به گزارش اکوایران، واکنش یکی از منابع خاورمیانه به اعلامیه رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، درباره «تصرف» غزه توسط آمریکا تنها با یک واژه توصیف شد: «دیوانه‌وار.» اما چرا فردی که به‌خوبی با تاکتیک‌های ترامپ و ظرایف دیپلماسی خاورمیانه آشناست، چنین ارزیابی بی‌پرده‌ای ارائه می‌دهد؟

پاسخ ساده است؛ در دیدگاه بسیاری از رهبران خاورمیانه، چرخش ظاهری سیاست ترامپ درباره غزه به نفع هیچ‌کس نیست. نه به نفع آن‌ها، نه به نفع فلسطینیان و نه حتی به نفع خود ترامپ.

به نوشته سی‌ان‌ان، در بدبینانه‌ترین تفسیر، این تغییر رادیکال از دهه‌ها سیاست حمایت ایالات متحده از امکان ایجاد یک کشور فلسطینی شامل غزه، نشانه آن است که چیزی که بسیاری در خاورمیانه از آن بیم داشتند ممکن است تحقق یابد: این که جنگ اسرائیل علیه حماس پس از حمله 7 اکتبر، تنها پوششی برای اخراج دائمی 2.1 میلیون فلسطینی ساکن غزه بوده باشد.

عربستان سعودی، به‌عنوان مرکز دیپلماتیک برتر منطقه و همچنین میزبان اماکن مذهبی 1.8 میلیارد مسلمان جهان که بسیاری از آن‌ها از اقدامات اسرائیل خشمگین هستند، بیشترین حساسیت را در میان اعراب نسبت به این مسئله دارد. این کشور اولین واکنش را ظرف چند ساعت نشان داد.

وزارت خارجه عربستان در بیانیه‌ای تأکید کرد: «موضع عربستان سعودی درباره تأسیس یک کشور فلسطینی ثابت و تغییری‌ناپذیر است.» در این بیانیه همچنین آمده است که ولیعهد محمد بن سلمان (MBS) «این موضع را به‌روشنی و بدون ابهام مورد تأکید قرار داده است.»

محمد بن سلمان

برای درک بهتر این وضعیت باید از دیدگاه محمد بن سلمان نگاه کرد. او قدرت مطلق در کشور خود است و هیچ‌گونه مخالفت سیاسی را برنمی‌تابد. با این حال، حماس که در عربستان حضوری ندارد، برای او یک تهدید وجودی محسوب می‌شود. حماس نماد اسلام سیاسی است که پادشاهان مسلمان با آن مخالف هستند، زیرا اگر فرصت یابد، در یک چشم به هم زدن محمد بن سلمان و سایر خاندان‌های حاکم در خلیج فارس را سرنگون می‌کند. بنابراین، او منافعی آشکار در نابودی حماس دارد.

اما از سوی دیگر، جنگ ویرانگر اسرائیل در غزه باعث بیدار شدن حس همبستگی خفته شهروندان سعودی با فلسطینیان شده است. محمد بن سلمان که به حساسیت‌های عمومی آگاه است، می‌داند اگر فلسطینیان از غزه اخراج شوند، خشم عمومی برانگیخته خواهد شد.

آیا محمد بن سلمان به صلح در خاورمیانه، از جمله عادی‌سازی روابط با اسرائیل علاقه‌مند است؟ بله. این امر برای تجارت مفید است، حساب بانکی عظیم او را پرتر می‌کند و این سود به رضایت شهروندانش منجر می‌شود.

این موضوع توضیح می‌دهد که چرا محمد بن سلمان هنوز آشکارا و مستقیم از دیدگاه جدید ترامپ درباره غزه انتقاد نکرده است، جز تأکید مجدد بر لزوم تأسیس یک کشور فلسطینی. او نمی‌خواهد روابط عالی خود با ترامپ را تیره کند.

محمد بن سلمان شریک اصلی ترامپ در خلیج فارس است. او به دنبال توافقات امنیتی و تسلیحاتی با ترامپ است، در حالی که ترامپ نیز خواهان سرمایه‌گذاری‌های محمد بن سلمان در ایالات متحده و عادی‌سازی روابط او با اسرائیل است.

اما این موضوع به یکی دیگر از چالش‌های محمد بن سلمان بازمی‌گردد. به‌عنوان متولی دو مکان مقدس اسلام، مکه و مدینه، او موظف است که در قبال فلسطینیان موضع درستی اتخاذ کند و از آن‌ها حمایت نشان دهد.

جنگ غزه

معضل اردن و مصر

در مقایسه با عربستان، دو کشوری که ترامپ پیشنهاد داده تا میزبان فلسطینیان غزه باشند، یعنی اردن و مصر، در شرایط دشوارتری قرار دارند.

این کشورها برای بقای خود به کمک‌های مالی آمریکا وابسته هستند.

هر دو در جریان جنگ‌های اسرائیل در سال‌های 1948 و 1967 با سیل عظیمی از فلسطینیان غزه مواجه شدند و میلیون‌ها فلسطینی آواره را جذب کردند. اکنون هر دو کشور می‌گویند پذیرش مجدد سیل عظیمی از فلسطینیان غزه موجب بی‌ثباتی بیشتر آن‌ها خواهد شد.

تا کنون، دیدگاه منطقه‌ای این بوده که به‌شدت در برابر فشار احتمالی ترامپ مقاومت کنند. عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر، تأکید کرده که جابه‌جایی فلسطینیان غزه «هرگز نمی‌تواند تحمل یا پذیرفته شود زیرا امنیت ملی مصر را تهدید می‌کند.»

ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن نیز تأکید دارد که باید «اطمینان حاصل کنیم فلسطینیان در سرزمین خود باقی بمانند» و دیپلمات‌های منطقه‌ای به شادمانی فلسطینیان هنگام بازگشت به خرابه‌های خانه‌هایشان اشاره می‌کنند، چرا که آنجا سرزمینشان است.

پادشاه اردن که از دودمانی پایدار و متعهد به حفظ روابط خوب با آمریکا است، قرار است اواخر این ماه به واشنگتن سفر کند. انتظار می‌رود رئیس‌جمهور مصر، عبدالفتاح السیسی، که ترامپ زمانی او را «دیکتاتور مورد علاقه‌اش» نامیده بود، نیز به زودی به واشنگتن برود.

عبدالله شاه اردن

برای درک کامل اهمیت این مسئله، باید به خاطر داشت که السیسی حدود یک دهه پیش، پس از پیروزی اخوان‌المسلمین در انتخابات، این گروه را سرکوب و رهبران آن را زندانی کرد.

مصر نقش کلیدی در منطقه دارد و مهارکننده احتمالی یک کانون خطرناک از احساسات رادیکال است که در صورت انفجار می‌تواند منافع اروپا و آمریکا را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. به همین دلیل است که السیسی همچنان در قدرت باقی مانده و غرب، به‌ویژه آمریکا، چشم خود را به روی کودتای خشن او پس از بهار عربی بست. غرب و به‌خصوص آمریکا به السیسی نیاز دارند، همان‌طور که به ملک عبدالله دوم نیازمندند.

اگر اردن سقوط کند، یک خلأ قدرت بزرگ به وجود می‌آید که در نهایت راه را برای نیروهای همسو با ایران باز می‌کند و آن‌ها را مستقیماً در مرز اسرائیل قرار می‌دهد.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در سخنرانی خود در کنگره آمریکا در تابستان گذشته گفت که مبارزه او با حماس باید موفقیت‌آمیز باشد، در غیر این صورت «توان همه دموکراسی‌ها برای مبارزه با تروریسم به خطر می‌افتد.»

این اظهارات حتی با معیارهای نتانیاهو نیز اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد، به ویژه که اظهارات اخیر ترامپ کاملاً خلاف این منطق است: حتی اگر حماس از غزه اخراج شود، همچنان در فاصله‌ای نزدیک برای حمله به اسرائیل قرار دارد.

به نظر می‌رسد ترامپ یکی دیگر از تعهدات نتانیاهو را نیز به چالش کشیده است. در ماه ژوئیه، نخست‌وزیر اسرائیل گفت: «دیدگاه من برای آن روز، غزه‌ای غیرنظامی و عاری از افراط‌گرایی است. اسرائیل به دنبال اسکان مجدد در غزه نیست.» اما این خلاف چیزی است که ترامپ اکنون مطرح می‌کند.

تنها چند ماه پیش، نتانیاهو از چشم‌اندازی دیگر برای غزه گفته بود: تبدیل آن به یک منطقه آزاد تجاری گسترده با خط ریلی به شهر نئوم در عربستان سعودی.

هنوز مشخص نیست که آیا ترامپ دیدگاه نتانیاهو را کنار زده یا به نحوی در تلاش برای تحقق آن است. هدف ترامپ هرچه باشد، چه از روی فرصت‌طلبی و چه از روی استراتژی، او موضوعی که تا پیش از این غیرقابل تصور بود را به جریان اصلی گفتگوها تبدیل کرده است: اخراج اجباری در مقیاسی که دهه‌ها مشاهده نشده و بدون شک جنایت جنگی محسوب می‌شود.