به گزارش اکوایران، به نقل از اقتصادنیوز ، جهان عرب از سال 2011 دستخوش تحولات مهمی شده است. به عنوان مشتی از خروار، می‌توان به این موارد اشاره کرد: تغییرات ژئوپلیتیکی، شوک‌های آب‌وهوایی، افزایش فشارهای اقتصادی، و بازسازی ساختارهای سیاسی مستبدانۀ این کشورها. فرآیند واکنش حکومت‌های و شهروندان عرب به این تحولات، سرنوشت و شکل و شمایل دهۀ آیندۀ آنها را شکل می‌دهد.

فردریک وری، تحلیل‌گر مسائل بین‌المللی، به رغم خوش‌بینی‌های کنونی، با انتشار یادداشتی در وبگاه اندیشکده کارنگی، تهدیدها و فرصت‌های جهان عرب را در یک دهه آتی بررسی کرده است. این یادداشت تحلیلی بلند در دو قسمت ترجمه شده که پیش از بخش اول آن با عنوان«روایت‌های متناقض از جهان عربی؛ طوفان دیگری در راه است؟» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه می‌شود:

بحران سوم: تغییرات آب‌وهوایی

تغییرات آب‌وهوایی باعث شده که جهان به این ضرورت برسد که باید مصرف انرژی‌های آلوده‌کننده و گرم‌کنندۀ فسیلی، یعنی نفت و گاز، را شدیداً کاهش دهد. این امر از سه جهت برای کشورهای عربی نفتی خطرناک است: اولاً باعث کاهش درآمدهای آنها می‌شود. ثانیاً این کشورها خودشان امروز یکی از مصرف‌کنندگان جدی انرژی‌های فسیلی و بنابراین یکی از عوامل آلوده‌کننده و گرم‌کنندۀ هوا هستند و تحت فشارند که این رویه را اصلاح کنند. ثالثاً تغییرات آب‌وهوایی اثرات مستقیم بدی روی این کشورها می‌گذارد، مانند خشکسالی‌های طولانی، طوفان شن، کمبود آب، افزایش سطح آب دریاها، و... این موارد نیز به نوبۀ خود باعث افزایش نابرابری‌ها و آسیب‌های این کشورها می‌شود؛ نابرابری‌ها و آسیب‌هایی که در طی سال‌های متمادی و در اثر توسعۀ نابرابر و حکمرانی سرکوب‌گرانه و فساد و جنگ به وجود آمده است.

بنا به همین دلایل هم هست که این کشورها اصرار دارند در زمینۀ انرژی‌های پاک و سبز سرمایه‌گذاری کنند و حتی خود را پیشتاز این عرصه نشان دهند. بسیاری از کشورهای عربی نفت‌خیز برنامه‌هایی را برای کاهش مصرف انرژی‌های فسیلی و هیدروکربن، و حرکت گسترده به سوی انرژی‌های پاک داده‌اند اما بسیاری از این پروژه‌ها یا متوقف شده‌اند و یا به‌کُندی پیش می‌روند، چراکه ساختارهای انگیزشی در بسیاری از اقتصادهای عربی، وابسته به رانتِ ناشی از صادرات مواد خام نفتی باقی مانده است.

از سوی دیگر، حرکت به سوی انرژی‌های پاک و کاهش وابستگی به نفت و گاز، علاوه بر طرح‌های فنی و کارشناسی و تکنیکی، نیاز به همکاری گستردۀ مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد و شرکت‌های خصوصی و گروه‌های جامعۀ مدنی دارد. همراهی این گروه‌ها نیز نیاز به متقاعدشدن آنها و نیاز به وجود فضای عمل برای آنها دارد. این درحالی است که حکومت‌های عربی همیشه و حتی همچنان میل زیادی به حکومت متمرکز داشته و دارند و همین امر سبب شده که فضایی برای ورود و عمل این گروه‌ها باقی نمانده باشد.

پیامد این سه بحران بر نظم منطقه‌ای

آنچه تاکنون گفته شد، پیامدهای این سه بحران، یعنی همه‌گیری کووید-19 و جنگ اوکراین و تغییرات آب‌وهوایی، در داخل کشورهای عربی بود. اما باید به پیامدهای این سه بحران در روابط میان کشورهای عربی با خودشان و سایر کشورهای منطقه نیز پرداخت.

این بحران‌ها از سویی باعث کاهش توان اقتصادی حکومت‌های عربی شده‌اند و از سوی دیگر باعث حضور و دخالت کمتر آمریکا در منطقه. این عوامل در کنار ادامۀ افزایش نفوذ و دخالت‌های ایران در منطقه و عدم حمایت جدی آمریکا از کشورهای عربی در برابر ایران، منجر به تغییراتی جدی در سیاست کشورهای عربی شده است. آنها از یک سو متمایل به صلح شده‌اند و از سوی دیگر برای رسیدن به این صلح، روی روسیه و چین و میانجی‌گری‌های آنها نیز حساب می‌کنند.

این چنین است که عربستان و امارات و بحرین و مصر به درگیری خود با قطر پایان می‌دهند و دست از محاصرۀ این کشور برمی‌دارند، عربستان و ترکیه به سوی کاهش تنش در روابط دوجانبه می‌روند، عربستان و ایران با میانجی‌گری قبلی عمان و عراق و میانجی‌گری فعلی چین توافق می‌کنند که روابط دوجانبه را از سر بگیرند و سفارت‌های خود را که از سال 2016 تعطیل شده بود بازگشایی کنند، امارات و عمان و سایر کشورهای خلیج فارس به سوی عادی‌سازی با سوریه رفته‌اند و مذاکراتی برای عادی‌سازی روابط سوریه و عربستان نیز در جریان است.

خطر جنگ و بی‌ثباتی همچنان وجود دارد

این اخبار توافق و صلح و عادی‌سازی و تنش‌زدایی فقط یک سمت ماجراست که باید با واقعیت تعدیل شود. سمت دیگر ماجرا این است که هنوز زمینه‌های زیادی برای ازسرگیری بحران‌ها و تنش‌ها وجود دارد. برای مثال، در درگیری‌های سودان، امارات و مصر منافع متفاوتی دارند و هر کدام در جناح مقابل با یکدیگر ایستاده‌اند. توافق میان ایران و عربستان هم بعید است که بتواند رقابت و درگیری میان آنها را به صورا کامل مرتفع کند. ایران همچنان با اسرائیل و آمریکا شدیداً درگیر است و این درگیری می‌تواند بر روابط این کشور با عربستان تأثیر منفی بگذارد.

همچنین، توافق‌های برخی کشورهای عربی با اسرئیل که به توافقات ابراهیم معروف شده‌اند نیز دچار برخی چالش‌ها هستند. این توافقات از سویی باعث شده‌اند که کشورهای عربی با اسرائیل همکاری امنیتی خصوصاً در زمینۀ تکنولوژی‌های مرتبط با سرکوب داخلی بکنند. اما از سویی دیگر، بعد از این توافقات، احزاب دست راستی در اسرائیل قدرت بیشتری گرفته‌اند و همین امر سبب شده که رفتارهای اسرائیل با فلسطینیان بدتر شود و بنابراین نارضایتی و دشمنی با اسرائیل و مخالفت با توافقات ابراهیم در افکار عمومی عربی بالا رود. بنابراین روابط فعلی کشورهای عربی با اسرائیل نیز آنچنان قرص و محکم نیست.

آمریکا هنوز ناپدید نشده

روشن است که توافق ایران و عربستان و همچنین عادی‌سازی قریب‌الوقوع روابط عربستان و سوریه نشان از حضور و نفوذ چین و روسیه دارد. بی‌شک پکن تمایل زیادی دارد که علاوه بر حضور اقتصادی و تجاری و تکنولوژیکی در خاورمیانه، که اکنون از آمریکا پیشی گرفته است، صاحب نفوذ امنیتی و نظامی نیز بشود. اما واقعیت این است که گرچه حضور چین در این عرصه‌ها نیز پررنگ‌تر و مؤثرتر از قبل شده است اما آمریکا هنوز دست بالا را دارد. چین به‌زودی متوجه خواهد شد که بازیگران عمده در خاورمیانه تضاد منافع شدیدی با یکدیگر دارند و این کشور نمی‌تواند دائماً میان آنها بندبازی کند و سطح همکاری و مشارکت خود را با همۀ آنها در بیشترین حالت نگه دارد. ایجاد تعادل میان این کشورها بسیار سخت است.

توافق ایران و عربستان را نمی‌توان دلیلی برای جایگزینی آمریکا با چین در منطقه دانست. آمریکا همچنان کشور اصلی تأمین‌کنندۀ تسلیحات کشورهای عربی منطقه است و حضور نظامی جدی‌ای نیز در خاورمیانه دارد. آمریکا همچنان برای اکثر کشورهای عربی انتخاب اول است، خصوصاً در زمینۀ تأمین امنیت. از سوی دیگر، جنگ اوکراین باعث شد که در پی افزایش قیمت انرژی، مجدداً نگاه آمریکا معطوف به خاورمیانه شود و حتی جو بایدنی که وعدۀ خروج از منطقه را داده بود، مجدداً به آن رو کرده است تا کشورهای صادرکنندۀ نفت را مجاب به کنترل بازار نفت کند.

آیا حاکمان عرب می‌توانند به راه چین بروند؟

نزدیکی‌های اخیر کشورهای عربی به روسیه و خصوصاً چین فقط به این دلیل نیست که می‌خواهند به دلیل ملاحظات امنیتی، به منابع تأمین خود تنوع ببخشند، بلکه به این دلیل نیز هست که با این کشورها به دلیل ساختارهای سیاسی‌شان احساس نزدیکی و هم‌ذات‌پنداری می‌کنند. روسیه و چین نیز مانند کشورهای عربی ساختار سیاسی استبدادی و الیگارشیک دارند. به‌ویژه در مورد چین این تصور وجود دارد که توانسته بدون آزادی سیاسی و بدون اصلاحات دموکراتیک و با حفظ شالودۀ حکومت خود، به سوی توسعۀ اقتصادی برود. کشورهای عربی تمایل زیادی دارند که بتوانند راه چین را بروند.

اما با توجه به بحران‌های گفته‌شده، یعنی همه‌گیری کووید-19 و جنگ اوکراین و تغییرات آب‌وهوایی، و پیامدهای قریب‌الوقوع و بلندمدت آنها، و همچنین با توجه به سال‌های متمادی حکمرانی بی‌کیفیت و ضعیف و سرشار از محرومیت‌های اجتماعی و اقتصادی، و نیز با توجه به سابقۀ بهار عربی، رفتن به راه چین برای کشورهای عربی بسیار سخت خواهد بود و تضمینی برای موفقیت آنها وجود ندارد.

این چالش‌های قریب‌الوقوع در آینده‌ای نه چندان دور، به‌ویژه در کشورهای عربی ضعیف‌تر و زمانی که کمک‌های مالی سنتی کشورهای عربی ثروتمندتر و کمک‌کنندگان بین‌المللی محدودتر شده باشد، موجب خیزش‌های جدیدی خواهد شد و می‌تواند ثبات فعلی منطقه را به خطر اندازد و حتی به‌هم بریزد.

جمع‌بندی

مشاهده شد که آن روایت جذابی که از وضعیت کنونی جهان عرب گفته می‌شود تا چه میزان یک‌سویه است و با واقعیت فاصله دارد. سیاست و اقتصاد و اجتماع در کشورهای عربی پیچیده‌تر از آن است که با آن روایت تک‌خطی و تک‌عاملی بتوان توصیفش کرد و نهایتش را نیز مشخص نمود. خاورمیانه هنوز آبستن تغییرات بزرگی است که ریشه در درون و همچنین تحولات بیرون آن دارد. کسی می‌تواند به برآورد درستی از این منطقه برسد که تمام این عوامل درونی و بیرونی را در نظر بگیرد.

برای تحلیل درست خاورمیانه باید طیف وسیعی از تخصص‌ها را در نظر گرفت تا بتوان عوامل و نیروهایی را که در حال تغییرِشکل‌دادن منطقه هستند شناخت؛ عوامل بیرونی‌اند مانند تحولات اقتصاد جهانی، تغییرات آب‌وهوایی، گسترش‌یافتن خواستۀ عبور از انرژی‌های فسیلی و دستیابی به انرژی‌های سبز، پیشرفت در تکنولوژی‌هایی مانند هوش مصنوعی، و همچنین عوامل درونی‌ای مانند خود حکومت‌های عربی و ساختارشان، نهادهای امنیتی آنها، بازیگران جامعۀ مدنی این کشورها، اسلام‌گرایان، بازیگرانی مثل جوانان و زنان و پناهندگان که در معرض خطر و فشار هستند، و...