به گزارش اکوایران، سید حسین موسویان، پژوهشگر امنیت خاورمیانه در دانشگاه پرینستون و رئیس سابق کمیته روابط خارجی شورای امنیت ملی ایران، در یادداشتی برای میدل‌ایست‌آی نوشت: دونالد ترامپ روز سه شنبه به عنوان چهل و هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شد. او در طول مبارزات انتخاباتی خود وعده پایان دادن به جنگ در خاورمیانه را داد که به او کمک کرد تا حمایت مسلمانان آمریکایی و عرب آمریکایی را جلب کند.

جنگ‌های ویرانگر اسرائیل در غزه و لبنان، همراه با حملات پی در پی از جمله به ایران، خاورمیانه را در بحبوحه چشم‌انداز یک درگیری منطقه‌ای فاجعه‌بار و همه جانبه به نقطه جوش رسانده است.

استراتژی اسرائیل برای ریشه کنی حماس و حزب الله، در برابر حمایت همه جانبه ایران از محور مقاومت، به تقابل نظامی بین تل آویو و تهران دامن زده است. این می‌تواند به یک درگیری طولانی مدت تبدیل شود و دکترین امنیت ملی ایران و چشم انداز سیاسی منطقه را تغییر دهد.

با این حال ترامپ در حالی وارد کاخ سفید می‌شود که ایران در آستانه تغییر دکترین امنیت ملی خود است.

از زمان انقلاب اسلامی 1979، سه رویداد منجر به تحولات اساسی در دکترین امنیت ملی ایران شده است.

اولین مورد در دهه 1980 و در جریان جنگ ایران و عراق رخ داد. ایران در بحبوحه حمایت منطقه‌ای و بین‌المللی از متجاوز عراقی، حتی در زمانی که رژیم صدام حسین از سلاح‌های شیمیایی استفاده می‌کرد، مورد تحریم تسلیحاتی قرار گرفت.

این تجربه ایران را به سمت استراتژی موسوم به «خوداتکایی دفاعی» سوق داد که از طریق آن تولید داخلی تجهیزات نظامی از جمله موشک‌های بالستیک را در اولویت قرار داد.

علاوه بر این، ایران به دنبال نمایش قدرت فراتر از مرزهای خود بود تا با تهدید منافع آن‌ها در منطقه، از متجاوزان احتمالی بازدارندگی کند. حمایت ایران از جنبش‌هایی مانند حزب‌الله، حماس و حوثی‌های یمن ناشی از تجربیات جنگ هشت ساله، همراه با ادامه تحریم‌ها و فشارهای غرب است که در تهران به عنوان برنامه‌ای برای تغییر حکومت دیده می‌شود.

راکت حزب الله لبنان

«نه جنگ نه صلح»

تغییر بعدی در سال 2018 اتفاق افتاد. در حالی که ایران به طور کامل به تعهدات خود تحت توافق هسته‌ای پایبند بود، دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا از توافق خارج شد و تحریم‌ها را مجدداً علیه ایران اعمال کرد و با استفاده از تحریم‌های ثانویه شرکای تجاری اصلی تهران را مجبور به همراهی با خود کرد.

در پاسخ، ایران برنامه هسته‌ای خود را گسترش داد و اورانیوم غنی‌شده را تا حد نزدیک به سطح تسلیحاتی رساند. تهاران همچنین یک چرخش اساسی به سمت ایجاد روابط سیاسی و اقتصادی گسترده‌تر با قدرت‌های بلوک شرق کرد، از جمله عضویت کامل در سازمان همکاری شانگهای و بریکس.

در قبال آمریکا و به طور کلی غرب، ایران سیاست «نه جنگ، نه صلح» را در پیش گرفت و رهبر معظم انقلاب گفت: «هیچ مذاکره و جنگی وجود نخواهد داشت... مذاکره با افرادی که عهد خود را می‌شکنند و به تعهدات خود عمل نمی‌کنند، و کسانی که به هیچ چیز متعهد نیستند – آن‌ها به اخلاق، قانون، کنوانسیون‌های بین المللی و به هیچ چیز متعهد نیستند - مضحک است».

سومین و آخرین شیفت امروز در حال انجام است. حمایت بی‌قید و شرط آمریکا و ناتو از جنگ‌های اسرائیل در غزه و لبنان، همراه با ترور فرماندهان ارشد حماس، حزب‌الله و سپاه پاسداران، گسترش دکترین امنیت ملی ایران را که توسط شش عنصر تعریف شده است، تحریک می‌کند.

ناتو به عنوان یک دشمن

اولاً، ناتو به یک دشمن تبدیل شده است. تداوم تامین تسلیحات این ائتلاف برای حملات بی‌رویه اسرائیل به غزه و لبنان، همراه با درخواست‌های یک جانبه برای خویشتن داری ایران، تهران را به این نتیجه رسانده است که ناتو و همچنین اسرائیل، دشمن آن هستند.

همانطور که ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو اخیرا گفت: «اسرائیل تنها نیست». راهبرد قبلی بازدارندگی ایران در برابر آمریکا و اسرائیل ممکن است به بازدارندگی علیه ناتو، از جمله اعضای اروپایی آن تغییر کند.

عنصر دوم دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است. بازدارندگی هسته‌ای جزء دستور کار است. در این مرحله، ایران یک کشور آستانه هسته‌ای است که با حملات نظامی مستقیم اسرائیل به خاک خود با حمایت ناتو مواجه است. کمال خرازی، مشاور رهبر ایران، اخیراً پس از یک نظرسنجی در اوایل سال جاری نشان داد که نزدیک به 70 درصد ایرانیان موافق بودند که این کشور باید دارای سلاح هسته‌ای باشد، اخیراً خاطرنشان کرد که ایران ممکن است دکترین هسته‌ای خود را بازبینی کند.

سانتریفیوژ

ثالثاً، ایران ممکن است به دنبال ارتقاء توان محور مقاومت در پی ترورهای هدفمند اسرائیل باشد. در شرایطی که اسرائیل موفق به نفوذ به رده‌های بالای نهادهای امنیتی ایران شده، ایران و گروه‌هایی که از آن‌ها حمایت می‌کند ممکن است در ساختار سازمانی، امنیتی و ارتباطی خود اصلاحات اساسی انجام دهند.

اتحاد با شرق

در واقع، ترورهای قبلی نتوانسته‌اند دشمنان اسرائیل را شکست دهند و آخرین حملات علیه حماس و حزب الله می‌تواند به ظهور نسل جدیدی از مقاومت دامن بزند.

رایان کراکر، سفیر سابق ایالات متحده، که چندین دهه در زمینه دیپلماسی خاورمیانه کار کرده است، گفت: «اگر باور داشته باشیم که آسیب وارد شده به رهبری حزب‌الله و حذف [یحیی] سنوار و دیگر رهبران حماس به نوعی به پویایی جدیدی برای صلح تبدیل می‌شود و می‌توانیم به نوعی آن را به یک راه‌حل بین‌المللی جهانی تبدیل کنیم - این دیوانگی است.»

چهارمین عنصر دکترین در حال تحول امنیت ملی ایران، اتحاد با شرق است. حمایت نظامی ناتو از اسرائیل احتمالاً تهران را به یک اتحاد نظامی بلندمدت با قدرت‌های شرقی سوق خواهد داد. در حالی که همکاری نظامی کنونی بین روسیه و ایران زمینه را برای چنین سیاستی فراهم کرده است، مشخص نیست که آیا چین یا هند شرکای آینده خواهند بود یا خیر.

پنجم، دستیابی ایران به سامانه های پدافند هوایی است. ایران از قابلیت‌های موشکی تهاجمی نسبتاً قوی برخوردار است، اما باید قابلیت‌های دفاعی خود را در برابر موشک‌های اسرائیل و جت‌های جنگنده F-35 افزایش دهد. تمایل روسیه به ارائه جت‌های سوخو-35 و/یا سامانه‌های دفاع هوایی اس-400 به ایران نشان خواهد داد که آیا روابط آن‌ها به سطح مشارکت استراتژیک خواهد رسید یا خیر.

در نهایت، استراتژی قبلی ایران «نه جنگ، نه صلح» ممکن است به «هم جنگ و هم صلح» تبدیل شود. عباس عراقچی وزیر امور خارجه اخیراً خاطرنشان کرد: جمهوری اسلامی ایران به دنبال تشدید تنش، درگیری و جنگ نیست، اگرچه برای هر شرایطی آماده است. همانطور که برای صلح آماده‌ایم، برای جنگ نیز آماده‌ایم.»

ایران اسراییل

راه حل پیش‌رو

از آنجایی که ادامه رویارویی نظامی بین اسرائیل و ایران، همراه با حملات مداوم اسرائیل به لبنان و غزه، تهدید یک جنگ گسترده منطقه‌ای را ایجاد می‌کند، بازنده اصلی آمریکا، اسرائیل و ایران خواهند بود. دیپلماسی تنها گزینه برای جلوگیری از وضعیت غیرقابل مدیریت در خاورمیانه است. کشتارهای دسته جمعی، ترورها و تخریب زیرساخت‌های عمومی نمی‌تواند صلح را به ارمغان بیاورد. بلکه باعث افزایش نفرت، افراط گرایی و خصومت خواهد شد.

ترامپ این شانس را دارد که به جنگ‌های اسرائیل علیه غزه و لبنان پایان دهد و درگیری‌های نظامی بین اسرائیل و ایران را مهار کند.

مهار بحران کنونی در خاورمیانه مستلزم آتش بس بین ایران و اسرائیل است. پایان دادن به حملات اسرائیل به لبنان و غزه؛ و تبادل اسرا بین اسرائیل و حماس. اجرای قطعنامه‌های سازمان ملل در مورد راه حل دو کشوری نیز گامی مهم به سوی امنیت منطقه خاورمیانه خواهد بود.

در نهایت، ثبات و امنیت در خاورمیانه مستلزم پایان دادن به خصومت‌های جاری بین ایران و جهان غرب است. یک گفتگوی جامع و جدی باید آغاز شود.

چنین مذاکراتی شانس ترامپ را برای یک توافق بزرگ با ایران افزایش خواهد داد.