به گزارش اکوایران، اکنون که روسیه به دلیل جنگ انتخابی ولادیمیر پوتین در اوکراین تضعیف شده و آسیب دیده است، یک پرسش مهم این است که آینده این کشور چه می‌تواند باشد. کارل بیلت، نخست‌وزیر سابق سوئد، در یادداشتی که در وب‌سایت استراتژیست منتشر شده، تلاش کرده به این پرسش، پاسخ دهد:

سناریوهای محتمل می‌تواند بسیار متغیر باشد؛ از تصاحب قدرت توسط افراد تندرویی نظیر نیکولای پاتروشف، مشاور امنیتی، تا پیروزی مخالفان دولت پوتین مانند الکسی ناوالنی در انتخابات. اما یک چیز تقریباً قطعی است: نظام پوتین از جنگی که او آغاز کرده جان سالم به در نخواهد برد.

به هر حال، ساختار قدرت عمودی پوتین ممکن است حوزه‌های اقتصادی و سیاسی زیادی را در بر گیرد، اما کاملاً به کنترل شدید از بالا وابسته است. با تضعیف کنترل از بالا، کل ساختار شروع به ترک خوردن می‌کند و گروه‌ها با منافع مختلف شروع مانور دادن برای جمع‌آوری غنایم حاصل از فروپاشی اجتناب‌ناپذیر می‌کنند. در واقع نقطه قوت اصلی سیستم حکومتی پوتین- کنترل همه جانبه از بالا به پایین - به نقطه ضعف مهلک آن تبدیل خواهد شد.

یک دور جدید از «دوران دشواری‌ها» بلافاصله پس از سقوط پوتین به وجود خواهد آمد، اتفاقی تکراری در تاریخ روسیه. اما اینکه کدام نیروهای سیاسی با خروج او خود را نشان خواهند داد را باید منتظر ماند و دید. حدس من این است که انگیزه‌ای برای ادامه ماجراجویی ناگوار پوتین در اوکراین وجود نخواهد داشت. پوتین جنگ را خودش آغاز کرد و می‌دانیم که حتی مقامات ارشد امنیتی او نیز هرگز در مورد آن مشتاق نبودند. این موضوع از جلسه 21 فوریه شورای امنیت کرملین که در تلویزیون پخش شد، آشکار بود.

IMG_20230124_221241_793

حتی پس از یک سال سرکوب و تبلیغات بی‌امان، حمایت عمومی روسیه از جنگ پوتین در بهترین حالت، خفیف است و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که اکثریت طرفدار مذاکرات صلح هستند. هر رهبر یا جناحی که پس از پوتین ظهور کند، باید پایان دادن به جنگ را در اولویت قرار دهد.

این بدان معنا نیست که توقف جنگ آسان خواهد بود، چه برسد به برگشتن به وضعیت قبل از شروع آن. ناگزیر صداهایی برخواهند خواست که خواستار برنامه‌های امپریالیستی تهاجمی‌تر هستند. اما در شرایطی که افکار عمومی آشکارا از پایان جنگ حمایت می‌کند، ساختار قدرت پوتین در خطر است و ماشین سرکوبگر کرملین سردرگم است، وطن‌پرستان تندرو نبرد سختی خواهند داشت.

از لحاظ تاریخی، در دوران دشواری‌ها مطالبات برای حاکمیت نمایندگان مردم بیشتر می‌شد. برای مثال، دهه‌های پایانی تزاریسم پر بود از فراخوان‌هایی برای یک قانون اساسی دموکراتیک و پروژه‌های مشابهی در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دنبال شد. دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم این دفعه متفاوت خواهد بود.

البته این خیلی محتمل نیست که اپوزیسیون دموکراتیک روسیه از زندان و تبعید بیرون بیاید و به قدرت برسد. اما این بدان معنا نیست که چنین نیرویی باید نادیده گرفته شود. حامیان ناوالنی حتی در اوج سرکوب توانسته‌اند 20 تا 30 درصد آرای مردمی را به دست آورند و حمایت رای‌دهندگان جوان‌تر و شهری با گذشت زمان بیشتر شده است. اخبار و وقایع روز در کانال یوتیوب ناوالنی ده‌ها میلیون نفر بیننده دارد و این تعداد با اضافه کردن مخاطبان رسانه‌های مستقل دیگر حتی بیشتر می‌شود.

IMG_20230124_221240_331

یکی از نتایج بسیار بعید، فروپاشی فدراسیون روسیه است. رژیم پوتین در تلاش های خود برای جلب حمایت برای جنگ، این سناریو را به عنوان هدف غرب معرفی کرده است. در واقع غرب به دنبال هیچ چیز از این نوع نیست. هنگامی که چچن در سال 1991 استقلال خود را اعلام کرد، دولت های غربی هرگز حمایتی از آن اعلام نکردند. و اگرچه موضوع چچن همچنان بحث‌بر‌انگیز باقی خواهد ماند، اما حمایت غرب از استقلال چچن هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

در هر صورت، اکنون دلایل زیادی وجود دارد که فرض کنیم نخبگان در ساختار قدرت روسیه به طور بی‌سر و صدا در حال بررسی احتمالات کشورشان پس از پوتین هستند. با انتخابات ریاست‌جمهوری بعدی که در سال 2024 برگزار می‌شود، آینده سیاسی کشور موضوعی جدی و فوری برای بحث است.

سرنوشت روسیه در نهایت توسط مردم آن تعیین خواهد شد. ایجاد تغییر در رژیم بر عهده آنهاست. اما این بدان معنا نیست که غرب باید از تلاش برای تأثیرگذاری بر نتیجه خودداری کند. برعکس، سیاستگذاران غربی باید به دنبال راه‌هایی باشند که شرایط را مهیا کنند و انگیزه‌هایی برای موفقیت نیروهای دموکراتیک ایجاد کنند. پوتین جاودانه نیست و ضعف سیاسی او روز به روز آشکارتر می‌شود.

 

 


نخستین قسمت از سری مستندهای «اکوایران» از مجموعه دختران ایران با عنوان «زن روزهای سرد» را درباره «عاطفه احمدی» مشاهده کنید: