تکنوپلیسی یا ژئوپلیتیک به سبک قدیمی
عبور از خط قرمزهای چین، روسیه و ایران چه پیامدی برای آمریکا دارد؟
اکوایران: اگر ایالات متحده –طبق ادعای بایدن- قصد دارد به یک رقابت مدیریت شده دست یابد، باید یاد بگیرد که به خطوط قرمز مخالفان خود احترام بگذارد.
به گزارش اکوایران، دور جدید مذاکرات احیای برجام در شرایطی از امروز در شهر وین از سر گرفته میشود که تنشها میان غرب و مشخصا ایالات متحده با رقبایی که از نگاه آنها ناقض نظم بینالمللی هستند شدت گرفته است. مارکو کارنلوس، دیپلمات سابق ایتالیایی و تحلیلگر مسائل بینالملل با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیلی «میدلایست آی» با عنوان «چگونه می توان از درگیری جهانی بین چین، روسیه و غرب جلوگیری کرد؟» استدلال کرده در صورت عدم به رسمیت شناختن خطوط قرمز رقبایی هم چون چین، روسیه و جمهوری سالامی از سوی ایالات متحده، تنشهای موجود قابل کنترل نخواهد بود.
خطوط قرمز دولت-ملتها
هر دولت-ملتی خطوط قرمز خود را دارد؛ مجموعهای از مرزهای کاملاً خودساخته و سیال که در صورت عبور از آن، مجوز هر گونه واکنشی علیه دشمنان صادر میشود.
ایالات متحده مفهوم منافع بنیادین سیاسی، اقتصادی و امنیتی را در اوایل قرن نوزدهم با دکترین معروف مونرو (1823) بنا نهاد –دکترینی که توسط رئیسجمهور وقت جیمز مونرو (1817-1825) سنگ بنای سیاست خارجی ایالات متحده را تدوین کرد. نمونههای معروف دیگری که بر خطوط قرمز تأکید داشتند، بحرانهای کوبا و برلین در اوایل دهه 1960 و در جریان جنگ اکتبر 1973 بین مصر و اسرائیل بود، زمانی که نیروهای آمریکایی در حالت آماده باش نظامی قرار گرفتند.
در ژانویه 1980، دکترین موسوم به کارتر به اتحاد جماهیر شوروی که یک ماه قبل به افغانستان حمله کرده بود، هشدار داد که از مرزهای آن کشور فراتر نرود. در سالهای 1991 و 1999 خطوط قرمز آمریکا در خلیج فارس و بالکان به جنگ علیه عراق و صربستان منجر شد. سناریوهای مشابه با حمله و اشغال افغانستان در سال 2001 ، عراق در سال 2003 و جنگ به رهبری ناتو علیه لیبی در سال 2011 تکرار شد. سپس دونالد ترامپ استراتژی امنیت ملی خود و جو بایدن راهنمای استراتژیک امنیت ملی موقت خود (INSSG) را در پیش گرفتند. هر دوی آنها نظام بینالملل کنونی را رقابتی بین قدرتهای بزرگ میدانند.
منافع ملی و نظم جهانی «مبتنی بر قوانین»
دولتهای آمریکا چین و روسیه، و تا حدودی ایران و کره شمالی را به عنوان تهدیداتی علیه منافع و امنیت ایالات متحده و به طور گسترده تر برای نظم جهانی «مبتنی بر قواعد» - به معنای قوانینی که واشنگتن از سال 1945 تصور و اجرا کرده است- به تصویر کشیدهاند.
چنین رقابتی باید بر سر مسائل جهانی مانند تغییرات آب و هوایی، 5G، اختلافات تجاری، زنجیره تامین، عدم اشاعه، امنیت سایبری، ارتباطات و محاسبات کوانتومی، حقوق بشر، و همچنین بحرانهای محلی مانند اوکراین، تایوان، دریای چین جنوبی، و غیره دیده شود.
یک بازی واقعی پرریسک
برای مقابله بهتر با تهدیدات جهانی، بایدن از قدرتهای بزرگ خواسته تا رقابت را بین خود مدیریت کنند، که در نگاه اول، مسئولانه به نظر میرسد. با این حال، چارچوببندی یک نظام بین المللی به عنوان رقابت بین قدرتهای بزرگ، مستلزم آن است که همه شرکتکنندگان در آن باید به عنوان حاملان منافع خاصی شناخته شوند که گاهی ممکن است با در تضاد با یکدیگر باشند.
با توجه به اینکه منافع متضاد ممکن است شامل عبور از خطوط قرمز باشد، مسئولیت اصلی هر بازیگر در این بازی واقعی پرریسک این است که از تبدیل شدن چنین رقابتی به یک درگیری جهانی جلوگیری کند. حتی اگر این نظریه منطقی باشد، در صورتی که هر قدرت بزرگی از تشخیص یا احترام به خطوط قرمز حریف خودداری کند، تصور مدیریت این رقابت در عمل دشوار است.
تنها خطوط قرمز مشروع و پایان دوران سلطه آمریکا پس از جنگ سرد
در سه دهه گذشته، ایالات متحده و متحدانش این تصور قوی را ایجاد کرده اند که خطوط قرمز خود را تنها خطوط مشروع می دانند. در واقع، فروپاشی کامل اتحاد جماهیر شوروی تنها یک مرد را در دوران پس از جنگ سرد باقی گذاشت. اما این برتری به زودی در یک رشته شکست در صحنه جهانی که عمدتاً به خودی خود تحمیل شده بود، از بین رفت. اکنون، در دوره جدیدی که در حال شکل گیری است، آمریکا دیگر در صحنه تنها نیست.
این یک کشف ناگهانی برای ایالات متحده نیست. گزارش روندهای جهانی ژانویه 2017 که توسط شورای اطلاعات ملی ایالات متحده منتشر شد، خاطرنشان کرد: «خوب یا بد، چشم انداز جهانی در حال ظهور در حال نزدیک شدن به پایان دوران سلطه آمریکا پس از جنگ سرد است. شاید نظم بینالمللی مبتنی بر قواعد که پس از جنگ جهانی دوم پدیدار شد نیز همین سرنوشت را داشته باشد».
اگر گزارش INSSG سال 2021 بایدن را هم بخوانید، از بین خطوط آن به همین نتیجه میرسید. ایالات متحده باید خطوط قرمز قدرتهای دیگر را در نظر بگیرد. متأسفانه، تحلیلهای ایالات متحده هنوز با اقدامات خود بیاعتنا نسبت به این واقعیت به نظر میرسد.
قواعدی شامل همه غیر از کشورهای غربی
از سال 1991، هر زمان آمریکا و متحدانش هر گاه به نفعشان بوده در استفاده از زور برای تغییر وضعیت موجود سیاسی تردیدی به خود راه ندادهاند. در برخی موارد، آنها حتی دلایل قانونی محکمی برای انجام این کار نداشتند –کوزوو در سال 1999، عراق در سال 2003 و لیبی در سال 2011 همگی به همین صورت به ذهن متبادر می شوند. در هر سه این درگیریها، خطوط قرمز ادعا شد، اما در هیچ یک از آنها منافع امنیتی حیاتی ایالات متحده در خطر نبود.
آمریکا و متحدانش اکنون مدعی هستند که چین در حال ظهور، روسیه تجدیدنظرطلب و ایران سرسخت نظم جهانی مبتنی بر قواعد را تهدید میکنند. با این حال، آنها در زمینی مشغول به بازی هستند که اغلب قواعد مشمول همه به جز کشورهای غربی میشود. نتیجه آن شکل گرفتن یک وضعیت ناپایدار و افزایش تنشها است.
خطوط قرمز دیگران محو شدنی نیست
شاید برای خیلیها تعجب آور باشد، اما مسکو، پکن و تهران نیز خطوط قرمز دارند. ما میتوانیم در مورد مشروعیت این خطوط بحث کنیم، اما ما هیچ چوب جادویی وجود ندارد که آنها را ناپدید کنیم. اگر ایالات متحده –طبق ادعای بایدن- قصد دارد به یک رقابت مدیریت شده دست یابد، باید یاد بگیرد که به خطوط قرمز مخالفان خود احترام بگذارد.
خطوط قرمز کرملین: گسترش ناتو به سمت شرق
اعضای ناتو تردیدی ندارند که بحران بین اوکراین و روسیه به دلیل قلدری مسکو است که نیروی نظامی گستردهای را در امتداد مرزهایش با این کشور مستقر کرده است. با این حال، کرملین ورود همسایه خود به ناتو را به عنوان یک خط قرمز میبیند: یک تهدید امنیتی فوری و همچنین حمله به هویت روسی که در پایتخت اوکراین مورد خدشه قرار گرفته است. بحران در سال 2008 یا بین سالهای 2013 و 2014، زمانی که روسیه بر کریمه مسلط شد شروع نشد. قدمت آن به دو دهه قبل از آن، با گسترش ناتو به شرق بازمیگردد، که همواره از نظر روسیه، تضمینهای خاصی را که توسط دولت بوش (پدر) در سال 1990 داده شده بود، نقض میکرد.
بیل کلینتون این مسائل را نادیده گرفت. او همچنین هشدار جدی جرج کنان، معمار سیاست مهار علیه اتحاد جماهیر شوروی، درباره پیامدهای منفی گسترش ناتو را نادیده گرفت.
خواستههای تهدیدآمیز ولادیمیر پوتین در مورد اوکراین در چند هفته گذشته کاملاً روشن نشد. برای فهم آن باید به سخنرانی او در کنفرانس امنیتی مونیخ در 10 فوریه 2007 مراجعه کرد. پس از تماس ویدیویی بایدن و پوتین در 7 دسامبر سال جاری، به نظر می رسد ایالات متحده اکنون آماده بررسی درخواستهای روسیه است و مسکو پیشنهادات خاصی ارائه کرده است. امید این است که این شروع یک نقشه راه کاهش تنش باشد.
سه خط قرمز پکن: پیامدهای مداخله در جنگ داخلی
ایالات متحده و متحدانش دیدگاه مشابهی در مورد چین و تایوان دارند و پکن را به دلیل موضع نظامی تهدیدآمیز خود در قبال تایپه مقصر می دانند. روایت آنها این است که پیشرفتهای اقتصادی و نظامی چشمگیر چین در چند دهه گذشته، رهبری این کشور را دچار این خودبزرگبینی کرده تا بیملاحظه عمل کند و بخواهد جزیره مورد مناقشه را از نظر نظامی دوباره تصرف کند.
از سوی دیگر، برای پکن، این درگیری حداقل به 70 سال قبل باز میگردد که پیامد مداخله ایالات متحده در جنگ داخلی چین در سال 1949 است. در آن زمان، کمونیستها به رهبری مائو تسه تونگ، ملیگرایان به رهبری چیانگ را شکست دادند. با فرار کای شک تایوان، واشنگتن چتر امنیتی خود را بر فراز آن گسترد. رهبران چین هنگ کنگ و سین کیانگ را از زاویه مشابهی میبینند: بازماندگان استعمار غرب و مداخله در امور داخلی آنها. اینها سه خط قرمز هستند که واشنگتن هنوز نسبت به آنها بیاعتنا است.
خط قرمز تهران: برنامه هستهای
ایران برنامه هستهای خود را خط قرمز میداند. تنها در صورتی آماده است که آن را محدود کرده و تحت نظارت شدید بین المللی قرار دهد که در ازای آن شاهد لغو واقعی و پایدار تحریمها باشد. راه حل این مشکل -همانطور که در برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال 2015 مشخص شد- شکست خورد، اما نه به خاطر تهران.
به نظر میرسد که مذاکرات جدید در وین تحت تاثیر بیاعتمادی و اتهامات متقابل قرار گرفته است. ایران فرض میکند که میتواند از آمریکاییها تضمینی دریافت کند که هرگونه توافقی که در وین حاصل شود، همانند دوران ترامپ- توسط دولت آینده ایالات متحده کنار گذاشته نخواهد شد.
اسرائیل که طرف مذاکرات نیست اما همچنان در تصمیمگیری ایالات متحده بسیار تأثیرگذار است، وجود تضمین دیگری از سوی آمریکا را برای خود فرض گرفته است- اینکه حتی اگر توافقی حاصل شود، میتواند آزادانه به ایران حمله کند. هیچ دولت ایالات متحده نمی تواند هر دو ضمانت را به طور همزمان رعایت کند –سستتر از همه ضمانتهای دولت بایدن است که در جبهههای مختلفی در داخل و خارج از کشور در حال مبارزه است.
یک سیستم هیبریدی (ترکیبی): تکنوپلیسی یا ژئوپلیتیک به سبک قدیمی
در حالی که برخی از کارشناسان یک جنبش «تکنوپولار» را پیشبینی میکنند که در آن «تکنوپلیسی» و قدرتهای دیجیتال نظم جهانی را تغییر میدهند، به نظر میرسد ژئوپلیتیک به سبک قدیمی زنده و در حال حرکت است.
صرف نظر از اینکه ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو چه اعتقادی دارد، رویارویی بر سر موضوعات آینده - یعنی چه کسی داده ها، 5G، هوش مصنوعی، و انقلاب کوانتومی را کنترل خواهد کرد و استانداردها و پروتکل های نسبی را تنظیم خواهد کرد – و با حوزههای نفوذ جغرافیایی به سبک جنگ سرد باید به همراه هم در نظر گرفته شود. این یک سیستم ترکیبی است و حتی نام اختصاری خود را دارد - Vuca: ابهام (Volatility) ، عدم قطعیت (Uncertainty)، پیچیدگی (Complexity) و ابهام (Ambiguity).
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
قیمت جدید محصولات ایران خودرو رسما اعلام شد / توضیحات وزیر صمت درباره افزایش قیمت خودروها
-
از قطع روابط تا دیدار ژنرالها؛ واکاوی تلاشهای ریاض برای نزدیکی به تهران
-
پاسخ قاطع ایران به قطعنامه شورای حکام/ راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق
-
پشت پرده معامله قرن بن سلمان با پوتین