به گفته این کارشناس، حزب جمهوری‌خواه به ویژه در دوره جورج بوش پسر صاحب گفتمانی بود که تاثیراتی را در منطقه ما بر جای گذاشت. این تاثیرات تاحدی دامنه‌دار و عمیق بود که منجر به شکل‌گیری یک تصویر ثابت از حزب جمهوری‌خواه، اصول، ارکان و منشور حزب شد. این تصویر به حدی بزرگ شد که هم تحلیلگران در ایران و هم مخاطبین در حوزه عمومی به تحولات خرد و ریز اما مهم و سیر تطور فکری و سیاسی در حزب جمهوری‌خواه در سالیان اخیر کمتر توجه کردند.

خسروشاهین با اشاره به اینکه این سیر تطور و تکامل حزب جمهوری‌خواه به ویژه در حوزه‌های سیاست خارجی و آنچه که تحت عنوان ترامپیست‌ها در ایالات متحده معروف هستند، به صورت تدریجی انجام شد، افزود:« این حرکت گام به گام، منجر به یک زایش جدید در حزب جمهوریخواه شده است. در واقع فرزندی از درون این تطور فکری و سیاسی به وجود آمده که کاملا با آنچه که در گذشته خودش بود، متفاوت و متباین است. درواقع روایتی که ما از ترامپ داریم، روایت دست اولی نیست و بعضاً روایتی که از ترامپ و سیاست خارجی جدید جمهوری‌خواهان وجود دارد یا دستخوش قالب‌های تکراری تاریخی شده یا برآمده از روایت‌های جعلی و منطبق بر منافع برخی بازیگران دولت‌-ملت به ویژه عرب‌ها و اسرائیلی‌ها در منطقه است.»

این کارشناس در ادامه به دلایل برجسته شدن اهمیت سیاست خارجی نزد افکار عمومی آمریکا پرداخت و گفت:«سیاست خارجی بعد از جنگ جهانی دوم در الگوهای رای‌دهی و سنت‌های سیاسی در بین افکار عمومی آمریکا معمولاً اولویتی نداشت و برای نخبگان سیاسی و افکار عمومی مسئله نبود. دلیلش نیز این است که سیاست خارجی یک سری کانون مرکزی، هنجار و اصول داشت که بعد از جنگ جهانی دوم و مقاطع مختلف تاریخی مدام بازتولید می‌شد. از جمله در دوره جنگ سرد این مسئله جا افتاده بود که ایالات متحده رهبری جهان آزاد را بر عهده دارد یا در دوره پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد این مطرح شد که ایالات متحده آمریکا نقش یک هژمون را در نظام بین‌الملل ایفا می‌کند و حتی بحث نقش پلیس جهانی مطرح شد.»

آمریکایی‌ها خسته از مداخله‌گرایی

به گفته خسروشاهین، قبل از سال 2016 یک سری فعل و انفعالات زیر پوست آمریکا رخ داد که در آن سال سر باز کرد و منجر به انتخاب ترامپ شد. در انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ این تغییر و تحولات منجر به این می‌شود که سیاست خارجی پس از ۷۰،۸۰ سال در فضای نخبگی و افکار عمومی آمریکا به عنوان یک مسئله در بیاید. امروز افکار عمومی آمریکا در ارتباط با صحبت‌هایی که نامزدهای انتخاباتی درباره موضوعات مختلف سیاست خارجی مطرح می‌کنند حساس شده‌اند. چون این موضع‌گیری‌ها، تصویری را از سیاست کلان آمریکا در حوزه خارجی برای افکار عمومی ترسیم می‌کند. 

وی افزود:«در طول بیش از هفت دهه اخیر به ویژه بعد از جنگ سرد و به ویژه بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر، افکار عمومی آمریکا به دلیل هزینه‌های طاقت‌فرسایی که مداخله‌گرایی این کشور در نظام بین‌الملل به وجود آورد، احساس می‌کند که این هزینه‌ها بیشتر از مزیت‌های آن است. اخیرا یک نظرسنجی منتشر شده که نشان می‌دهد وقتی از پایگاه رای جمهوریخواهان سوال می‌کنند آیا مشارکت فعالانه آمریکا در مناسبات جهانی و بین‌المللی برای این کشور دستاورد دارد یا خیر، ۵۵ درصد پاسخ می‌دهند که هزینه‌های این مشارکت فعال در امور جهانی بیشتر از مزیت‌هایش بوده است. شاید این افراد یکی، دو دهه پیش از نقش مداخله‌گرایانه آمریکا در نظام بین‌الملل حمایت و پشتیبانی قابل توجهی می‌کردند.»

این کارشناس درباره منشا این تحول توضیح داد:« افکار عمومی آمریکا احساس می‌کند به طور مثال شش تریلیون دلاری که آمریکا در منطقه خاورمیانه هزینه کرد که بخشی از طریق بدهی تامین شد، هزینه‌هایی پوچ و بدون دستاورد بود و باعث شد که آمریکا از حیث شاخص‌های مختلف اقتصادی و بحث توسعه زیرساخت‌ها از برخی رقبای خودش مثل چین به شدت عقب بیفتد. از نگاه افکار عمومی آمریکا، این سیاست خارجی مداخله‌گرایانه باعث بوجود آمدن چنین شرایطی شده است.»

خسروشاهین در ادامه گفت:« موتور محرکه این سیاست خارجی جدید دو گروه اجتماعی بسیار مهم یعنی طبقه متوسط آمریکایی و سفید برترپنداران هستند. بر این پایه ما با یک روند جدید در حزب جمهوری‌خواه مواجه هستیم و بخش عمده‌ای از آنچه که نومحافظه‌کاران و یا رئالیست‌های رئال‌پولیتیک آمریکایی در حزب جمهوری‌خواه تبلیغ می‌کردند، زیر سؤال می‌رود. یعنی بخشی از اصول تصریح شده و تثبیت شده در سیاست خارجی آمریکا مانند اینکه آمریکا نقش پلیس جهانی را دارد یا باید تحولات بین‌المللی را مدیریت کند که به عنوان مفروضه برای نخبگان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر درآمده بود، زیر سوال رفته است. وقتی این مفروضات زیر سؤال رفت، سیاست خارجی به مثابه یک مسئله هم برای افکار عمومی و هم برای نخبگان در آمریکا در آمد.»

نومحافظه‌کاران از ترامپ فاصله می‌گیرند

وی در پاسخ به اینکه آیا خروج از این سنت تاریخی باعث کاهش سبد رای جمهوری‌خواهان نخواهد شد، توضیح داد:« فضای پسا ترور در آمریکا به این انتخاب ترامپ کمک کرد؛ شاید اگر چنین فضایی ایجاد نمی‌شد ترامپ مجبور بود با جریان اصلی در حزب جمهوری‌خواه وارد مذاکره شود. در سال ۲۰۲۰ در برخی از کانتی‌هایی که حزب جمهوری‌خواه تعلق خاطر به گفتمان کلاسیک داشت و گفتمان ترامپ را نمی‌پسندید، به بایدن رای داده شد؛ حتی در آن انتخابات بخشی از نومحافظه‌کاران آمریکایی در درون حزب بیانیه‌ای منتشر کردند و حمایت خود را از ریاست جمهوری جو بایدن اعلام کرده و پشت ترامپ را به نوعی خالی کردند. بنابراین با توجه به این تجربه تلخی که ترامپ در سال 2020 داشت، قاعدتا باید فردی را از جریان اصلی حزب به عنوان زوج انتخاباتی‌اش انتخاب می‌کرد و به همین دلیل شایعات قوی وجود داشت که کمپین وی وارد مذاکرات جدی با نیکی هیلی شده است. »

وی تاکید کرد:«اما به نظر می‌آید تاثیرگذاری ترور در فضای اجتماعی آمریکا که باعث ایجاد نوعی وحدت پیرامون ترامپ درون حزب شد و حتی محبوبیت ترامپ را در برخی ایالت‌های چرخشی و مردد افزایش داد، به او کمک کرد که در کنوانسیون حزب جمهوری‌خواه از این فضا به عنوان یک نقطه عطف و یک زمان طلایی استفاده کرده و ترامپیسم را تثبیت کند.»

دست باز ترامپ در سیاست خارجی

خسروشاهین با اشاره به اینکه کنوانسیون اخیر حزب جمهوری‌خواه و انتخاب سناتور ونس را باید نشانه‌هایی از این قلمداد کنیم که ترامپیسم درون حزب جمهوریخواه تثبیت شد، تشریح کرد:« در فضای جدید به نظر می‌آید که ترامپ دیگر احساس نیازی به گفتمان جریان اصلی در درون حزب نمی‌کند و به همین دلیل به نظر می‌آید به نسبت دوره پیشین ریاست جمهوری خود دستی بازتر خواهد داشت. به عنوان مثال ترامپ وقتی می‌خواست در مورد سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، مسئولیت بیشتری از متحدین غربی آمریکا یعنی کشورهای اروپایی بگیرد یا در مورد منطقه خاورمیانه می‌خواست به تصمیمات مهمی دست بزند با مقاومت‌های ساختاری و بروکراتیک مواجه می‌شد و به همین دلیل هم ما شاهد کش و قوس‌ها و تغییر و تحولات زیادی در تیم سیاست خارجی و امنیتی دونالد ترامپ در دوره ریاست جمهوری گذشته‌اش بودیم. بنابراین می‌توان گفت انتخاب سناتور ونس به عنوان معاون ترامپ، عبور از سنت تاریخی و تثبیت گفتمان ترامپیسم در کنوانسیون اخیر حزبی، نشانه‌ای از آن خواهد بود که نیروهایی که تعلق خاطر به این گفتمان ندارند در کابینه ترامپ به کار گرفته نخواهند شد. یعنی اگر چهره‌هایی مثل بولتون و پمپئو در کابینه اول ترامپ حضور داشتند، اما اگر او در انتخابات پیش‌رو به پیروزی برسد، در کابینه دوم ترامپ حضور نخواهند داشت. »

همچنین پژوهشگر مسائل بین‌الملل معتقد است که اگر دونالد ترامپ دوباره روی کار بیاید ممکن است شاهد بعضی تغییر و تحول‌ها و جابجایی نیروهای سیاسی بین دو حزب اصلی باشیم. خسروشاهین تشریح کرد:« اوایل دهه ۱۹۸۰ یا اواخر دهه ۱۹۷۰، در زمانی که جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا و رهبر حزب دموکرات بود، نومحافظه‌کاران آمریکایی که در حزب دمکرات ریشه داشتند، از این حزب خارج می‌شوند و به حزب جمهوری‌خواه و دولت رونالد ریگان می‌پیوندند. بنابراین با ترامپیسم احتمالاً نومحافظه‌کاران یا گفتمان‌هایی از این دست به خانه اصلی خود یعنی حزب دموکرات بازمی‌گردند.»

 

ویدیو این گفت‌وگو را می‌توانید اینجا مشاهده کنید: