صحبت کردن در شرایطی که «سخن» با «رفتار»های سخیف سقوط می کند و ارزش کلام به خاطر برخوردهای غیرصادقانه و غیرواقع بینانه آسیب می بیند، کار دشواری است.

در این شرایط چه باید گفت و چه باید کرد؟

خداوند خطاب به پیامبر ص می فرماید: نحن اعلم بما یقولون و ما انت علیهم بجبار فذکر بالقرآن من یخاف وعید/ ما به آنچه (مخالفان) می گویند آگاه تریم و تو بر آنان چیره (جبار) نیستی (تا آنان را به زور به راه راست آوری) پس هر که را از وعده عذاب من می ترسد با قرآن پند بده/ سوره قاف، آیه 45

آیه ای که می تواند افق گشایی کند. چرا که به صراحت می فرماید: "تو بر آنان جبار نیستی؛ یعنی به زور و با جبر نمی توانی برخورد کنی و فقط می توانی آنها را پند دهی."

به نظرم این دقیقا دریچه بحث گفتگو است که این روزها زیاد از آن یاد می شود. چون می فرماید ما هم حرف های آنها را شنیده ایم. به حرف های چه کسانی اشاره می کند؟ به حرف کسانی که با قرآن مجادله می کنند، و تاکید دارد که تو نمی توانی با اجبار چیزی را به آنها تحمیل کنی، بلکه فقط می توانی با قرآن کریم آنها را پند بدهی.

به علاوه آنکه این خطاب خداوند به پیامبر در مباحث اساسی مانند توحید و شرک است که مخالفان رسول اکرم و معاندین وحی با آن مقابله می کردند، چه رسد به مجادلات درباره فروع و مسایلی که اختلافات فراوانی درباره آنها حتی در سطح علماء وجود دارد و جنبه های عرفی آن نیز متفاوت است.

براساس این آیه قرآن کریم، آیا حکومت ها -اگر چه با ایده های اسلامی- می توانند در زمینه های فرعی و عرفی اجبار را به کار گیرند؟

این آیه قرآن کریم درسی به حکومت هاست که بسیاری دلسوزان نیز آن را تذکر داده اند. در اینکه هر حکومتی صاحب نظمی برای اداره جامعه است، تردیدی نیست. ولی قدم اول در این نظم و سامان دهی به خصوص در جمهوری اسلامی که با اعتبار، خواست و رای مردم روی کار آمده باید تامین حقوق اساسی، دسترسی مساوی آحاد جامعه به امکانات و خدمات پایه، برقراری عدالت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و امنیت و احقاق حقوق شهروندی باشد تا در صورت پند و اندرز، مردم به آن گوش دهند. حالا علاوه بر این در نظر بگیرید که ایرانیان سال هاست زیر فشارهای مختلف مانند اثرات تحریم های ظالمانه و جنگ اقتصادی قرار دارند. در چنین شرایطی حکومت نباید با تلنبار کردن فشارهای داخلی طاقت آنها را طاق کند. این وضعیت جز بار مضاعف طاقت فرسا و فراهم کردن زمینه های تحقق اهداف بدخواهان ایران عزیز نتیجه ای نخواهد داشت. بلکه توجه بیشتر حکومت را می طلبد تا با تعقل و آگاهی و اشراف بر مقتضیات تلاش کند از بار فشارها کاسته شود. در وضعیت فعلی مشاهده میکنیم که رسانه های معاند دقیقا بر موج مشکلات مردم سوار شده و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار می دهند.

متاسفانه فرصت های زیادی تاکنون از دست رفته است؛ به عنوان مثال وقتی مشخص شد که نظارت استصوابی سبب کاهش علاقه و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود و کشورشان می شود، به جای اصلاح روندها، بر این نوع نظارت پافشاری شد. بدتر آنکه هر چه گذشت این نظارت گسترده تر و حق رای مردم محدودتر شد. اما مگر جز این است که وقتی به مردم بگوییم شما فقط می توانید به سلیقه حاکمیت رای دهید، از جبر استفاده کرده ایم؟ یا مگر دخالت حکومت در خصوصی ترین مسایل مردم و تحمیل سلیقه خود بر آنها، جز جباریت است؟

این رفتارها در مغایرت با رویکرد قرآن کریم است و مشکلات فراوانی را برای شهروندانی ایجاد می کند که می خواهند سلیقه خود را بر زندگی و سرنوشت خویش حاکم کنند؛ همان حق انتخاب که خداوند برای انسان قائل شده است. اینکه امروز جوانان ما می گویند: "می خواهیم زندگی کنیم"، دقیقا به همین ودیعه الهی یعنی "انتخاب" بازمی گردد. می خواهند یک زندگی ساده و توام با عزت و آزادی داشته باشند. این خواسته، ویژگی برجسته همه نسل های جوان در همه دوران هاست.

در این میان، غلبه نگاه امنیتی که همه مشکلات را بر مبنای دخالت بیگانگان تفسیر می کند، مزید بر علت می شود. البته توطئه های دشمنان ایران بزرگ که بیش از یک قرن است به تجزیه آن چشم طمع دوخته اند، قابل کتمان نیست. اما آیا راهکار مقابله با این توطئه ها، روش های سلبی و روبروی هم قرار دادن دولت و مردم است؟ یا اینکه باید با خواسته ها تعامل صورت گیرد و فضایی برای اعتراض و نقد بدون تبعات امنیتی فراهم شود؟ آیا محدود کردن مردم در عرصه های مختلف می تواند مقابل توطئه های دشمن کارساز باشد یا مشارکت بیشتر آنها در امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کارساز است؟

متاسفانه طی چند ماه گذشته علاوه بر محدودسازی فضای سیاسی شاهد محدودسازی فضای اجتماعی هم بوده ایم. به عنوان مثال عده ای در تلاش برای تصویب قانونی هستند تا فعالیت سازمان های مردم نهاد و خیریه های مستقل و مردمی را محدود کنند.

چنین رویکردهایی که هم اکنون غلبه دارد، مسیرهای تعامل را ناهموار کرده است. در همین حال از گفت و گو می گویند. اما در گفت و گوی میان مردم و حاکمیت حتما ابتدا باید حاکمیت بشنود. در امر به معروف و نهی از منکر هم حاکمیت هدف است. مردم از حاکمیت زیاد شنیده اند و از رسانه ملی به عنوان زبان یک طرفه حاکمیت استفاده شده است.

نگاه این رسانه در بسیاری مواقع به دور از واقعیت بوده و خیلی اوقات نیز بر طبل دو قطبی سازی جامعه کوبیده است. رسانه ملی متعلق به مردم است اما مشخصا در دولت هایی که دارای آرای مردمی بیشتری بوده اند به سیاه نمایی های گسترده پرداخته است. اقدامات و عملکردهای مثبت را پوشش نداده و بر عکس با اتهام زنی و تخریب وجهه دولت، سعی کرده به مردم اینگونه القا کند که رای شما اشتباه بوده است. امروز هم کشور هزینه های آن سیاه نمایی ها را می پردازد؛ یعنی بی اعتمادی گسترده و نا امیدی نسبت به آینده و هر گونه تلاش برای اصلاح و تغییر.

نگاه و رویکرد حکومت بر شهروندان جمهوری اسلامی باید مبتنی بر کرامت انسانی باشد، چه در بعد سیاسی، چه در بعد اجتماعی و چه در بعد اقتصادی و حتی در تنظیم روابط با جهان که حفظ عزت، حکمت و مصلحت است. حکومت باید از تنش های ناخواسته با کشورهای مختلف دوری و اقدام به تنش زدایی کند. همچنان که با شهروندان و ولی نعمتان خود یعنی مردم باید به تنش زدایی بپردازند. اگر ایرانی قدرتمند در مقابل دشمنی های بدخواهان می خواهیم باید بدانیم پشتوانه این قدرت فقط مردم هستند و جوانانی که امروز به میدان آمده و حق انتخاب خود را می خواهند. باید به جای فرستادن آنها به مراکز اصلاح و تربیت زمینه های گفت و گوی برابر فراهم شود. این نسل باید بتواند حرف خود را به دور از فشار بزند و تاثیر آن را نیز در اصلاح امور ببیند.

سیره پیامبر اکرم ص هم مدارا با مردم بوده، مردم آن زمان هم اعتراض داشتند، مردمی که گاهی عصبانی هم بودند و توقعاتی داشتند. رسول خدا اما هم با خوشرویی و محبت می شنیدند و هم در پاسخ اقدام برای رفع مشکلات می کردند.