۱۰ منازعهی جهانی که در سال ۲۰۲۲ انتظارش را داریم- بخش دوم
خطر آغاز جنگ ایران و آمریکا در 2022؟
گفتوگوهای بیثمر میتواند تمام خطرات دوره قبل از توافق 2015 را با بدترین نگرانیهای سالهای ترامپ ترکیب کند.
به گزارش اکوایران، هر ساله گروه بینالمللی بحران، به عنوان سازمانی غیردولتی و فراملی که در زمینه مناقشات خشونت تحقیق و در زمینه راههای پیشگیری از آنها پیشنهاد ارائه میدهد، در پایان سال میلادی با انتشار گزارشی پیشبینی خود را از منازعات بینالمللی سال آینده میلادی منتشر میکند. کامفورت ایرو، رئیس و مدیر عامل گروه بینالمللی بحران و ریچارد اتوود معاون اجرایی این اندیشکده به سنت هر ساله، با انتشار مقالهای با عنوان «10 منازعهی جهانی که در سال 2022 انتظارش را داریم» در نشریه فارن پالیسی چشم انداز ده درگیری اصلی در سال جدید میلادی را بررسی کردهاند.
آنها در این مقاله مفصل استدلال کردهاند که سال جدید میلادی آبستن دستکم ده منازعه بینالمللی بزرگ خواهد بود. به عقیده آنها این منازعات عبارتند از : مناقشه اوکراین، بحران در اتیوپی، منازعات در افغانستان، تنشها میان چین و ایالات متحده، مناقشات ایران با آمریکا و اسرائیل، جنگ در یمن، درگیری فلسطین و اسرائیل، مسئله هائیتی، ادامه حکومت کودتا در میانمار و گروههای مدعی اسلامگرایی در آفریقا.
اکوایران، این مقاله را در سه بخش ترجمه و بخش اول آن را -که به سه منازعه اول پرداخته بود- پیش از این منتشر کرده است. این مطلب بخش دوم از این سه گانه است.
3. افغانستان؛ تاکید بر مسئولیت غرب
اگر چه سال 2021 یک فصل از تراژدی چندین دههای افغانستان را به پایان رساند، اما تازه فصل دیگری از این داستان شروع شده است. از زمان به دست گرفتن قدرت توسط طالبان در ماه اگوست، یک فاجعه انسانی رخ داده است. دادههای سازمان ملل نشان میدهد میلیونها کودک افغان احتمالا در معرض گرسنگی خواهند بود و در این زمینه بار تقصیر بیش از همه بر دوش رهبران غربی است.
پیروزی طالبان اگر چه سریع ولی طولانی بود. برای سالها، و بهویژه از اوایل سال 2020، زمانی که واشنگتن توافقنامهای را با طالبان امضا کرد که متعهد به خروج نیروهای آمریکایی میشد، شورشیان از طریق روستاها پیشروی کردند و مراکز استانها و ولسوالیها را محاصره کردند. در بهار و تابستان 2021، آنها شروع به تصرف مراکز ولایات و ایالات کردند و غالب فرماندهان ارتش افغانستان که به دلیل پایان قریبالوقوع حمایت غرب دچار ناامیدی شده بودند، متقاعد کردند تا تسلیم شوند. دولت در اواسط ماه اگوست سقوط کرد و طالبان بدون جنگی بزرگ وارد کابل شدند. این پایانی خیره کننده برای آن نظم سیاسی بود که قدرتهای غربی دو دهه را صرف ایجاد آن کرده بودند.
جهان به تسلط طالبان از طریق مسدود کردن داراییهای دولتی افغانستان، توقف کمکهای مالی، و تخفیف محدود تحریمها برای اهداف بشردوستانه (طالبان توسط سازمان ملل متحد و دولتهای غربی تحریم شده) واکنش نشان داد.
دولت جدید توان پرداخت حقوق کارمندان را ندارد. اقتصاد دچار رکود شده است. بخش مالی فلج شده است. همه اینها در شرایط خشکسالی اوضاع را بغرنجتر میکند. اگرچه سطح کلی خشونت نسبت به یک سال گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است، اما طالبان با یک تحرکات خونین شاخه محلی داعش روبرو است.
رژیم جدید هنوز نتوانسته نظر دیگران را جلب کند. کابینه موقت آن تقریباً منحصراً از چهرههای طالبان، عمدتا از قوم پشتون و بدون حضور زنان قومی تشکیل شده است. تصمیمات اولیه طالبان، به ویژه بستن مدارس دخترانه در بسیاری از ولایات، خشم محافل بینالمللی را برانگیخت. گزارشهایی از قتلهای غیرقانونی اعضای سابق ارتش و پلیس منتشر شده است.
با این حال، تصمیمگیرندگان غربی در قبال وضعیت اسفناک افغانها مسئول هستند. قطع ناگهانی کمکهای مالی برای یک دولت کاملاً وابسته به این کمکها ویرانگر بوده است. سازمان ملل تخمین می زند که 23 میلیون نفر، یعنی بیش از نیمی از جمعیت، در زمستان امسال از گرسنگی رنج خواهند برد. حمایت بشردوستانه به تنهایی نمیتواند از فاجعه جلوگیری کند. کمککنندگان در حال تلف کردن ثمرات واقعی کمک های مالی خود طی دو دهه گذشته، به ویژه در حوزه بهداشت و آموزش هستند.
راه دیگری هم وجود دارد. مؤسسات مالی بینالمللی که بخش کوچکی از تقریباً 2 میلیارد دلار اختصاص داده شده برای افغانستان را آزاد کردهاند، باید بقیه را هم آزاد کنند. سازمان ملل و ایالات متحده که اکنون برخی از تحریمها را لغو کردهاند تا اجازه کمکهای بشردوستانه را بدهند، باید با محدودیتهای بیشتری را کاهش دهند تا فعالیتهای اقتصادی متداول را مجاز کنند. بایدن باید بخشی از داراییهای مسدود شده افغانستان را به طور آزمایشی آزاد کند.
اگر کاخ سفید که از به رسمیت شناختن حکومت طالبان بیزار است، این اقدام را انجام ندهد، مبادلات ارزی تحت نظارت بینالمللی میتواند باعث تزریق دلار به اقتصاد این کشور شود. حمایت از مراقبتهای بهداشتی، سیستم آموزشی، تامین غذا و سایر خدمات اساسی باید در اولویت قرار گیرد - حتی اگر این امر مستلزم کار سیاستگذاران غربی از طریق وزارتخانههای طالبان باشد.
جایگزین این طرح آن است که اجازه دهیم افغانها از جمله میلیونها کودک بمیرند. از میان تمام اشتباهاتی که غرب در افغانستان مرتکب شده است، این یکی زشتترین لکه ننگ را به جا میگذارد.
4. آمریکا و چین؛ دشمنی اجتنابناپذیر
اندکی پس از خروج از افغانستان، ایالات متحده یک پیمان جدید با استرالیا و بریتانیا برای مقابله با چین اعلام کرد. این قرارداد که با نام آکوس (AUKUS) شناخته می شود، به کانبرا کمک میکند تا زیردریاییهای هستهای را خریداری کند. این یک تصویر واضح از آرزوهای واشنگتن برای حرکت از مبارزه با ستیزهجویان اسلامگرا به سیاست قدرتهای بزرگ و بازدارندگی پکن بود.
در واشنگتن، از معدود دیدگاههایی که مورد آن توافق وجود دارد اینست که چین دشمنی است که ایالات متحده بهطور اجتنابناپذیری با آن درگیر است. رهبران ایالات متحده، به تعامل با چین طی دهههای گذشته به چشم امکان ظهور رقیبی مینگرند که از نهادها و قوانین بینالمللی برای اهداف خود سوء استفاده تعامل با چین ، مخالفانش در هنگکنگ را سرکوب، در سینکیانگ رفتار فاجعهباری داشته دارد و با همسایگان آسیایی خود رفتاری قلدرمآبانه داشته است. در واقع رقابت با چین در حال تبدیل شدن به یک اصل اساسی در سیاست ایالات متحده است.
استراتژی چینی بایدن، اگرچه دقیقاً بیان نشده است، مستلزم حفظ ایالات متحده به عنوان قدرت مسلط در اقیانوس هند و اقیانوس آرام است -جایی که ظرفیت نظامی پکن افزایش یافته است. به نظر میرسد بایدن هزینههای برتری منطقهای چین را بیشتر از خطر رویارویی محاسبه میکند. به طور مشخص، این به معنای تقویت اتحادها و مشارکت ایالات متحده در آسیا و همچنین ارتقاء اهمیت امنیت تایوان برای منافع ایالات متحده است. مقامات ارشد همچنین مواضع قاطعتری در حمایت از ادعاهای دریایی کشورهای جنوب شرقی آسیا در دریای چین جنوبی اظهار میکنند.
اما پکن مسائل را متفاوت میبیند. رهبران چین که در ابتدا به بهبود روابط با واشنگتن در دوران بایدن امیدوار بودند، اکنون بیش از آنکه زمان دونالد ترامپ نگران هستند. آنها نسبت به تصمیم بایدن برای عدم لغو تعرفههای تجاری یا تحریمها و همچنین تلاشهای او برای بسیج سایر کشورها ابراز ناامیدی میکنند. آنها از لفاظیهای مربوط به دموکراسی و حقوق بشر که از نظر آنها به طور ضمنی سلاحی ایدئولوژیکی علیه مشروعیت دولت آنهاست شکایت دارند.
در اصل، پکن خواهان یک حوزه نفوذ است که در آن همسایگانش دارای حاکمیت اما تحت لوایش باشند. این کشور خواهان تسلط بر «اولین زنجیره جزیره» است که از جزایر کوریل آغاز، از تایوان گذشته و تا دریای چین جنوبی امتداد دارد و این مسئله را برای رشد، امنیت و جاه طلبی خود برای تبدیل شدن به یک قدرت دریایی جهانی حیاتی میداند.
طی سال گذشته، در حالی که پکن سیاست رسمی «اتحاد مجدد صلحآمیز» خود را رد نکرد، فعالیتهای نظامیاش را در نزدیکی تایوان تشدید کرد و تعداد بیسابقه ای از جتها و بمبافکنها را بر فراز محدوده دریایی آنجا به پرواز درآورد و همچنین مانورهایی را در نزدیکی جزیره برگزار کرد. نفوذ نظامی و قاطعیت فزاینده پکن، ارزیابیهای وحشتناکتری را در واشنگتن در مورد تهدید حمله چین به تایوان برانگیخته است.
دیدار مجازی در ماه نوامبر بین بایدن و شی جین پینگ، تاثیر بخشی از لفاظیهای ماههای گذشته را از بین برد. این میتواند منجر به تعامل بیشتر، از جمله از سرگیری گفتگوهای دفاعی شود. در سال 2022، به واسطه برگزاری المپیک زمستانی پکن، کنگره بیستم حزب کمونیست و انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا، هر دو طرف احتمالاً خواهان جبهههای آرام در خارج از کشور هستند، حتی اگر برای مخاطبان داخلی نمایش رزم اجرا کنند. تحقق سناریوی کابوس -تلاش چین برای تصرف تایوان، که احتمالاً ایالات متحده را مجبور به دفاع از تایپه میکند- در حال حاضر بعید به نظر میرسد.
با این حال، رقابت این دو غول سایهای گسترده بر امور جهانی انداخته و در نقاط حساس شرق آسیا ریسک درگیری را افزایش میدهد. وقتی واشنگتن روابط را رقابتی میداند، پکن از همکاری در موضوعاتی مانند تغییرات آبوهوایی سود ناچیزی میبیند. با این حال در سرتاسر «اولین زنجیره جزیره»، چیزها ترسناک به نظر میرسند. برای مثال، پرواز هواپیماهای جنگی در نزدیکی تایوان و یا تردد کشتیهای جنگی از مسیرهای دریای چین جنوبی، رایج هستند. یک اتفاق ناگوار باعث افزایش تنشها میشود.
هنگامی که هواپیماهای آمریکایی و چینی در سال 2001 در یک دوره آرامش منطقی بین پکن و واشنگتن با یکدیگر برخورد کردند، حل این اختلاف ماهها به دیپلماسی شدید نیاز داشت. اما حلوفصل چنین مسئلهای امروز سختتر و خطر تشدید تنش بیشتر خواهد بود.
5. ایران در مصاف با آمریکا و اسرائیل؛ احتمال واقعی شکست مذاکرات
ممکن است جدال نفسگیر و میخکوبکننده بین تهران و واشنگتن که در دوران ترامپ ایجاد شده بود به پایان رسیده باشد. اما با کمرنگ شدن امید به احیای توافق هسته ای ایران، تشدید تنش دیگری در راه است.
بایدن با تعهد به پیوستن مجدد به توافق هستهای برجام به قدرت رسید. سلف او در سال 2018 به طور یکجانبه از توافق خارج و تحریمها را مجدداً علیه ایران اعمال کرد - که به نوبه خود، توسعه هسته ای و قدرت این کشور را در سراسر خاورمیانه افزایش داد. دولت بایدن فرصت را خود را صرف این کرد که چه کسی باید اولین حرکت را انجام دهد و بدین ترتیب ژست حسن نیت خود را هم زایل کرد. با این حال، برای چند ماه، مذاکرات تا حدی پیشرفت کرد.
سپس، در ماه ژوئن، ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری ایران پیروز شد و محافظهکاران کنترل تمام مراکز کلیدی قدرت در جمهوری اسلامی را به دست گرفتند. پس از پنج ماه وقفه، ایران به مذاکرات بازگشت و درخواستهای افزونتری را ارائه کرد. و این در حالی بود که برنامه هستهای خود را هم تسریع میبخشید. زمانی که این توافق شش سال پیش اجرایی شد، زمان گریز هستهای ایران حدود 12 ماه بود و اکنون سه تا شش هفته تخمین زده می شود و در حال کاهش است.
اگرچه تهران مانند ترامپ به طور یکجانبه از برجام خارج نشده، اما به بسیاری از مفاد آن متعهد نیست. با توجه به پیشرفتهای تکنولوژیکی ایران، عدم احیای برجام در ماههای آینده احتمالاً توافق اولیه را به چالش میکشد. گزینههایی وجود دارد: دیپلماتها میتوانند توافق جامعتری را دنبال کنند -هر چند که با توجه به خاطره بد شکست توافق اولیه، این امر بسیار سخت خواهد بود- یا میتوانند به دنبال یک ترتیب موقت «کمتر دربرابر کمتر» باشند که ادامه پیشرفت هستهای ایران را در برابر رفع محدود تحریمها محدود کند. اما شکست مذاکرات یک احتمال واقعی است.
اما این یک سناریوی فاجعهبار خواهد بود. در این شرایط برنامه هستهای ایران بدون هیچ محدودیتی ادامه پیدا خواهد کرد. برای واشنگتن، پذیرش ایران بهعنوان یک کشور هستهای آستانهای -کشوری که میتواند بمب بسازد، حتی اگر این کار را نکرده باشد- احتمالا غیر قابل هضم است. گزینه جایگزین آنها شاید تایید یا پیوستن به حملات اسرائیل با هدف عقب انداختن توان هستهای تهران خواهد بود.
اگر این اتفاق بیفتد، رهبران ایران ممکن است به سمت برنامه تسلیحاتی بروند –تجربه سرنگونی معمر القذافی، رهبر سابق لیبی، که برنامه تسلیحات هستهای خود را تحویل داد، و احترامی که ترامپ نسبت به کره شمالی مجهز به سلاح هستهای نشان میداد در این زمینه موثر است.
همچنین تهران احتمالاً نفوذ خود را در سراسر خاورمیانه گسترش خواهد داد. تلاشهای جدید برای تنشزدایی بین ایران و پادشاهیهای خلیج فارس ممکن است به کاهش خطرات کمک کند، اما مسائل عراق، لبنان و سوریه همگی حل نشده باقی ماندهاند. حوادث می تواند خطر رویارویی مستقیم بین ایران با ایالات متحده و اسرائیل را افزایش دهد -امری که طرفین تاکنون با وجود تحریکات طرف روبرو اجتناب کردهاند. چنین درگیریهایی میتوانند به راحتی در زمین، دریا، فضای مجازی یا از طریق عملیات مخفیانه از کنترل خارج شوند.
در هر صورت، گفتوگوهای بیثمر میتواند تمام خطرات دوره قبل از توافق 2015 را با بدترین نگرانیهای سالهای ترامپ ترکیب کند.
6. یمن؛ آخرین سنگر منصور هادی
جنگ یمن در سال 2021 از سرخط اخبار محو شد، اما همچنان ویرانگر است و ممکن است بدتر شود.
شورشیان حوثی استان نفت و گاز خیز مارب را به محاصره درآورده و هم چنان پیش میروند. شورشیان که مدتها به عنوان یک نیروی نظامی دست کم گرفته میشدند، به نظر میرسد که یک کارزار چندجانبه چابک و در حال تکامل را پیش میبرند و حملات تهاجمی را با دستیابی به هدف کاهش مقاومت رهبران قبیلهای محلی انجام میدهند. آنها اکنون البیضا، استانی در مجاورت مارب را تحت کنترل دارند و به شبوه -در شرق- نفوذ کردهاند و بدین ترتیب خطوط تدارکاتی به مارب را قطع کرده اند. از خود استان مارب، تنها شهر اصلی و تأسیسات نفتی در نزدیکی آن در دست دولت عبد ربه منصور هادی باقی مانده است.
اگر آنجا سقوط کند، این امر نشان دهنده تغییر در میدان جنگ خواهد بود. در این صورت حوثیها یک پیروزی اقتصادی و نظامی توام را به دست خواهند آورد. با نفت و گاز مارب، حوثیها میتوانند قیمت سوخت و برق را در مناطق تحت کنترل خود پایین بیاورند و بدین ترتیب وجهه خود را به عنوان یک مقام حاکم که شایسته مشروعیت بینالمللی هستند، تقویت کنند. از دست دادن مارب، آخرین سنگر دولت هادی در شمال، احتمالاً از مرگ سیاسی رئیسجمهور خبر میدهد.
برخی از یمنیهایی که در ظاهر با هادی همراه شدهاند از پیش درباره جایگزینی او با یک شورای ریاست جمهوری شور کردهاند. این امر موقعیت بین المللی دولت را بیشتر تضعیف میکند و احتمالا مقاومت حوثیها در برابر مذاکرات صلح را تقویت میکند.
هرکسی که امیدوار است با پیروزی حوثیها جنگ پایان یابد، در توهم است. در جنوب یمن، جناحهای ضد حوثی خارج از ائتلاف هادی - یعنی جداییطلبان جنوبی تحت حمایت امارات متحده عربی و گروهی به رهبری طارق صالح، برادرزاده حاکم سابق یمن- به نبرد ادامه خواهند داد. حوثیها که جنگ را بهعنوان نبرد نیروهای ملیگرای خود در مقابل عربستان سعودی همسایه - که از هادی با نیروی هوایی حمایت میکند- تصویر می کنند، احتمالا به حملات فرامرزی ادامه خواهند داد.
نماینده جدید سازمان ملل متحد در امور یمن، هانس گراندبرگ، که در سپتامبر گذشته نقش خود را در راس تلاشهای صلح بین المللی بر عهده گرفت، باید دو کار را همزمان انجام دهد. اول، او باید با شنیدنپیشنهادات حوثیها و فشار آوردن برای پیشنهاد متقابل دولتی که واقعیت موازنه قدرت امروزی را منعکس میکند، از نبرد برای شهر مارب جلوگیری کند. سازمان ملل همچنین به یک رویکرد جدید صلحطلبانه نیاز دارد که فراتر از گفتگوهای دو جانبه بین حوثیها از یک سو و دولت هادی و حامیان سعودی آن از سوی دیگر باشد. جنگ یمن یک درگیری چندجانبه است، نه یک جنگ قدرت دوطرفه. هر امیدی برای دستیابی به یک توافق واقعی مستلزم ارائه گزینههای بیشتری روی میز است.
پایان بخش دوم
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
شوهران قاتل قصاص نمیشوند؟/ واکاوی حقوقی مجازات همسرکشی در ایران
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
جزئیات تازه از ماجرای واریز یارانه آبان/ سازمان هدفمندی یارانهها: یارانه هیچکس حذف نشده است
-
جنگ اوکراین به نقطه جوش رسید/ کییف پیام هشدار گرفت؛ حملات هوایی گسترده روسیه در راه است
-
رانا و شاهین بازار خودرو را آتش زدند
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم