به گزارش اکو‌ایران، همزمان با افزایش گمانه‌زنی‌ها درباره احتمال توافق میان تهران با غرب درباره برنامه هسته‌ای ایران، فارن افرز با انتشار یادداشتی تحت عنوان «قمار بایدن بر روی ایران» ضمن اشاره به طرح‌های احتمالی که دولت بایدن در ارتباط با برنامه هسته ای ایران در در دست بررسی دارد، به تلاش‌های بایدن اشاره دارد؛ تلاش‌هایی که به باور نویسندگان این یادداشت برای ایران فرصت ساز است و برای ایالات متحده و غرب به سان قماری هولناک. اکوایران یادداشت را در دو بخش تقسیم کرده که بخش نخست آن تحت عنوان«بهای خروج از برجام؛ بایدن پلن سی را انتخاب کرد؟» منتشر شد و بخش دوم و نهایی در ادامه آمده است.

بادهای ژئوپلتیکی توافق را سخت‌تر می کند

تغییر وزش بادهای ژئوپلتیکی ممکن است مخالفت ایران با توافق را سخت‌تر کند. اگرچه چین و روسیه احتمالا به مخالفت‌های خود با پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران ادامه خواهند داد، اما هر دو بازیگر به شکلی جدی در مجامع بین المللی مداخله کرده و به واسطه همکاری‌شان با ایران، رژیم تحریم‌ها را تضعیف خواهند کرد. روزهای همکاری چین و روسیه با دیگر اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان برای توقف برنامه هسته‌ای ایران، فرایندی که سال 2015 محقق شد، احتمالا در حال حاضر به پایان رسیده است.

حمله روسیه به اوکراین در نهایت باعث نزدیکی تهران به مسکو شده و همکاری‌های متقابل را تحکیم بخشیده، تا جایی که روسیه در حال بررسی انتقال تسلیحات پیشرفته چون جنگده‌ها و فن آوری‌های موشکی به ایران است.

مکانیسم ماشه فعال می شود؟

این مقوله که روسیه در آینده قابل پیش‌بینی از غرب جدا خواهد ماند، اهرم فشار تهران و مسکو را افزایش می‌دهد. ایران و روسیه به رقابت در بازا‌های جهانی کالا ادامه خواهند داد، اما احتمالا روابط اقتصادی‌شان عمیق‌تر خواهد شد. در حالی که ایالات متحده به دنبال شدت بخشیدن به شبکه تحریمی روسیه است، مسکو تلاش دارد برای تقویت سایر مسیرهای تجاری و روابط مالی با بازیگران دیگر چون ایران محدودیت‌های اعمالی ایالات متحده را دور بزند. ایران هم‌چنین در حال گسترش روابطش با چین است؛ بازیگری که نقش شاهرگ حیاتی اقتصادی مسکو را ایفا می‌کند.

چین سال جاری و تا به امروز حدود یک میلیون بشکه در روز نفت خام ایران را وارد کرده است.مشخص نیست وضعیت موجود تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. اکتبر 2025 نقطه عطف برجسته‌ای است؛ زمانی که مکانیسم ماشه عملا از کار خواهد افتاد وشورای امنیت سازمان ملل پرونده ایران را خواهد بست. ایالات متحده و متحدانش احتمالا تصمیم می‌گیرند که آیا تحریم‌های سازمان ملل بازخواهند گشت  یا نه. ایران نیز به نوبه خود باید تصمیم بگیرد که آیا دست به تهدیداتی چون افزایش غنی‌سازی اورانیوم می‌زند؟تهدیدهایی که می‌تواند پیامدهای بسیاری چون حمله احتمالی به سایت‌های هسته‌ای ایران را به دنبال داشته باشد. از همین رو این احتمال وجود دارد که با نزدیک شدن به ضرب الاجل 2025، این خطرات ذهن واشنگتن و تهران را جهت یافتن راه‌حل سیاسی درگیر خواهد کرد.

مانور آمریکا در چارچوب پلن سی

ایالات متحده احتمالا تا آن بازه زمانی منتظر نخواهد ماند، واشنگتن حتی قادر است تا در محدوده پلن سی دست به اقداماتی زده تا بدین طریق سرعت پیشرت برنامه هسته ایران را کند کرده و یا روابط تهران با پکن و مسکو را تحت تاثیر قرار دهد.

نخست: ایالات متحده احتمالا در قالب پلن سی تلاش‌های خود در راستای اجرای سیاست بازدارندگی در ارتباط با ایران را افزایش دهد. به همین دلیل، دولت بایدن شاید بیانیه‌ مشترکی را با مجموعه‌ای از کشورها چون برزیل، هند، ژاپن، کره جنوبی، ترکیه، عربستان و امارات  تعریف کرده و بدین طریق نسبت به فعالیت‌های هسته‌ای ایران واکنش نشان دهد. واشنگتن همچنین شاید بازیگرانی چون چین را وادار کند تا مستقیما این پیام را به ایران ارسال کنند. با لحاظ کردن کتاب بازی اوکراین، احتمال می‌رود ایالات متحده این توان را دارد تا با سایر کشورها در باب پیامدهای برنامه هسته‌ای ایران به توافق برسند. اگر استراتژی تهران حول محور توسعه مشارکت‌های جهانی برای عادی‌سازی مسیر هسته‌ای باشد، پس واشنگتن احتمالا هدف خود را به طریقی دیگر دنبال کند.

دوم، ایالات متحده احتمالا در قالب پلن سی تلاش کند تا دسترسی ایران به چین و روسیه را پیچیده کرده و مزایای نگاه به شرق در تهران را از میان ببرد. واشنگتن از این طریق با فشار بر کشورهای واسطه، تحریم‌ها علیه صادرات نفت ایران را افزایش می‌دهد. این کشور هم‌چنین ممکن است در این قالب واسطه همکاری با آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان پیوندهای ایران و روسیه را عریان کرده و مسیر فرار از تحریم‌ها را پیچیده‌تر کند.

گزینه دیپلماسی روی میز

در نهایت، حتی اگر شانس توافق کم باشد، واشنگتن نباید از دیپلماسی دست بکشد. این کشور به عنوان نمونه باید این گزاره را که چگونه دیپلماسی ایران و عربستان می تواند درها را برای پایان محدودیت‌های هسته ای منطقه‌ای باز کند، مورد بررسی قرار داده و در این زمینه واقع بین باشد. دلایل اندکی وجود دارد که با استناد بدان‌ها باور کنیم که با توجه به شکاف عظیم میان ظرفیت‌های هسته‌ای ایران و خلیج فارس، تهران انگیزه‌ای برای محدود کردن معنادار برنامه غنی سازی‌اش داشته باشد.

این مسئله که تنش‌ها میان ایران و عربستان دقیقا زمانی که برنامه هسته‌ای ایران در اوج پیشرفت های خود قرار داشت، کاهش یافت، احتمالا موجب خواهد شد تا تهران به این باور برسد که هم قادر است در برنامه هسته‌ای‌اش پیشرفت داشته باشد و هم روابطش را با همسایگان خود بهبود بخشد. این گزاره نادیده گرفتنی نیست که توسعه برنامه هسته‌ای ایران بهانه و انگیزه‌ای در کشورهای همسایه ایجاد می‌کند. با این وجود، این امکان وجود دارد که کشورهای حاشیه خلیج فارس بتوانند در باب فعالیت‌های هسته‌ای شفاف‌تر به توافق دست یابند. فارغ از این‌ها، باید گفت که در غیاب شانس واقعی برای دستیابی به توافق جامع هسته‌ای، محدودیت های سخت‌گیرانه شاید مهم ترین اهرمی است که دولت بایدن بدان متوسل خواهد شد.