محرم 1268 پایان صدرات امیر کبیر در دربار قاجاری است، مردی که تاریخ از او به نیکویی یاد می کند. پس از عزل امیر تا زمانی که صدراعظم تازه منصوب شود چهار روز طول کشید. در این چهار روز نامه‌هایی بین امیر و شاه رد و بدل شده که در آنها شاه همواره به امیر ابراز عاطفه کرده و از وضع به وجود آمده تاسف خورده است.

در روز دوم عزل، شاه به امیر نوشت سر سوزنی از عزت او نخواهد کاست. این اطمینان را هم به امیر داد که نظم میرزاتقی‌خانی همچنان استوار خواهد ماند. انگیزه شاه از عزل امیر، چنانکه از تصریح کلامش برمی‌آید این بوده است که مایل بوده خودش به امور کشوری رسیدگی کند. شاه در آغاز این دستخط دو بار به خدا قسم خورده است که جز حقیقت چیزی نمی‌گوید. او گفته است خدا مرا بکشد اگر بخواهم به قدر سر سوزنی از عزت شما کم کنم. او همچنین می‌گوید: «به نظر می‌آمد که زیادی کار شما را خسته کرده بود؛ حالا دو سه قسمت کارها را به عهده خودم گرفته‌ام.»

از منظر تاریخ هجری قمری این واقعه همزمان شده با کودتای 28 مرداد، رویدادی که یکی دیگر از نخست وزیران مشهور کشور از صدرات کنار رفت. اکو ایران در این روز نگاهی به زندگی امیرکبیر داشته است.

*****

حمید متقی: هنگامیکه میرزا محمدتقی‌خان امیرکبیر پس از حدود 39 ماه صدارت با حکم ناصرالدین شاه در 22 آبان ماه 1230 معزول شد، در کمتر از یک روز به تنهاترین و بی‌پناه‌ترین رعیت ممالک محروسه ایران بدل شد. تاج‌بخشی که شاه جوان همه مقدرات ایران  را به او سپرده بود، حال بدون امکان هرگونه مقاومت و حرکتی در انتظار رقم خوردن تقدیر خود بود. 

امیرکبیر از جمله رجال ایرانی بود که پس از نواخته شدن دو سیلی تلخ، سنگین و پی‌درپی جهانِ در حال توسعه بر گونه ایران خواب‌آلوده آن روز، به میزان عقب‌افتادگی ما با دنیای غرب وقوف پیدا کرده بود.  پس از دو شکست تحقیرآمیزایران در مقابل روسیه او دو سفر به این کشور داشت. سفر نخست در معیت خسرومیرزا پسر فتحعلیشاه برای عذرخواهی بابت قتل گریبایدوف سفیر این کشور در ایران و هیات همراه او در سفارت روسیه بود. سفری که به سبب غیرقابل پیش‌بینی بودن واکنش تزار در مقابل واقعه سفارت تا حدودزیادی تهورآمیز به نظر می‌رسید. سفر دوم نیز به همراه ولیعهد هشت‌ساله محمدشاه برای ملاقات با تزار نیکولا .این سفرها به امیر کمک کرد تا حدودی عوامل پیشرفت دول غربی را شناسایی کند. امیر در مذاکرات ارزنه‌الروم هم به عثمانی سفر کرد و چند ماهی را نیز در این کشور گذراند. هر چند که دو کشور روسیه وعثمانی با کشورهای صنعتی قرن نوزدهم، فاصلی زیادی داشتند اما همین دو کشور نیز در مسیر پیشرفت چندین منزل از ایران جلوتر بودند. با نگاهی به اقدامات امیر پس از به تخت نشاندن ناصرالدین میرزای 17 ساله در تهران، تاثیر این سفرها را به خوبی آشکار می‌کند. 

تاپیش از صدارت امیرکبیر، سیستم حکمرانی در ایران عملا نظام استبدادی غیرمنتظم بود. نظامی که شاه به صورت کلی به هیچ حد و مرزی پایبند نبود و در بسیاری از موارد نظر همایونی، در حکم قانون بود. با این حال  نظام حاکم، به سبب در اختیار نداشتن ابزار حکمرانی مدرن از قشون منظم و دائمی گرفته تا در انحصار در آوردن مواردی چون مالکیت سلاح، دستگاه قضایی، سیستم پولی و...عملا امکان اداره مستقل کشور را نداشت و قدرت‌های دیگری چون ایلات و عشایر، روحانیت و...در برخی موارد هم‌عرض قدرت سلطان قرار گرفته موجب بی‌نظمی و ایجاد نوعی نظام ملو‌ک‌الطوایفی در کشور شده بود. برای رفع این معضل امیر تلاش کرد حکمرانی استبدادی مطلقه منتظم را جایگزین شیوه حکمرانی پیشین کند. پیش از او عباس‌میرزا در بخش نظامی تلاش‌هایی برای مدرن‌سازی قشون دولتی انجام داده بود، تلاشی که پس از شکست ایران در دوره دوم جنگ با‌ روسیه و پس از آن مرگ این شاهزاده قاجار ناکام ماند.

امیر با بررسی علل ناکامی حرکت‌های اصلاحی عباس‌میرزا و قائم‌مقام به این نتیجه رسید که برای رسیدن به این اهداف محتاج ابزار جدید است. از جمله مهم‌ترین این موارد، لزوم بهره‌گیری از دولتمردان کارآمد در اداره کشور و همچنین ورود تکنولوژی جدید به ایران بود. او برای دستیابی به این اهداف تلاش کرد از موسسه پلی‌تکنیک روسیه کپی برداری کند. او بر اساس این موسسه دارالفنون را تاسیس کرد. در ابتدا نیز علوم نظامی برای اشراف و شاهزادگان تدریس شد و در ادامه رشته‌هایی چون شیمی، ادبیات، طب و... در دارالفنون تدریس شد. هر چند که امیر بخت آن را نداشت که از ثمرات دارالفنون بهره بگیرد، اما در سال‌های بعد نظام دیوانسالار قاجار شاهد به عرصه آمدن بسیاری از دولتمردان کاربلد و آشنا به زمانه بود. دارالفنون عملا نهضت جدید ترجمه را به راه انداخت و موجب ترجمه بسیاری از کتب مهم فلسفی، علمی، ادبی و... غرب در ایران و بهره گیری مردم این کهن‌دیار از تازه‌ترین دستاوردهای تمدنی غرب شد. در کنار این اقدام، امیر گام‌های نخست برای ایجاد دولت مطلقه متمرکز در ایران را برداشت. تلاش برای حذف یا کم‌اثر کردن نهادها و رسوم  سنتی که مانع اقتدار دولت مرکزی به‌شمار می‌آمد از جمله این گام‌ها بود. در این مورد می‌توان به حذف بست‌نشینی، تلاش برای تقویت محاکم عرف، برنامه‌ریزی برای کاهش اقتدار قدرت‌های محلی به سود قدرت مرکزی  و... اشاره کرد. هر چند که این اقدامات برای توسعه ایران ضروری به نظر می‌آمد، اما باید تاکید کرد که عملا مجال برای ترک‌تازی شاه را بیش‌از پیش فراهم می‌کرد، روندی که رعایای ایران را در مقابل قدرت مطلقه او بی‌پناه‌تر می‌کرد. امیر همزمان با پیشبرد این برنامه در حوزه‌های  مبارزه با فساد مالی شاهزادگان و همچنین تنظیم روابط با دول خارجی قدرتمند نیز گام‌هایی برداشت. به عبارت دیگر در مدتی کوتاه نبرد در چندین جبهه  را آغاز کرد. احتمالا همین امر هم مهم‌ترین عامل افول زودهنگام او در آسمان سیاست ایران شد. امیرکبیر در مخیله‌اش نیز نمی‌گنجید نوجوانی که او را چون پدر می‌ستود و در تعامل با او مهر پدرانه‌ای که هیچ گاه نصیبش نشده بود را می‌جست در کمتر از چهار سال فرمان به عزل، تبعید، حبس و قتل او دهد.

قاعدتا برای بسیاری از تحلیل‌گرانی که زندگی این دولتمرد شاخص عصر قاجار را مورد مداقه قرار داده‌اند، این پرسش‌ها مطرح می‌شوند که چرا امیر پس از غضب ملوکانه به غیر از تلاش برای جلب رضایت شاگرد تاج‌دارش کاری نکرد؟ چرا برای خلاصی از این مخمصه چاره‌ای نیاندیشید؟ و ده‌ها چرای دیگر از این دست. پاسخ به این پرسش‌ها مجالی دیگر می‌طلبد، اما به صورت کلی می‌توان گفت که اصولا مگر با شیوه امیر برای ایجاد دولت مطلقه، پناهی مستقل از حاکمیت برای رعایا باقیمانده بود؟ او قرار بود از جور سلطان به کجا پناه ببرد؟ در حرم بست بنشیند؟و یا...

به این ترتیب باید تاکید کرد نام امیرکبیر را می‌توان با مرکب قرمزدر نخستین سطور سیاهه قربانیان روند اصلاحی سه سال صدرات عظمای او ثبت کرد.