درسهای تاریخ برای یک فاجعه در حال وقوع-۱
جنگ داخلی دیگر در کمین آمریکا است؟
اکوایران: آیا شکاف عمیق کنونی در جامعه آمریکا به یک جنگ داخلی دیگر منجر خواهد شد؟ پیش از این، اقدامات خشونتآمیز شورشی رخ داده که جدیترین آنها حمله 6 ژانویه 2021 به ساختمان کنگره بوده است. آیا ممکن است جنگ داخلی خشونتبار دوباره دامنگیر آمریکا شود؟ اگر چنین است، چهشکلی ممکن است داشته باشد؟

به گزارش اکوایران، اوضاع سیاست داخلی ایالات متحده در سالهای اخیر به شدت متلاطم شده است. با ظهور دونالد ترامپ و رسیدن به او به اریکه قدرت منازعات سیاسی در این کشور به شکل کم سابقه ای شدت گرفت و با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال 2020 و ادعای ترامپ مبنی بر تقلب در نتایج جامعه آمریکا را به سمت وضعیت دو قطبی متخاصم هر چه بیشتر سوق داد. شورش هواداران ترامپ و حمله به ساختمان کنگره در ششم ژانویه 2021 را می توان نقطه اوج این داستان دانست.
با این حال علی رغم گذشت بیش از یک سال و نیم از حادثه مذکور، ترامپ و هوادارانش همچنان بر ادعاهای خود اصرار داشته و سعی در سرکوب مخالفان خود در حزب جمهوری خواه دارند. تداوم چنین وضعیتی نزد بسیاری از تحلیلگران بر این گمانه دامن زده که جنگ داخلی دیگری آمریکا را تهدید می کند. مشاجرات غیرمستقیم اخیر میان جوبایدن و دونالدترامپ هم برای عده ای طنین انداز چنین گمانه پردازی هایی است.
هانس بندیک و دیوید سی گومپرت، با انتشار مقاله ای با عنوان «جنگ داخلی آمریکا دیگر؟» در مجله نشنال اینترست، با بررسی تاریخچه جنگ های داخلی در آمریکا، تلاش کرده اند تا از طریق این بازخوانی تاریخی به این پرسش پاسخ دهند که آیا خطر مشابهی ایالات متحده را تهدید می کند.
هانس بندیک از اعضای برجسته شورای آتلانتیک است که پیش از این مدیر ارشد سیاست دفاعی شورای امنیت ملی، سرپرست ستاد برنامه ریزی سیاست وزارت امور خارجه و مدیر مؤسسه مطالعات استراتژیک ملی در دانشگاه دفاع ملی ایالات متحده بوده است. دیوید سی گومپرت عضو هیئت علمی آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده است و در سابقه معاونت و سرپرستی اداره اطلاعات ملی ایالات متحده را بر عهده داشته است. اکوایران این مقاله بلند را در سه بخش آماده انتشار کرده که در ادامه بخش اول آن منتشر می شود:
جنگ داخلی دیگری در راه است؟
آیا شکاف عمیق کنونی در جامعه آمریکا به یک جنگ داخلی دیگر منجر خواهد شد؟ پیش از این، اقدامات خشونتآمیز شورشی رخ داده که جدیترین آنها حمله 6 ژانویه 2021 به ساختمان کنگره بوده است. آیا ممکن است جنگ داخلی خشونتبار دوباره دامنگیر آمریکا شود؟ اگر چنین است، چهشکلی ممکن است داشته باشد؟ اخیرا، چندین نشریه علل کلی جنگهای داخلی را ارزیابی کرده و به دنبال استفاده از این ارزیابیها برای تحلیل خطر درگیریهای داخلی مسلحانه در مقیاس بزرگ در ایالات متحده امروز هستند.
نگاهی به علل خاص جنگ داخلی آمریکا (1861-1865) ممکن است برای این پرسشها بسیار روشنگر باشد. مورخان مدتهاست که درباره علل جنگ داخلی آمریکا بحث کرده و عمدتاً بر بردهداری و جدایی طلبی تمرکز داشتهاند. جنگ به طور آشکار در پاسخ به تصمیمات ایالتهای جنوبی برای جدایی از اتحادیه و تصمیم آبراهام لینکلن برای مقاومت در برابر آن آغاز شد. بردهداری موضوع اصلی ماجرا بود که با انتخاب لینکن در نوامبر 1860 بدان دامن زده شد. در آن زمان او و حزب جمهوریخواه متبوعش، متعهد به توقف گسترش بردهداری به ایالتهای جدید بودند و جنوب نگران ظهور یک جریان سیاسی بود که به طور غیرقابل برگشتی وضعیت را علیه سیستم اقتصادی مبتنی بر بردهداری تغییر دهد.
اما در واقع این مسئله حاصل مجموعه پیچیدهتری از عوامل مرتبط با یکدیگر بود که دقت در آن ممکن است به ارزیابی امکان وقوع جنگ داخلی دیگر در آمریکا کمک کند. مسیر منتهی به جنگ داخلی آمریکا را میتوان در سه مرحله متمایز در حال توسعه تحلیل کرد. در آن زمان میتوان از آن مراحل برای مقایسه وقایع قرن نوزدهم با رویدادهای در حال رخ دادن در آمریکای امروز استفاده کرد.
مرحله اول
در مرحله اول، (از 1776 تا 1850)، تقسیمات فرهنگی سیستماتیک بین شمال و جنوب پدیدار شد که تا حدی میتوان آن را به الگوهای اولیه مهاجرت در طول سالهای استعمار نسبت داد. برای مثال، پیوریتانهای مذهبی بریتانیایی ساکن یانکیهای شمالی بودند و کاوالیرز سلطنتگرا ساکن منطقه تایدواتر بودند. در حالی که در سال 1787 بردهداری در مناطق شمال رودخانه اوهایو ممنوع شد، قانون اساسی ایالات متحده بسیاری از مسائلی را که در نهایت به جنگ داخلی منجر شد، نادیده گرفت و بسیاری از پدران بنیانگذار معتقد بودند که بردهداری به زودی و به طور طبیعی از بین خواهد رفت. اما اختراع پنبه پاککن در سال 1793 و تکنیک های جدید تولید پارچه در اروپا، پتانسیل ثروت زیادی را برای صاحبان مزارع ایجاد کرد که از نیروی کار برده برای چیدن پنبه استفاده میکردند. در همان زمان، انقلاب صنعتی در شمال متمرکز شد و برای تولیدکنندگان ثروت ایجاد کرد.
بنابراین، روشهای متفاوت خلق ثروت بین شمال و جنوب پدیدار و سبک زندگیهای گوناگون و دیدگاههای مختلف درباره فرهنگ و تجارت آزاد و حق دولت برای پذیرش یاعدم پذیرش جداییطلبی مناطق را به وجود آورد. جنوبیها بردهداری را به عنوان امری خوشخیم و خیرخواهانه توجیه میکردند، در حالی که جنبش الغا در شمال هنوز نسبتاً نوپا بود. ایالتهایی که دیدگاههای مشابهی داشتند در یک منطقه جغرافیایی قرار داشتند و به هم پیوسته بودند و پتانسیل تقسیم جغرافیایی را ایجاد میکردند.
قانون اساسی در مورد حق دولتها برای جدا شدن از اتحادیه سکوت نسبی داشت. این چشمانداز مکررا در طول تاریخ اولیه کشور در مکانهای مختلف مطرح شد: در شورش ویسکی 1791-1794، در قطعنامههای 1798-1799 ویرجینیا و کنتاکی، در توطئه غربی 1804-1807 آرون بور، در نیوانگلند قبل و در طول جنگ 1812 و در بحران ابطال 1832-1833. بنابراین، حق اسمی جدایی صرفاً یک مفهوم جنوبی نبود.
با این حال، جداییطلبی در این مرحله به واسطه رهبران مقتدر فدرال و دولتمردانی که مایل به سازش بودند، کنترل شد. در طول شورش ویسکی و بحران باطل، جورج واشنگتن و اندرو جکسون به ترتیب یا از زور و یا تهدید برای حفظ اتحادیه استفاده کردند. این روند با یک سری مصالحه ملی تکمیل شد که توسط دولتمردانی مانند هنری کلی و بعداً دانیل وبستر طراحی شد. اینها عبارتند از مصالحه میسوری در سال 1820، سازش ملغیشده در سال 1833، و مصالحه 1850 (که شور تجزیه طلبی ایجاد شده توسط ویلموت 1846 را پراکنده کرد). علاوه بر این، ارتش ایالات متحده در این مرحله هنوز نسبتاً متحد بود و در جنگ 1812، جنگهای اولیه هند و جنگ مکزیک و آمریکا در کنار هم میجنگیدند.
در این مرحله اول که تقاضا برای پنبه شروع به افزایش کرد. با توجه به اینکه چیدن پنبه مستلزم کار فشرده است، استفاده گسترده جنوب از بردگان این امکان را به آن داد تا به تولیدکننده پیشرو در جهان تبدیل شود و سرمایه به این بخش سرازیر و تجارت انسان از شمال به جنوب افزایش یافت. انتظارات مبنی بر محو شدن بردهداری از بین رفت و اقتصاد ایالتهای جنوبی، به استثنای برخی موارد، به شدت به برده داری وابسته شد. در عین حال، بیگانگی اجتماعی کماکان باقی ماند. به طور کلی، جنوبیها احساس نمی کردند که بقیه کشور به طور جدی حق آنها را برای داشتن بردگان تهدید میکند.
مرحله دوم
مرحله دوم (1850 تا 1860) با اهمیت فزاینده پنبه در جنوب و انزجار فزاینده از بردهداری در شمال آغاز شد. این دوره بیثباتی و بیاعتمادی فزاینده بود، اما نخبگان جنوبی هنوز به طور گسترده بر این باور بودند که فرهنگ آنها میتواند در داخل اتحادیه زنده بماند. تا سال 1850، تجارت پنبه ایالات متحده 60 درصد از کل صادرات آمریکا و تقریباً تمام صادرات جنوب را تشکیل میداد. تجارت برده حتی بارزتر و بی رحمانهتر شد و خانوادهها به راحتی در هم شکسته شدند تا بهترین پتانسیل برای چیدن پنبه را ایجاد کنند. علاوه بر این، اربابان به شلاق زدن آن کارگران مزرعه متوسل شدند که نتوانستند به اهدافی دست یابند –از جمله 200 پوند برای هر برده در روز. مناطق تازه تصاحب شده برای جنوب اهمیت بیشتری یافتند – نه تنها برای حفظ تعادل سیاسی در واشنگتن، بلکه همچنین به این دلیل که خاک جنوب به دلیل استفاده بیش از حد در حال فرسایش بود. رفتار غیرانسانی آشکار با بردهها در جنوب، جنبش لغو بردهداری در شمال را تحریک کرد. سازشهای قبلی در مورد سرزمینهایی که برای چندین دهه صلح را حفظ کرده بودند، با قانون کانزاس-نبراسکا و تصمیم درد اسکات برعکس شد. بدین ترتیب، بیگانگی منطقهای رشد و گسترش یافت.
با وجود این روندها، رویدادهای دهه 1850 موقعیت سیاسی جنوب را در اتحادیه تقویت کرد. چهار رئیس جمهور ضعیف یا طرفدار جنوب ایالات متحده، اجرای بیرحمانه قانون برده فراری، قانون کانزاس-نبراسکا 1854، و تصمیم درد اسکات در سال 1857، همگی به جنوبیها این حس را دادند که وضعیت موجود میتواند علیرغم تنشها دوام بیاورد. جفرسون دیویس به عنوان وزیر جنگ آمریکا در زمان فرانکلین پیرس خدمت کرد. استفان داگلاس توافق دیگری را با قانون کانزاس-نبراسکا امتحان کرد، اما لغو سازش میسوری و اجازه دادن به حاکمیت مردمی برای تصمیمگیری در مورد مجاز بودن بردهداری در آن سرزمینها باعث شعلهورشدن درگیری در آنجا شد. حداقل در ابتدا، جنوبی ها آن را یک پیروزی میدانستند. تصمیم درد اسکات به نفع جنوب بود: این تصمیم آزادی اسکات را سلب کرد و همچنین اجازه بردهداری در تمام قلمروهای آمریکا را داد. جنوبیها بردهداری را محکوم به فنا نمیدانستند و علاقه به جداییطلبی بینظیر بود.
همین اتفاقات خشم بسیاری را در شمال ایجاد کرد. جنبش لغو بردهداری، که در حدود سال 1830 آغاز شد، در دهه 1850 به یک نیروی بزرگ منطقهای بدل شد. با تیراژ گسترده کتاب کلبه عمو تم، برده داری به یک موضوع اخلاقی غالب در شمال تبدیل شد. اما در حالی که شمال نسبت به بردهداری خشمگینتر شد، جنوب بیشتر به سودآوری فوق العاده خود متکی شد.
سایر عوامل منجر به افزایش تفرقه در این مرحله شد. مطبوعات افراطی از هر دو طرف احساسات را تشدید کرد. قرابت فرهنگی درون منطقهای افزایش یافت، زیرا راه آهن مناطق همفکر را به هم پیوند داد. جمعیت شمال به دلیل مهاجرت از اروپا به سرعت رشد کرد و فشارهای جمعیتی را برای جنوب ایجاد کرد. سیستم دو حزبی فروپاشید و باعث نوسانات سیاسی وحشیانه و در نتیجه تغییر جهت گیری های سیاسی موجود شد.
خشونت محدود در این مرحله بین طرفین غیر معمول نبود. کانزاس خونین شاهد جنایات در هر دو طرف بود. با وجود این مواضع سختگیرانه سیاسی، عدم تمایل به سازش، و تحقیر فزاینده و خشونت سیاسی، اکثر بازیگران اصلی در هر طرف در مرحله دوم هنوز راهی برای بقا در اتحادیه میدانستند. رهبران افراطی ظهور کردند، اما میانهروها کنترل را حفظ کردند. در اصل، بیگانگی نسبت به دیگری به شدت رشد کرده بود، اما اهداف شمالی و جنوبی هنوز لزوماً آشتیناپذیر نبودند.
مرحله سوم
مرحله سوم (نوامبر 1860 تا آوریل 1861) شامل یک بحران وجودی سریع و تعیینکننده برای جنوب و شمال بود. حوادث به نقطه اوج رسید و به سرعت از کنترل خارج شد. تکهتکه شدن حزب دموکرات به ویژه منجر به انتخاب بعدی آبراهام لینکلن در نوامبر 1860 با کمتر از 40 درصد آرا شد که علیرغم پیروزی آشکار در کالج انتخاباتی در جنوب غیرقانونی تلقی شد و چندین تلاش برای مصالحه در آخرین لحظه شکست خورد.
موقعیت سیاسی برنده جنوب از دهه 1850 یک شبه تغییر کرد، بدون چشمانداز آشکاری برای سازش پایدار. این امر باعث ایجاد وحشت و عزم در آن دسته از اقتصادهای ایالت جنوبی شد که بیشتر به بردهداری متکی بودند. به نظر میرسد موضع لینکلن در مورد آینده بردهداری در سرزمینها (و در نتیجه ایالتهای بعدی) بقای بلندمدت موقعیت سیاسی ملی نسبتاً امنی را که جنوب تا آن زمان از آن برخوردار بود، تهدید میکرد. ناگهان جنوبیها احساس کردند که دیگر نمیتوانند آینده خود را مدیریت کنند یا شیوه زندگی خود را در ساختار فدرال موجود حفظ کنند. جنوبیها، به ویژه تولیدکنندگان پنبه، از نظر سیاسی و روانی به شدت در موقعیت تدافعی قرار گرفتند.
رادیکالترین مواضع جنوبی ناگهان مسلط شد و میانهروها در جنوب به سرعت توسط صداهای رادیکال کنار گذاشته شدند. جنوبیها اکنون تهدیدی را برای موجودیت سیاسی و اقتصادی خود میدیدند که تنها راه خروج از آن جدایی بود. این بحران وجودی که منجر به جدایی شد، به نوبه خود تهدیدی وجودی برای اتحادیه و تعهد شمال به آن ایجاد کرد. تلاش ویلیام سوارد وزیر امور خارجه برای یافتن یک مصالحه شکست خورد. کارولینای جنوبی، به دستور جفرسون دیویس، مورد هدف قرار گرفت و بسیاری از تصمیم بعدی لینکلن شگفت زده شدند. هنگامی که روند جدایی و جنگ آغاز شد، حتی ایالتهای میانهرو مانند ویرجینیا برای پیوستن به ایالتهای همسایه خود در جنوب عمیقا تحت فشار غیرقابل تحملی قرار گرفتند.
بخشی واقعی از تاریخ آمریکا
این تحلیل سه مرحلهای از علل جنگ داخلی نشان میدهد که تسریع وخامت روابط بین شمال و جنوب به گونه ای پیش رفت که آشتی غیرممکن شد. برای یک دوره طولانی در مرحله اول، شرایط سیستمی ذاتاً ناپایدار بود اما به سمت جنگ پیش نمیرفت. قانون اساسی، نظم سیاسی تثبیت شده ایالت فدرال، رهبری قدرتمند ملی، و تمایل به یافتن زمینه مشترک، مدیریت این بیثباتی را امکانپذیر کرد. مجموعهای از سازشها به جنوبیها اطمینان داد که بخشی از ایالات متحده باقی ماندن، میتواند با ادامه برده داری سازگار باشد.
در مرحله بعدی در طول دهه 1850، سود فزاینده پنبه، جنوب را شدیداً به بردهداری وابسته کرده بود و رفتار غیرانسانی فزاینده با بردگان، تقاضا برای الغا در شمال را برانگیخت. خشونت فرقهای به طور چشمگیری افزایش یافت و توانایی مصالحه کاهش یافت. اما از آنجا که روندهای سیاسی همچنان به نفع جنوب بود، آنها همچنان معتقد بودند که معیشت و شیوه زندگی آنها در اتحادیه فدرال نسبتاً امن است. این مرحله شکننده به طور ناگهانی در سال 1860 با یک رویداد به پایان رسید، انتخاب لینکلن، باعث بحران وجودی برای جنوب، جدایی، عزم اتحادیه برای مقاومت و زوال سریع به سمت جنگ شد.
آمریکای امروز بخشی از این تاریخ غمانگیز را تکرار میکند.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
پیشنهاد آمریکا به تهران: برنامه هستهای غیرنظامی با سوخت وارداتی
-
رئیس صداوسیما زیر تیغ انتقاد؛ موج اعتراضات به برنامه جنجالی شبکه یک/ امام جمعه اهل سنت ارومیه بیانیه داد
-
اخراج پژو ۲۰۷ از باشگاه میلیاردیها؛ هایما سقوط کرد
-
ادعای اکسیوس درباره توافق موقت میان ایران و آمریکا
-
گام مهم دانشمندان برای نابینایان/ درمان نابینایی با طلا
-
احمد الشرع: سوریه مایل به پیوستن به پیمان ابراهیم است
-
چراغ سبز دولت به خودروهای هیبریدی؛ رویه در واردات خودرو تغییر کرد
-
چشمانداز مسکن با توافق احتمالی+ فیلم
-
دیدار سهجانبه ایران، روسیه و چین با گروسی در وین