرد.
این داستان را میتوان به بهترین شکل از زبان اعداد شنید. در سال 2016 حدود 30 درصد از گاز مصرفی اتحادیه اروپا از روسیه میآمد. دو سال بعد این عدد به 40 درصد جهش کرد، در سال 2020 به 44 درصد رسید و در اوایل سال 2021 به حدود 47 درصد افزایش یافت.
دونالد ترامپ علیرغم خودشیرینیهایی که در سال 2018 برای پوتین کرد، پروتکل دیپلماتیک را زیر پا گذاشت و با صدای بلند و در پیش چشم همگان از آلمان به خاطر وابستگیاش به مسکو انتقاد کرد. او گفت تا جایی که به من مربوط میشود، آلمان اسیر روسیه است، چون بخش بسیار زیادی از انرژی خود را از روسیه تامین میکند. این حرف ترامپ صدراعظم آن زمان آلمان یعنی آنگلا مرکل را که در جمعهای بانزاکت از او با عنوان آخرین رهبر جدی غرب سخن میرفت و مورد تمجید همگان قرار میگرفت واداشت تا بگوید که کشورش «میتواند خطمشیهای خودش را داشته باشد و تصمیمات خودش را بگیرد.»
نتیجه، بدترین بحران جهانی انرژی از سال 1973 بوده است. بحرانی از طرف عرضه که موجب افزایش قیمت برق و بنزین در سرتاسر جهان شده است. اما این کمیابی یک چیز کاملا ساختگی بود.
اروپاییها - به رهبری چهرههایی چون گرتا تونبرگ و رهبران حزب سبز اروپا و حامیان آمریکایی آنها یعنی کسانی مثل جان کری – اعتقاد داشتند که رابطه سالم با کره زمین در گرو کمیاب کردن انرژی است. آنها به فکر اثبات این موضوع بودند که چگونه با بازگشت به انرژیهای تجدیدپذیر میتوان بی آن که به محیط زیست آسیب زد زندگی کرد. اما این امیدی واهی و خوابی خیالی بود. شما نمیتوانید کل نیروی شبکه برق سراسری را با صفحات خورشیدی و توربینهای بادی تامین کنید چون خورشید و باد ثابت نیستند و باتریهای موجود فعلی هم به اندازه کافی ارزان نیستند تا مقادیر زیاد برق را در طول شب ذخیره کنند و آن چیزی هم که ذخیره میکنند بسیار کمتر از نیاز چهار فصل سال است.
آنها هر چه در کمک به ایدئولوژی سبز بینقصتر عمل کردند بیشتر به دشمن خیر - و در شرایط کنونی اوکراین - بدل شدند.
آلمان را در نظر بگیرید که در آن کمپینهای سبز با قالب کردن روایتی غریب از محیطزیستگرایی به سیاستگذاران موفق شدند استقلال این کشور در عرصه انرژی را، که از آن به «عزیمتگاه انرژی» تعبیر میکنند، از بین ببرند. آنها همزمان که تغییرات اقلیمی را تهدید آخرالزمانی قریبالوقوعی برای بقای بشر میدانند، از تکنولوژیهایی مثل گاز طبیعی و انرژی هستهای که میتوانند پیش و بیش از هر چیزی ما را در مواجهه با تغییرات اقلیمی یاری دهند روی برمیگردانند و آنها را برای محیط زیست بد میدانند.
در آغاز هزاره جدید حدود 30 درصد از برق مصرفی آلمان را نیروگاههای هستهای تامین میکرد. با این حال، آلمان عذر نیروگاههای هستهای مطمئن و کمهزینه خود را خواست و آنها را تعطیل کرد. (با وجود آنکه هیئت بینالمللی تغییرات اقلیمی سازمان ملل برق تامین شده از نیروگاههای هستهای را ضروری تشخیص داده بود و تمام نقد و بررسیهای مهم علمی آن را امنترین و مطمئنترین راه تولید برق میدانستند، گرتا تونبرگ برق تامین شده از نیروگاههای هستهای را بسیار خطرناک و گرانقیمت و زمانبر میخواند.)
آلمان تا سال 2020 سهم انرژی هستهای در تولید برق را از 30 درصد به 11 درصد کاهش داد و در پایان سال 2021 سه رآکتور از 6 رآکتور هستهای فعال خود را تعطیل کرد. سه رآکتور باقیمانده هم در پایان سال جاری میلادی در نوبت تعطیلی قرار دارند. (این آمار را با فرانسه مقایسه کنید که 70 درصد از برق مورد نیاز خود را با نیروگاههای هستهای بدون کربن تامین میکند.)
آلمان همچنین با دست و دلبازی بالغ بر 36 میلیارد دلار در انرژیهای تجدیدپذیر که عمدتا شامل پنلهای خورشیدی و توربینهای بادی صنعتی میشود هزینه کرده است. اما اینها هم مشکلات خود را دارند. پنلهای خورشیدی باید یک جایی در روی زمین مستقر شوند، یک پنل خورشیدی در اروپا 400 تا 800 برابر بیشتر از یک نیروگاه هستهای یا یک میدان گازی به زمین نیاز دارد تا همان مقدار برق را تولید کند. زمینهای کشاورزی را باید قطعه قطعه کرد تا فضا را برای پنلهای خورشیدی مهیا ساخت. انرژی خورشیدی این روزها عمدتا به این خاطر در حال ارزانتر شدن است که پنلهای خورشیدی اروپا را بردگان مسلمان اویغور ساکن اردوگاههای کار اجباری در چین که هدف سیاستهای کشتارجمعی این کشور قرار دارند تولید میکنند.
نتیجه نهایی اینکه اگر گاز و انرژی هستهای را نادیده بگیرید برای حل مشکل نمیتوانید به حد کافی بر روی نوآوریهای اقلیمی حساب باز کنید. طی سالهای 2015 تا 2025 هزینههای آلمان برای ایجاد همزیستی تولیدات انرژی خود با محیط زیست به 580 میلیارد دلار خواهد رسید. با این حال، بهرغم این سرمایهگذاری هنگفت هزینه برق آلمان هنوز 50 درصد از فرانسهای که بخش عمده برق خود را با انرژی هستهای تامین میکند بیشتر است و پس از به بار نشستن، آلایندههای کربنی آن به ازای هر واحد تولید به 8 برابر افزایش خواهد یافت. ضمن اینکه آلمان بیش از یک سوم از انرژی خود را از روسیه تامین میکند.
آلمان در دام خودش گیر افتاده است. او میتوانست زغالسنگ بیشتری بسوزاند و تعهدش را به کاهش انتشار آلایندههای کربنی کمتر کند. یا میتوانست به قیمت وابستگی به روسیه، گاز طبیعی بیشتری مصرف کند و به اندازه نصف زغالسنگ مصرفی خود آلاینده کربنی تولید کند. برلین باید بین خالی کردن خشم پوتین بر سر کشورهای همسایه و یا برانگیختن خشم گرتا تونبرگ انتخاب میکرد و آنها پوتین را انتخاب کردند.
با این انتخابها پوتین توانست جریان گاز به آلمان را قطع و توانایی آلمانیها در گرم ماندن و غذا پختن را تهدید کند. سوای از تغییرات بزرگ، پوتین یا جانشین او این قدرت را برای زمستانهای بعدی هم در اختیار خواهد داشت. داستان این گونه است که انگار میدانستی هکرها اطلاعات بانکی تو را دزدیدهاند اما تو رمز عبور خود را عوض نمیکنی.
برای همین آلمان عاجزانه از دولت بایدن خواست تا با انتقال پرحاشیه و دردسرساز گاز از روسیه از طریق خط لوله نُورد استریم 2 مخالفت نکند. این در تضاد با اولویتهای حکمرانی افکار جنبش سبز بود. به همین خاطر دولت بایدن در روز نخست ریاست جمهوری در یکی از اولین اقدامات خود دستور داد تا خط لوله انتقال نفت Keystone XL از کانادا به ایالات متحده را برای خوشخدمتی به ایدئولوژی سبزهای اقلیمی تعطیل کنند. اما برخورد یکسان با خط لوله روسیه با توجه به میزان وابستگی آلمان به گاز وارداتی اهمیت بسیار زیادی داشت که دست آخر و بعد از حمله روسیه به اوکراین، آلمان علی رغم میل باطنی و تا اطلاع ثانوی به خط لوله نورد استریم 2 جواب رد داد.
هفته گذشته زمانی که تحریمهای آمریکا علیه بزرگترین بانکهای روسیه به اتفاق متحدان اروپایی اعلام شد، آنها به طور خاص فرآوردههای انرژی را از تحریم مستثنا کردند تا روسیه و اروپا بتوانند به این تجارت کثیف ادامه دهند. صداهایی خواستار این شدند که قطع واردات انرژی در واقع همان نقطهای است که روسیه را تحت فشار خواهد گذاشت. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که صنایع برق و گاز اروپا به سمت انعقاد قراردادهای بیشتر برای نفت و گاز روسیه که از اوکراین راه میگرفت خیز برداشتند. به همین خاطر است که آنها در حال حاضر و پس از حملات فعالان جنبش سبز به انرژی هستهای و واردات گاز استخراجی از فرآیند شکست هیدرولیکی که از آمریکا وارد میشود گزینه دیگری ندارند. در شرایط کنونی هیچ طرحی برای نیرومند ساختن اروپا که خرید از پوتین جزو آن نباشد وجود ندارد.
باید تهاجم روسیه به اوکراین را به چشم یک هشدار دید. دفاع از تمدن غرب این بار نیازمند تولید انرژی فراوان و ارزان و مطمئن در داخل یا در کشورهای متحد است. امنیت ملی، رشد اقتصادی و توسعه پایدار نیازمند اعتماد بیشتر به انرژی هستهای و گاز طبیعی و اتکای کمتر به پنلهای خورشیدی و توربینهای بادی که برق حاصل از آن گرانتر از کار در میآید است.
اولین و دمدستیترین کاری که باید انجام داد این است که باید از شولز صدر اعظم آلمان خواست تا سه رآکتور هستهای که آلمان آنها را در ماه دسامبر بست مجددا فعال کند. یک گام مهم در مسیر درست را روز یکشنبه رابرت هابک، معاون صدراعظم و وزیر اقتصاد و امور اقلیمی وقتی اعلام کرد که آلمان دست کم توقف تدریجی برنامه هستهای خود را بررسی خواهد کرد، برداشت. اگر آلمان این سه رآکتور را فعال کند و برنامههای خود برای تعطیل کردن سه رآکتور دیگر را لغو کند، این 6 رآکتور باید برق کافی برای جایگزینی سالانه 11 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی را که یک هشتم نیاز فعلی آلمان است تولید کنند.
دیگر اینکه ما نیاز به اقدام هماهنگ به رهبری بایدن، کنگره و همتایان کانادایی داریم تا با افزایش چشمگیر تولید نفت و گاز طبیعی از آمریکای شمالی امنیت انرژی متحدانمان در اروپا و آسیا را تضمین کنیم. آمریکای شمالی در انرژی غنیتر از آن چیزی است که میتوان تصور کرد. بله، این گاز گرانتر از گاز ارسالی روسیه خواهد بود اما بهتر از این است که اروپا به جای اینکه به جنگ پوتین علیه اوکراین بپردازد آن را تامین مالی کند.
صادرات گاز با کشتی نیاز به پایانههای ویژه در بنادر برای مایعسازی گاز طبیعی از طریق خنک کردن دارد. طرفداران محیط زیست به دلیل مخالفت ایدئولوژیک با هرگونه سوخت قابل احتراق با این پایانهها مخالفاند. برای همین، این نشانه خوبی است که صدراعظم شولز روز یکشنبه همراه با اعلام بودجه جدید نظامی برای مقابله با روسیه از برنامه ساخت دو پایانه با هدف دریافت گاز آمریکای شمالی پرده برداشت.
در مرحله بعدی، ایالات متحده باید تعطیلی نیروگاههای هستهای را متوقف سازد و ساخت آنها را از سر بگیرد. همه کشورها باید روی فناوری سوخت هستهای نسل بعد سرمایهگذاری کنند و در عین حال بپذیرند که نسل فعلی راکتورهای آب سبک در حال حاضر بهترین ابزار برای تولید انرژی پاک در داخل است. آنچه در مورد پسماند شنیدهاید بیشتر شبهعلم است. نگهداری میلههای سوخت مستعمل یک مشکل پیش پا افتاده است که پیش از این در سراسر دنیا با نگهداری در قوطیهای فولادی و بتنی حل شده است. هر چه انرژی هستهای بیشتری تولید کنیم، نفت و گاز کمتری میسوزانیم و غرب برای تامین انرژی خود کمتر دستش را به سوی روسیه دراز میکند.
تمرکز شدید پوتین بر واقعیت انرژی او را در موضعی قویتر از آنچه که باید قرار داده است. هنوز برای غرب دیر نیست تا جهان را از شر رژیمهای جبّاری که در اثر خرافهپرستیهای ما در عرصه انرژی قدرت یافتهاند نجات دهد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
از قطع روابط تا دیدار ژنرالها؛ واکاوی تلاشهای ریاض برای نزدیکی به تهران
-
قیمت جدید محصولات ایران خودرو رسما اعلام شد / توضیحات وزیر صمت درباره افزایش قیمت خودروها
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق
-
پشت پرده معامله قرن بن سلمان با پوتین
-
چرا غرب از گروسی ناامید شد؟/ واکنش تهران به صدور قطعنامه احتمالی چه خواهد بود؟