یادی از هوشنگ ابتهاج؛ نغمههایی از عشق و انسانیت
اکوایران: امروز 6 اسفند، زادروز امیر هوشنگ ابتهاج، متخلص به «ه. ا. سایه»، شاعر نامدار ایرانی است.
هوشنگ ابتهاج در ۶ اسفند ماه ۱۳۰۶ در شهر رشت چشم به جهان گشود. او از جمله شاعران معاصری است که هم در غزلسرایی و سرودن اشعار نو نیمایی و هم به سبک شعرای پیشین و کلاسیک ایرانی مانند حافظ و سعدی با زبانی سنتی، دستی توانا داشت.
اشعارش درونمایه اجتماعی، انسانی و عاشقانه دارد. ابتهاج در جوانی دلباخته «گالیا» ،دختری ارمنی، شد که ساکن رشت بود. این عشق دوران جوانی ابتهاج، دست مایه اشعار عاشقانه او در آن ایام شد. بعدها که جنگ و آشوب بر کشور سایه افکنده بود، ابتهاج شعر «دیرست گالیا» را با اشاره به همان روابط عاشقانهاش با گالیا سرود:
« دیر است، گالیا
در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانهی شوریدگی مخواه!
دیر است گالیا
به ره افتاد کاروان
عشق من و تو؟... آه
این هم حکایتی ست
اما در این زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب
دیگر برای عشق و حکایت محال نیست»
او از همان زمان با شعر «گالیا» تا سالیان آخر حیاتش با شعر «هرگز از مرگ نترسیدم من» از دردمندی مردم زمانهاش گفت.
گیلان، تاسیان ابتهاج بود و او، تاسیان زادگاهش
از «هزار دختر بافنده این زمان» تا درددلهایش با مرتضی کیوان، همه در بستری از زندگی «تاسیانی» مردم زادگاهش گیلان و ایران شکل گرفته است. با تمام این وجود، برای «سایه»، ایران «سرای امید» است که «اگر چه دلهایش پرخون است» اما نوای سخن عشق همچنان در آن جاریست و این عشق خودش را در فقدانش بیش از پیش نشان داد.
در واپسین سالهای پیش از انقلاب و ابتدای آن، درگیری و منازعات سیاسی ابتهاج، به خصوص همفکری با حزب توده، دست مایه مخالفت عدهای با او، حتی پس از درگذشتش بود. ورای تمام این مسائل، او در وهله اول در مقام حافظشناسی و پس از آن در ساحت شاعر، یک چهره فرهنگی ملی است که توده مردم ایران، مخاطب اشعار و سرودههای او هستند.
پیشبینی مرگ سایه در 94 سالگی!
سالها پیش هوشنگ ابتهاج در بیان خاطرهای گفته بود: «هشت نُه ساله بوده که یکی از هم کلاسیهایش از او و دو نفر دیگر میخواهد نام خودشان و نام مادر و نه پدرشان را روی یک برگ کاغذ بنویسند تا شباهنگام نزد پدر برد و آینده آنان را پیشگویی کند.
«سایه» میگوید، او درباره من گفته بود که آینده تو با «سخن» گره میخورد و خانواده پرجمعیتی تشکیل میدهی و ۹۴ سال زندگی میکنی! وقتی دو مورد اول محقق شد و دیدم مرا با شعر و موسیقی میشناختند و دور وبرم هم شلوغ است وقتی ۴۹ ساله شدم به یاد سومی افتادم و ترسیدم! چون خیال میکردم ۹۴ که خیلی دور از دسترس است، چون زمان ما ۷۰ سال هم زیاد بود و احتمالا نوشته یا گفته بوده ۴۹، ولی همکلاسی ما به اشتباه به عکس نوشته ۹۴ و خیلی مراقب بودم اتفاقی برای من نیفتد که یک وقت در ۴۹ سالگی از دست بروم!»
او این خاطره را برای دکتر شفیعی کدکنی در اتومبیل و در بازگشت از مطب پزشکی در میدان آرژانتین تهران نقل میکند و کدکنی خطاب به ابتهاج میگوید:« آن دو مورد که محقق شد (هم سخن هم فرزند و خانواده) پس این سومی هم میشود و همان ۹۴ سال درست است.» ابتهاج نیز در پاسخ میگوید: «البته اگر نوع رانندگی شما پیشگویی را باطل نکند!»
«سایه» شعر و ادبیات ایران در بامداد 19 مرداد 1401 در سن 94 سالگی «رفت و این آشیانه خالی ماند». یلدا ابتهاج، فرزند هوشنگ ابتهاج، با نقل این شعر «سایه»، «بگردید، بگردید، درین خانه بگردید - در این خانه غریبید، غریبانه بگردید» از درگذشت او در صفحه اینستاگرامی خودش خبر داده بود و نوشت: «سایه ما با هفت هزار سالگان سر به سر شد.»
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق
-
زنگ خطر برای دریای خزر/ کاهش تراز آب و پیامدهای آن