به گزارش اکوایران، در دهه 1980، مارگارت تاچر و رونالد ریگان دست به دست هم دادند تا به پیروزی جهانی برسند. رهبران بریتانیا و ایالات متحده نوعی محافظه‌کاری فعال و در عین حال کارآمد را شکل دادند که تجارت را در داخل راه انداخت و در مقابل استبداد خارج از کشور ایستادگی کرد. توانست از غرایز دیرینه این دکترین استفاده کند و در عین حال به مشکلات مبرم معاصر نیز بپردازد. جانشینان آنها - نه فقط جان میجر و جورج اچ دبلیو. بوش و همچنین تونی بلر و بیل کلینتون که پس از آن‌ها آمدند - با حفظ ترکیب ایدئولوژیک، برخی جزئیات را تغییر دادند. با ایشان مدت سه دهه، زمان با آب شدن پرده آهنین، خصوصی‌سازی و مقررات‌زدایی در سراسر جهان گذشت.

طبق یادداشتی تحلیلی که در بلومبرگ منتشر شده، در سال‌های اخیر، بوریس جانسون و دونالد ترامپ نیز دست به دست هم راهپیمایی کرده‌اند، اما حتی برده‌وارترین طرفداران آنها نیز این نتیجه را یک پیروزی توصیف نمی‌کنند. در هر دو سوی اقیانوس اطلس، محافظه‌کاری در چنگال یک بحران عمومی است: بحران پراکسیس، هویت و جهت. این عمیق‌تر از مشکلات شخصی و حقوقی قابل توجه جانسون و ترامپ است. و این نگران‌کننده‌تر از درامای احزاب جمهوری‌خواه و محافظه‌کار با پوپولیسم و سیاست خشم است.

دگرگونی عمیق محافظه‌کاری انگلیسی-آمریکایی در چند دهه گذشته، با کمک و حمایت رسانه‌های حزب‌گرا، هم محافظه‌کاران در بریتانیا و هم جمهوری‌خواهان در ایالات متحده را به‌طور خطرناکی بی‌حرکت و منفعل رها کرده است. در نتیجه، آنها در برابر نیروهای قدرتمندی که جهان را به سمت‌‌وسوهای عمیقاً غیرمحافظه‌کارانه سوق می دهند، آسیب‌پذیر خواهند بود.

 

600x-1

ریگان و تاچر در ژوئن 1982

آیا می‌توان محافظه‌کاری را نجات داد؟

این پوسیدگی خیلی قبل از روی کار آمدن جانسون و ترامپ آغاز شد. در دهه اول قرن بیست و یکم، جمهوری‌خواهان در ایالات متحده و محافظه‌کاران در بریتانیا از قبل مدل ریگان-تاچر را به سمت نابودی کشانده بودند.

در ایالات متحده، جورج دبلیو بوش به شوک 11 سپتامبر با نسخه جدیدی از دکترین ریگان پاسخ داد: به یک تهدید جهانی جدید - به جای کمونیسم - یعنی تروریسم اعلان جنگ کنید و سعی کنید دموکراسی را در خاورمیانه گسترش دهید. او همچنین هزینه‌های عمومی را افزایش داد و در عین حال مالیات‌ها را کاهش داد، به این دلیل که به گفته معاون او، دیک چنی، «ریگان ثابت کرد که کسری بودجه مهم نیست».

جنگ علیه تروریسم به دلایل اتفاقی و غیراتفاقی  شکست خورد. هزینه این ناکامی بیشترین بار را جوامع طبقه کارگر که بخش اعظم نیروهای عراق و افغانستان را تأمین می‌کردند، تحمیل کرد. ترکیدن حباب اقتصادی در سال 2008 عامل قربانی شدن رای‌دهندگان شد که از رفاه کمتری برخوردار بودند. 

600x-1 (1)

بلر در حال گوش دادن به سخنان بوش در کنگره آمریکا نه روز پس از 11 سپتامبر

در بریتانیا، دیوید کامرون نسخه متفاوتی از فرمول را امتحان کرد. او به جای ریگان در مورد نحوه رسیدگی به کسری بودجه، با اجرای یک برنامه سخت ریاضتی - حتی با وجود اینکه هزینه‌های استقراض جهانی به‌طور غیرمعمول پایین بود، با تاچر طرف شد. او همچنین با طرح مسائلی مانند گرم شدن کره زمین و ازدواج همجنس گرایان، بر جلب رای‌دهندگان مرفه تمرکز کرد. کاهش بودجه به‌تدریج، اما به‌طور بی‌وقفه، هم دولت محلی و هم خدمات بهداشت ملی را از بین برد در حالی همیشه حین سخنرانی درباره بحران اقلیمی رو به دوربین لبخند می‌زد.

نتیجه هم در ایالات متحده و هم در بریتانیا بیگانگی عمیق‌تر از سیاست بود زیرا مردم به این نتیجه رسیدند که احزاب حاکم یا به مشکلات آنها توجهی نمی‌کنند یا فعالانه آنها را بدتر می‌کنند. در ایالات متحده، جنبش تی پارتی به شدت علیه کمک‌های مالی بانک‌ها و افزایش مالیات اعتراض کرد. در بریتانیا، میلیون‌ها نفر از رأی دادن منصرف شدند، تنها به دلیل بی‌اعتمادی به سیاست‌مداران.

حادثه‌ای در نیوکاسل در شمال انگلیس در جریان بحث‌های همه پرسی برگزیت، اختلافات را خلاصه کرد. یکی از دانشگاهیان به نام آناند منون از مخاطبان دعوت کرده بود تا در مورد کاهش تولید ناخالص داخلی که در نتیجه رای به خروج از اتحادیه اروپا حاصل می شود فکر کنند. سپس زنی با صدای بلند به او گفت: «این تولید ناخالص داخلی خونین شماست. مال ما نیست.»

انفجار پوپولیسم

دو انفجار بزرگ پوپولیستی سال 2016 - رای بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا در ژوئن و انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر - پاسخی به فروپاشی الگوی ریگان- تاچر- کلینتون- بلر بود.

برگزیت توسط ائتلافی از افرادی که احساس می‌کردند توسط «لیبرالیسم مضاعف» کامرون در بازارهای آزاد و اهداف مد روز نادیده گرفته می‌شوند، ایجاد شد. حدود 2.8 میلیون نفر از افراد عادی که رای نمی‌دادند، به اندازه کافی برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به پای صندوق‌های رای رفتند. در ایالات متحده، ترامپ قول داد که آمریکا را از «جنگ های بیهوده» در نقاط دوردست جهان دور نگه دارد. او قصد داشت با تحریف قوانین تجارت جهانی به نفع آن‌ها، از «احمق کردن آمریکایی‌ها توسط خارجی‌ها»، به ویژه چینی‌ها جلوگیری کند.

600x-1 (2)

جانسون و ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل، سپتامبر 2019

در نتیجه، حزب محافظه‌کار و حزب جمهوری‌خواه درگیر بازنگری کاملی در حوزه‌های انتخابی و سیاست‌های خود شدند - و به‌اصطلاح یقه آبی‌تر شدند. محافظه‌کاران در هر دو سوی اقیانوس تمرکز خود را از «آزادی» - فریاد نبرد بزرگ دهه 1980 - به «امنیت» تغییر دادند، زیرا رای‌دهندگان از طبقات پایین‌تر بیشتر به کمک‌های دولتی وابسته هستند.

ترزا می، جانشین کامرون به عنوان نخست‌وزیر، چشم‌اندازی از یک دولت فعال‌تر ارائه کرد که بر کمک به «فقط در مورد مدیریت» متمرکز بود - مردمی که توسط کامرون مورد غفلت قرار گرفتند و سپس در تعداد زیادی به برگزیت رای دادند. ترامپ که دوست داشت خود را «میلیاردر یقه آبی» خطاب کند، ترکیبی از تعرفه‌ها علیه کالاهای چینی، محدودیت‌های مهاجرتی و یارانه‌های دولتی را اعمال کرد تا بتواند ثروت کارگرانی را که به نظر او در وهله اول آمریکا را ساخته بودند، افزایش دهد. 

گروهی از سناتورهای برجسته – جاش هاولی، مارکو روبیو و اخیراً، جی. ران دیسانتیس، فرماندار فلوریدا و یکی از نامزدهای پیشرو برای نامزدی حزب جمهوری‌خواه در انتخابات ریاست‌جمهوری، با حضور در شرکت‌های «بیگ ووک»، به ویژه شرکت والت دیزنی، نام و شهرت خود را به دست آورده‌اند.

پوپولیسم تأثیر عمیقی داشته است. در بریتانیا، رای دهندگان یقه آبی جایگاه خود را در قلب سیاست از طبقه متوسط تحصیل‌کرده‌ای که حمایت آنها بلر و کامرون را تحت فشار قرار داده بود، پس گرفتند. سباستین پین، رئیس اندیشکده «پیشرفت» و نویسنده کتاب «قلب های شکسته: سفری در میان انگلستان گمشده کارگری»، می‌گوید که وقتی در گیت هد، شهری مختص طبقه کارگر در شمال بزرگ شد، سوسیالیست‌ها بر اتاق‌های رأی‌گیری حکومت می‌کردند. اکنون، محافظه‌کاران رأی‌گیری را واقعاً رقابتی کرده‌اند. در همین حال، در آمریکا، ترامپ یک نقشه راه برای رئیس‌جمهور جو بایدن ارائه کرده است، که سیاست‌های امنیت‌محور سلف خود را با قوانین گسترده با هدف محافظت از آمریکا در برابر برخی محصولات چینی و تحریک صنایع داخلی تثبیت کرده و در واقع گسترش داده است.

با این وجود، انتقال به وضعیت  سیاسی جدید یک آشفتگی بود. جانسون و ترامپ مدیران پر هرج و مرج بودند - و حال می‌بایستی با همه‌گیری مقابله می‌کردند. ترامپ یا مشاغل دولتی را خالی گذاشت یا افراد را به این دلیل که «من تنها کسی هستم که اهمیت دارد» اخراج کرد. جانسون در نهایت استعفا داد زیرا تقریباً هیچ‌کس دیگر زیر نظر او خدمت نمی‌کرد.

600x-1 (3)

استیو بنن در مراسم تحلیف ترامپ در سال 2017

کامینگز به کارکنان داونینگ استریت گفت که حزب متعهد به دستیابی به برگزیت «به هر وسیله لازم» است - اشاره ای به سخنرانی مالکوم ایکس در مورد خشونت در تعقیب عدالت. 

پوپولیسم ثابت کرد که بیشتر یک جنبش اعتراضی است تا یک فلسفه حکومت. نتایج آن فلج اقتصادی و نفاق سیاسی بود.

پس از 13 سال حکومت محافظه‌کاران در بریتانیا، دستمزدهای واقعی کاهش می‌یابد، هزینه‌های استقراض در حال افزایش است و خدمات عمومی در حال فروپاشی است. برگزیت در مقایسه با آنچه که اگر بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج نمی‌شد، استانداردهای زندگی را 14 درصد کاهش داده است. فرصت‌های زندگی بین شمال و جنوب علی‌رغم تلاش جانسون برای «تراز کردن» مدیریت در حال گسترش است. بر اساس نظرسنجی اخیر YouGov، تنها 9 درصد از رأی‌دهندگان فکر می‌کنند که برگزیت «بیشتر یک موفقیت بود تا شکست».

در ایالات متحده، سیاست اقتصادی حداقل برای بخشی از رای دهندگان که خواستار تغییر جهت بودند، منافعی را به همراه دارد. دستمزد کارگران کم درآمد با بالاترین نرخ طی دهه ها افزایش یافته است. اما در حالی که ممکن است ترامپ بخشی از اعتبار آن را دریافت کند، او به سنت جمهوری‌خواهان در کاهش مالیات برای ثروتمندان ادامه داد، حتی در حالی که برای فقرا اشک تمساح می‌ریخت.

چالش محافظه‌کاری

جهش پوپولیستی محافظه‌کاری، طرفداران انگلیسی-آمریکایی را از لنگرگاه‌های سنتی خود جدا کرده است.

در بریتانیا، هسته اصلی حزب محافظه‌کار دیگر در میان وکلا نیست. تعداد اعضای آن به 150,000 نفر کاهش یافته است که نه تنها تمایل دارند بسیار مسن‌تر و راست‌گراتر از رای‌دهندگان معمولی باشند، بلکه در بی‌مسئولیتی ناشی از پرداخت وام مسکن خود و دریافت مستمری مبتنی بر شاخص نیز افراط می‌کنند. این افراد مسن دمدمی مزاج، دفتر نخست وزیری لیز تراس را به ریشی سوناک سپردند، دقیقاً به این دلیل که سیاست‌های رشد او با بالاترین سرعت با منافع شخصی آنها همراه بود.

600x-1 (4)

لیز تراس در سپتامبر 2022 پس از پیروزی در رهبری حزب سخنرانی می کند

جمهوری‌خواهان امروزی همچنین از باشگاه جمهوری‌خواهان جورج اچ. دبلیو بوش بسیار دور است - محافظه‌کاری آمریکایی اکنون متعلق به رادیکال‌های طبقه متوسط و کارگر است که به ترکیبی قابل احتراق از حقوق اسلحه، مالیات‌های پایین و به طور فزاینده‌ای هزینه‌های بیشتر اعتقاد دارند.

این حوزه‌ها آینده هر دو طرف را به خطر می‌اندازند، زیرا نیروهای قدرتمند اجتماعی و اقتصادی جهان را از محافظه‌کاری دور می‌کنند. از قضا، تاچر و ریگان جهانی‌سازی را به راه انداختند که زندگی را برای هر دو حزب طرفدار بازار آزاد دشوار کرده است. سرمایه‌داری جهانی بزرگترین منافع خود را برای پلوتوکرات‌های ثروتمند جهان و طبقه متوسط جهان در حال ظهور محفوظ می‌دارد. برای مثال، در ایالات متحده در سال‌های 1993-2015، 1 درصد برتر، 52 درصد از افزایش درآمد واقعی قبل از مالیات را به خود اختصاص دادند.

آن دسته از افرادی که زمانی به عنوان ستون فقرات حزب محافظه‌کار و حزب جمهوری‌خواه عمل می کردند اکنون توسط شرکت Mega Bucks Corp یا Big Law LLC از کار افتاده‌اند. آنها با چشمان مه‌آلود نگاه می‌کنند که فرزندانشان به لندن یا نیویورک می‌روند تا برای آن شرکت های عظیمی که در کلاس جهانی اداره می‌شوند کار کنند. پین آن را مؤدبانه بیان می‌کند: «محافظه‌کاری هنوز آن رفاه توده‌ای را که برای ایجاد جامعه‌ای محافظه‌کار نیاز دارد، ارائه نمی‌کند».

اما اقتصاد جهانی تنها یک عامل است. 

 

600x-1 (5)

اعتراض به تعلیق پارلمان توسط جانسون، اوت 2019

کارمندان ارشد دولتی در هر دو سوی اقیانوس اطلس از دولت های چپ میانه راضی‌تر هستند. در واقع، آنها شاید در دوران کلینتون و بلر بیشترین رضایت را داشتند.

تکثیر این نوع از نخبگان ، شرکت‌های بزرگ را تهدید می ‌ند. در حالی که برخی از مخالفت‌ها همچنان وجود دارد، شرکت‌های بزرگ به طور معمول برنامه‌های تنوع، برابری و شمول را اجرا می‌کنند و در مورد منافع «ذینفعان» صحبت می کنند.

اگرچه طرز فکر جدید معمولاً به عنوان «بیداری» تعریف می شود، شما ممکن است آن را به عنوان «ضد محافظه‌کار» نیز تعریف کنید. آنها فکر می‌کنند گذشته انگلیسی-آمریکایی به طرز جبران‌ناپذیری توسط برده‌داری، نژادپرستی و استعمار لکه‌دار شده است. آنها همچنین معتقدند که این گناهان را با در آغوش کشیدن اقلیت‌ها از هر نوع، به قیمت تباه کردن اکثریت جبران می‌کنند.

واکنش محافظه‌کاران

 یک پاسخ عصبانیت بوده است. بسیاری احساس می‌کنند که در سرزمین خود غریبه هستند: اینکه نه تنها شاهد افزایش شدید مهاجرت هستند، بلکه از آنها خواسته می‌شود تا با عادات تازه‌واردان مطابقت داشته باشند و نه برعکس. آنها احساس می‌کنند که در نهادهایی که زمانی کنترل می‌کردند، به ویژه دانشگاه‌ها، از قدرت خارج می‌شوند. آن‌ها احساس می‌کنند که فرهنگ همچنان بی‌امان به سمت چپ حرکت می‌کند. نتیجه می تواند پوپولیسم هار باشد.

600x-1 (6)

کنوانسیون ملی جمهوری‌خواهان در سال 2016 در اوهایو

خشم محافظه‌کاران در ایالات متحده در شدیدترین حالت خود بود. تظاهرات ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی او علیه هیلاری کلینتون با شعارهای «قفلش کن» تکرار شد. مایکل آنتون، یک روشنفکر طرفدار ترامپ، سال 2016 را «انتخابات پرواز 93» نامید - اشاره‌ای به هواپیمای 11 سپتامبر که در آن مسافران تلاش کردند تا کنترل را از دست هواپیماربایان پس بگیرند. او با نام مستعار خود نوشت: «کابین را شارژ کن یا می‌میری». «به هر حال ممکن است بمیری.»

اما می‌توانید آن را در بریتانیا نیز ببینید. وبلاگ ‌ویسان جوان محافظه‌کار از اینکه از حق مادری خود در قالب یک خانه مقرون به صرفه و یک شغل مناسب محروم شده‌اند، ناامید هستند. این عصبانیت به اندازه زمان بن‌بست برگزیت نیست، زمانی که محافظه‌کاران ارشد در مورد تخریب مجلس عوام صحبت کردند و دیلی میل در صفحه اول خود قضات ارشد را به «خائن» بودن متهم کرد. 

 

600x-1

امضاهای طرفداران برگزیت در خارج از ساختمان پارلمان لندن، سپتامبر 2019

این احساسات داغ می‌توانند در ناسیونالیسم ادغام شوند، ناسیونالیسمی که کشف مجدد خانه را در جهانی که هم خطرناک و هم غیرشخصی می‌شد، ارائه می‌کرد. شعار مورد علاقه ترامپ «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» بود. او گفت که از سیاستمداران آمریکایی که دیگران را بر مردم آمریکا مقدم می‌دارند و از نیکوکاران جهانی که آمریکا را به خاطر هر اشتباهی در جهان مقصر می‌دانند خسته شده است. برگزیت بیش از هر چیز ناشی از ناسیونالیسم انگلیسی بود – این احساس که بریتانیا کشوری استثنایی است و نخبگان این کشور مقصر هستند که یا منافع انگلیس را قربانی خارجی‌ها می‌کنند یا دستاوردهای گذشته آن را تحقیر می‌کنند.

یک پاسخ جایگزین

اما برای خواندن ناسیونالیسم یک راه دیگر و کمتر تقابل‌آمیز وجود دارد: غرور در کشورتان. همانطور که دین گادسون، رئیس اندیشکده سیاست تبادل نظر بریتانیا می گوید، این روزها بهترین راه برای تشخیص یک محافظه‌کار نه با علامت سنتی یک لهجه شیک، بلکه این است که آیا به «داستان جزیره ما» اعتقاد دارید یا خیر.

محافظه‌کارانی وجود دارند که به ماهیت محافظه‌کاری فکر می‌کنند – و اینکه چگونه می‌تواند هنوز در جهان مؤثر باشد. در بریتانیا، جناح راست از نظر فکری بیشتر از چپ ها ماجراجو است، علیرغم این واقعیت که محافظه‌کاران 13 سال است که به طور محکم در قدرت بوده‌اند. هر آنچه را که ما در آن زندگی می‌کنیم، مطمئناً تکرار سال 1945 یا 1997 نیست؛ زمانی که چپ موفق شد دستور کار را در برابر یک راست فرسوده تنظیم کند. اتاق‌های فکر محافظه‌کار به جای اصلاحات سریع سیاست‌ها، بر پروژه‌های بلندمدت تمرکز می‌کنند. در بریتانیا، Payne’s Onward پروژه بزرگی را در مورد آینده محافظه‌کاری راه‌اندازی کرده است. و Godson’s Policy Exchange تلاش می‌کند تا سیاست‌های بلندمدتی را برای بریتانیا پس از برگزیت شکل دهد.

600x-1 (1)

جانسون در آستانه مذاکرات اتحادیه اروپا، فوریه 2020 

در آمریکا، گروه‌های جدیدی مانند Compass در حال رقابت با مؤسسات مستقر مانند مؤسسه کلرمونت هستند تا محتوای فکری محافظه‌کاری ملی ترامپ را فراهم کنند. برآمده از محافظه‌کاری: احیای حق پس از یک دهه زوال - جلدی از مقالات ویرایش شده توسط آرتور میلیخ از بنیاد هریتیج - در 27 ژوئن منتشر شد.

پاتریک دنین، که چرا لیبرالیسم شکست خورد را در سال 2018 نوشت، کتاب جدیدی به نام تغییر رژیم دارد، چیزی که محافظه‌کاران به جای کشورشان آن را برای عراق توصیه می‌کردند. او اخیراً به مجله پولیتیکو گفت: «من نمی‌خواهم با خشونت دولت را سرنگون کنم. «من چیزی بسیار انقلابی تر می خواهم.» این کتاب می‌گوید که پوپولیسم مردمی کنونی ممکن است راهی برای بازگشت به عصر ماقبل لیبرال باشد. این راهی است که به هیچ جا نمیرسد.

محافظه‌کاران برای جلوگیری از تبدیل شدن به مرتجعین زوزه‌کش در عکس ماه، باید برخی از ایده‌های اصلی محافظه‌کاری را که توسط جنون پوپولیستی اخیر فراموش شده بود، احیا کنند: احترام به نهادها، اعتقاد به اهمیت شخصیت (ترامپ و جانسون تمام نقایص شخصیتی که برای انسان شناخته شده است را دارا می‌باشند)، و تعهد کلی به شادی خوب و اجتماعی بودن. همچنین محافظه‌کاران بریتانیایی و آمریکایی باید از اقدامات غیرمدنی مانند تعلیق پارلمان یا محاصره امتناع کنند.

600x-1 (2)

راهپیمایی Save America، با حضور ترامپ، در نمایشگاه ایالت آیووا، اکتبر 2021

محافظه‌کاران نیز باید در گفتگوی سازنده‌تری با لیبرال ها شرکت کنند. محافظه‌کاری پس از انقلاب فرانسه در واکنش به لیبرالیسم متولد شد. از آن زمان تاکنون، به جای نادیده گرفتن لیبرالیسم یا فراتر رفتن از آن، در بهترین حالت خود بوده است. محافظه‌کاران باید به جای واگذاری میدان به دولت بزرگ، در مورد چگونگی تعمیر ماشین‌های سرمایه داری بازار آزاد به دقت فکر کنند. آنها همچنین نیاز به ارائه راه‌حل‌های محافظه‌کارانه برای مشکلات شناسایی شده توسط «برهمن بیدار» به جای درگیر شدن در شیطان‌سازی آیینی دارند.

جدایی انگلیسی و آمریکایی؟ یا آشتی؟

 جنبشی که زمانی با هم و پیوسته پیش رفت، با دو مشکل وجودی بالقوه مواجه است.

یکی طلاق است - یا حداقل نقل مکان به خانه‌های جداگانه. روابط بین محافظه‌کاری بریتانیا و آمریکا عمیق است. اما همیشه شکاف‌هایی بین دو ملت وجود داشته است. به طور مثال اکثریت نمایندگان محافظه‌کار بریتانیا مطمئناً در سال 2016 به هیلاری کلینتون رای می‌دادند تا ترامپ (و بسیاری در سال 2000 به ال گور رأی می‌دادند تا بوش).

آمریکا یک سنت عامیانه آزادی‌خواهانه دارد که تقریباً در بریتانیا کاملاً وجود ندارد: شاهد عدم درک یک انگلیسی متوسط از حق حمل سلاح باشید. آمریکا مدت‌هاست که به دلیل عدم وجود یک بنگاه خبری ملی مانند بی‌بی‌سی و تفاوت‌های گسترده بین آمریکای «قرمز» و «آبی» قطبی‌تر از بریتانیا بوده است.

600x-1 (3)

یک مدافع حمل اسلحه در کنوانسیون ملی جمهوری‌خواهان در سال 2016

و تفاوت‌ها بیشتر می شود. قطبی شدن ایالات متحده آنقدر شدید می‌شود که جمهوری خواهان و دموکرات ها دیگر در واقعیت یکسان زندگی نمی‌کنند. سیاست پولی این کشور چیزی نزدیک به از روم باستان است تا اروپای مدرن. 

رابرت کولویل، مدیر مرکز، استدلال می‌کند که اکنون ممکن است شباهت‌های نزدیک‌تری بین حزب کارگر و دموکرات وجود داشته باشد تا حزب جمهوری‌خواه و محافظه‌کار. Godson of Policy Exchange اشاره می‌کند که برخلاف راست‌های جدید آمریکا، تشکیلات محافظه‌کار بریتانیا قاطعانه بین‌المللی‌گرا باقی مانده است، به‌ویژه وقتی صحبت از دفاع به میان می‌آید، اختلاف اصلی بر سر این است که آیا بریتانیا باید به دنبال نزدیک‌تر شدن به اروپا یا جهان انگلیسی‌زبان باشد. بریتانیا به عنوان یک کشور تجاری کوچک، چاره‌ای جز یکپارچه ماندن در سطح جهانی ندارد. آمریکا به عنوان یک قدرت غول پیکر قاره‌ای می تواند به سمت داخل عقب‌نشینی کند، همانطور که با چنین پیامدهای فاجعه بار جهانی در دهه های 1920 و 1930 انجام داد.

همچنین این احتمال وجود دارد که جمهوری‌خواهان یا محافظه‌کاران - یا شاید هر دو - به سمت بی‌ربطی سوق داده شود. شانس این در ایالات متحده بالاترین است. حزب جمهوری‌خواه نسبت به خلاص شدن از شر جانسون، کار سخت‌تری را در پیش دارد تا خود را از شر ترامپ خلاص کند. جنگ فرهنگی در ایالات متحده بدتر است و خشم رای دهندگان جمهوری‌خواه نسبت به تشکیلات لیبرال محسوس‌تر است.

اما محافظه‌کاران نیز ممکن است وارد دوره‌ای طولانی در بیابان شوند، مشابه دوران بلر-براون در سال‌های 1997-2000. بر اساس نظرسنجی Times/YouGov که در 24 ژوئن منتشر شد، حزب سوناک با 25 امتیاز از حزب کارگر عقب است. خیلی به انتخابات بعدی بستگی دارد که باید قبل از 28 ژانویه 2025 برگزار شود. اگر او شکست بدی داشته باشد، محافظه‌کاران ممکن است بیشتر به سمت راست حرکت کنند. به این دلیل که مردم به چپ رای دادند زیرا محافظه کاران به اندازه کافی محافظه کار نبودند.

600x-1 (4)

خداحافظی با محافظه‌کاران؟

همه‌ این موارد هم برای بریتانیا و آمریکا به طور کلی بد خواهد بود. محافظه‌کاری انگلیسی-آمریکایی با هم قوی‌تر است، زیرا هر یک از طرفین چیزی را فراهم می‌کند که دیگری به آن نیاز دارد: آمریکا شور و هیجان فکری را فراهم می‌کند، در حالی که بریتانیا سطحی عقل سلیم را به اشتراک می‌گذارد.

بریتانیا و آمریکا با یک جنبش محافظه‌کار قوی بهتر هستند؛ به این دلیل که محافظه‌کاری م‌ تواند از پیشروی بیش از حد لیبرالیسم جلوگیری کند. محافظه‌کاران اگر می‌خواهند که هم یک سنت فکری بزرگ و هم یک مشارکت حیاتی فرا آتلانتیک را نجات دهند، باید سخت تلاش کنند تا جانسون و ترامپ و امثال این دو را پشت سر بگذارند.