به سوی صلح استبدادی در منطقه!
چرا دشمنان خاورمیانهای دست دوستی به سوی هم دراز کردند؟
اکوایران: در مکتب فکری لیبرال، «نظریه صلح دموکراتیک» نشان میدهد که کشورهای دموکراتیک کمتر درگیر درگیری مسلحانه با یکدیگر هستند. در مقابل، تحولات اخیر به «نظریه صلح استبدادی» اعتبار میبخشد. در خاورمیانه، حکومتهای غیردموکراتیک سطح بالایی از درک متقابل را نشان میدهند و در نتیجه تمایل بیشتری به حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات خود دارند.
به گزارش اکوایران، در شرایطی که تا چند ماه پیش از این، به نظر میرسید خاورمیانه با چشمانداز هولناکی روبرو باشد، از اواخر سال گذشته و با عادیسازی روابط میان دو رقیب اصلی منطقهای، به ناگاه روند حوادث مسیر معکوسی به خود گرفت و دشمنان سابق در شمایل دوستان و همکاران قرار گرفتند.
حمیدرضا عزیزی، استاد روابط بینالملل و پژوهشگر مهمان در موسسه آلمانی امور بینالمللی و امنیت در برلین، با انتشار یادداشتی در نشریه نشنالاینترست با عنوان «ظهور یک نظم استبدادی در خاورمیانه» با بررسی چرخش مذکور از نظم جدیدی در خاورمیانه سخن گفته است.
مسیر دشوار دموکراتیزاسیون و سه روند موازی و متقاطع در منطقه
درست بیش از یک دهه پیش، قیامهای بهار عربی امید را برای تحول دموکراتیک در سراسر خاورمیانه به ارمغان آورد. تجربه ایران، درست پیش از خیزش جهان عرب، انتظارات منطقهای برای مشارکت بیشتر مردمی در نظامهای سیاسی منطقه را افزایش داد. با گسترش این احساسات از ایران، تونس، مصر و سوریه و فراتر از آن، آشکار شد که ساکنان منطقهای متنوع و متفرق در خواستههای خود برای حکومتداری دموکراتیکتر متحد میشوند.
با این حال، مسیر دموکراتیزه شدن چندان ساده نبود. بسیاری از جنبش های دموکراتیک با مقاومت شدید، اگر نگوییم با سرکوب آشکار، از سوی نخبگان حاکم مواجه شده اند. در موارد دیگر، مانند مصر، موفقیت اولیه جنبش طرفدار دموکراسی کوتاه مدت بود و به سرعت کودتاهای نظامی جای آن را گرفت. به طرز غمانگیزی، کشورهایی مانند سوریه و لیبی وارد جنگهای داخلی ویرانگر شدند و به جای انتقال به وضعیتی دموکراتیک، به میدان جنگ برای جناح های رادیکال رقیب تبدیل شدند. حتی تونس، جایی که یک سیستم دموکراتیک شروع به شکلگیری کرد، با شکست مواجه شده است.
در اصل، خاورمیانه شاهد سه روند موازی و متقاطع بوده است. اولاً، تلاشهای دموکراسیساز پس از بهار عربی توسط نخبگان و نظامیان متوقف شده است. دوم، رژیمهای استبدادی با وجود رقابتهای شدیدشان، بهطور فزایندهای برای حفظ وضعیت موجود همکاری میکنند. سوم، قدرتهای بزرگ خارجی اکنون انگیزه بیشتری برای حفظ رژیمهای غیردموکراتیک دارند.
سال 2023 به مثابه یک نقطه عطف
در سال 2023، مجموعهای از تغییرات دیپلماتیک و تحولات سیاسی در خاورمیانه به ظهور بالقوه یک نظم منطقهای اقتدارگرا اشاره دارد. در ماه مارس، زمانی که ایران و عربستان سعودی، رقبای دیرینه، برای عادیسازی روابط خود به توافق رسیدند، چشمانداز ژئوپلیتیکی به طرز چشمگیری تغییر کرد. این تنشهای غافلگیرکننده به دنبال اعتراضات داخلی در ایران به چالش کشید. قابل ذکر است که در جریان اعتراضات، ریاض از حمایت صریح از معترضان خودداری کرد، تصمیمی که تحت تأثیر نگرانی از بابت تأثیر بالقوه دومینوی تغییر بزرگ بود. این خودداری آگاهانه از مداخله مستقیم علیه رقیب، خود نشانگر تغییر قابل توجهی در رویکرد ریاض بود و در نهایت به بهبود روابط دوجانبه کمک کرد.
همزمان ایران با امارات متحده عربی روابط خود را از سر گرفت. انتظار میرود عادی سازی روابط با بحرین نیز به همین منوال باشد. این تحولات با توجه به حمایت ادعاشده ایران از حوثیها و مخالفان شیعه یمن در خلیج فارس - که تهدیدی جدی برای امارات و بحرین به شمار میرود - جالب است. علاوه بر این، چشمانداز عادیسازی روابط ایران با مصر بیش از هر زمان دیگری محتملتر شده است. در واقع دولتهای مذکور از طریق آشتی منطقهای به یکدیگر تکیه میکنند - رویکردی که میتواند ثبات را تقویت و دولتها را در برابر مخالفان داخلی بیمه کند.
در یک چرخش چشمگیر دیگر، سوریه در ماه می، بیش از یک دهه پس از تعلیق از اتحادیه عرب، مورد استقبال قرار گرفت. این اتفاق در حالی رخ داد که حکومت بشار اسد پس از یک جنگ داخلی خونین، حکومت خود را حفظ کرده است. به نظر میرسد که کشورهای عربی به بقای او تن داده و به دمشق اجازه دادهاند تا جایگاه خود را در اتحادیه عرب بازیابد.
در همان ماه، انتخابات ترکیه به پیروزی دیگری برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه منجر شد و امیدهای مخالفان را برای برکناری او از بین برد. دورنمای تداوم حکومت اردوغان در دهه سوم، نگرانیهای جدی در مورد فرسایش بیشتر نهادهای دموکراتیک در ترکیه ایجاد میکند. نکته جالب اینکه عادیسازی روابط آنکارا و دمشق نیز درست پیش از انتخابات ترکیه آغاز شده بود و روسیه و ایران، حامیان اصلی بشار اسد، این روند را تشویق کردهاند. با وجود اختلافات همیشگی، مانند تداوم حضور نیروهای نظامی ترکیه در سوریه، عادیسازی کامل روابط میان ترکیه و سوریه اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
در همین حال، میان ماههای آوریل و ژوئن، قطر با بازگشایی سفارتهای خود در بحرین و امارات، پایان رسمی بحران دیپلماتیک شورای همکاری خلیج فارس را اعلام کرد. در حالی که این بحران در سال 2017 شروع شد و عملاً در سال 2021 در جریان اجلاس الولا به پایان رسید، بازگشایی سفارت ژستهای نمادینی بود که به معنای عادی سازی کامل روابط بود.
در نهایت، زمانی که عربستان سعودی در حال بررسی پیوستن به امارات متحده عربی، بحرین و مراکش برای عادی سازی روابط با اسرائیل است، گسترش احتمالی توافق ابراهیم در افق ظاهر میشود.
معنای این تحولات روشن است. سال 2023 موجی در تحکیم نظم غیردموکراتیک، تغییر جهت به سوی آشتی منطقهای و پذیرش عملگرایانه واقعیتهای ژئوپلیتیک توسط بازیگران مختلف منطقهای بود.
قدرتهای خارجی به مثابه تسهیلگر
اگرچه بیسابقه نیست، اما پیشرفت اخیر در همکاری و تفاهم میان حکومتهای غیردموکراتیک در خاورمیانه نشاندهنده انحراف قابل توجهی از هنجارهای قبلی است. این تغییر اساساً تحت تأثیر دو تغییر اساسی در چشمانداز جهانی است: اولویتهای فزاینده جزیرهای قدرتهای غربی، بهویژه اتحادیه اروپا و ایالات متحده، و نفوذ فزاینده قدرتهای غیردموکراتیک مانند چین و روسیه.
با گذشت زمان، قدرتهای دموکراتیک حضور خود را در منطقه کاهش داده، یا تاکید خود را بر دموکراسی و حقوق بشر به نفع عملگرایی کنار گذاشتهاند. در بحبوحه جنگ در اوکراین، کشورهای اروپایی به دنبال تامین نیازهای انرژی خود با روی آوردن به پادشاهی های نفتی جهان عرب به عنوان جایگزینی برای روسیه بودهاند. با انجام این کار، آنها سوابق ضعیف حقوق بشر در این کشورها را نادیده گرفتتند. ایالات متحده نیز انتقادات خود از رفتار داخلی عربستان سعودی را متوقف کرده و در عوض به دنبال متقاعد کردن ریاض برای تجدید نظر در روابط خود با روسیه و چین است.
در همین حال، افزایش نفوذ چین و روسیه -دو ابرقدرت غیردموکراتیک- خاورمیانهای ها را با جایگزینی آن ها مواجه کرده است. این قدرتهای شرقی بدون مانع از پیششرطهای مربوط به حقوق بشر یا شیوههای دموکراتیک، به دولتهای منطقهای این فرصت را دادهاند که حکومتهای غیردموکراتیک خود را تقویت کنند و در عین حال از روابط اقتصادی و سیاسی سودمندی برخوردار باشند.
کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، اگرچه در رویکرد خود نسبت به غرب با ایران تفاوت دارند، اما با این وجود از مزایای این روابط بهره میبرند. آنها از چین به عنوان یک جایگزین مناسب استقبال میکنند، زیرا پکن در مورد سیاستهای داخلی شرکای اقتصادی خود قضاوت نمی کند. برخلاف ایالات متحده، آنها رویکردی مبتنی بر ایجاد توازن بین منافع قدرتهای بزرگ اتخاذ کردهاند. بدین ترتیب غیردموکراتها اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنند تا هر طور که میخواهند عمل کنند.
به طور خلاصه، دو عامل به طور قابل توجهی بر تغییرات اخیر تأثیر گذاشته است: اول، تشدید رقابت بین ایالات متحده و چین در صحنه بین المللی، و دوم، جنگ اوکراین و در نتیجه جستجوی قدرت های غربی برای منابع انرژی جایگزین.
جهان شاهد عرصه جدیدی از رقابت بین شرق و غرب است. برخلاف دوران جنگ سرد -زمانی که رقابت دارای یک تضاد ایدئولوژیک شدید بود که شرکای منطقهای را مجبور میکرد ایدئولوژی حامیان ابرقدرت خود را اتخاذ کنند- رقابت فعلی صرفاً ژئوپلیتیک است. این وضعیت به قدرتهای منطقهای اجازه میدهد تا برای موقعیت بهینه خود مانور دهند و ضمن تحکیم شکل مطلوب حکومتداری، حداکثر منافع را به دست آورند. این چشمانداز ژئوپلیتیکی در حال تحول به قدرتهای منطقهای فضای بیشتری برای مانور و تقویت بیشتر رویههای غیردموکراتیکشان داده و پیوند بین تغییر قدرت جهانی و پویاییهای سیاسی منطقهای را برجسته میکند.
از درک استبدادی تا نظم استبدادی
در چشمانداز سیاسی خاورمیانه که به سرعت در حال تحول است، به نظر میرسد که قطعات پازل در حال قرار گرفتن در جای خود هستند تا یک پارادایم جدید -یک نظم استبدادی- شکل دهند. این نظم از یک سلسله تفاهم متقابل میان بازیگران مختلف منطقهای برای عادیسازی و تثبیت روابطشان ناشی میشود. اگر این تفاهم مشترک، درگیریها و اختلافات منطقهای را فرو نشاند، میتواند عصر جدیدی از ثبات استبدادی را آغاز کند.
ویژگی این نظم نوظهور، درک ضمنی دولتهای منطقهای است که مزیت عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر را به همراه دارد. این درک تا حدی ناشی از ترس از یک اثر دومینو در صورت سقوط یک حکومت و از سوی دیگر به دلیل منافع قدرتهای خارجی در حفظ وضعیت موجود است. در نتیجه، ایده تغییر دموکراتیک رژیم به مفهومی ناخوشایند در منطقه تبدیل شده است.
ویژگی این نظم نوظهور، درک ضمنی دولتهای مستبد منطقهای است که مزیت عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر را دارد. این درک تا حدی ناشی از ترس از یک اثر دومینو در صورت سقوط یک رژیم و از سوی دیگر به دلیل منافع قدرت های خارجی در حفظ وضعیت موجود است. در نتیجه، ایده تغییر رژیم دموکراتیک به مفهومی ناخوشایند در منطقه تبدیل شده است.
یکی دیگر از ویژگیهای تعیینکننده نظم نوظهور، جایگاه آن در رقابت قدرتهای بزرگ خارجی است که غرب در یک طرف و روسیه و چین در طرف دیگر قرار دارند.
به عنوان مثال، عربستان سعودی هدف خود را برای جذب سرمایهگذاری قابل توجه چینی قرار داده است و به طور فعال در طرح کمربند و جاده پکن شرکت میکند. همسویی استراتژیک بین عربستان سعودی و چین از اهمیت قابل توجهی برخوردار است زیرا ریاض به دنبال تنوع بخشیدن به اقتصاد خود و تقویت مشارکتهای جهانی خود است. منافع رو به رشد چین در این کشورها می تواند احتیاط متقابل را در برابر تشدید درگیری افزایش دهد. آنها چین را بهعنوان یک میانجی مؤثر میبینند، دقیقاً به این دلیل که این کشور در شکل غیردموکراتیک حکومت مشترک است و به ارزشهای دموکراتیک بیعلاقه است. بنابراین، اقتدارگرایی نه تنها یک ویژگی تعیین کننده بازیگران منطقه ای است، بلکه به قدرت های خارجی که قادر به تأثیرگذاری بر روندهای منطقه هستند نیز گسترش می یابد.
با این حال، نظم نوپا بدون چالش نیست. حتی در شرایطی که دولتهای منطقه به تفاهم میرسند که از تلاش برای فروپاشی نظامهای سیاسی یکدیگر خودداری کنند، نگرانیهای امنیتی مداوم آنها پتانسیل درگیری را زنده نگه میدارد. آنها پیوسته در تلاش برای حفظ توازن قوا در برابر یکدیگر هستند که همچنان محیطی مملو از تنشهای بالقوه ایجاد میکند. ایجاد حداقل سطح اعتماد یا حداقل قابلیت پی بینی استراتژیک در میان بازیگران رقیب به زمان نیاز دارد. همچنین نقشی تلفیقی یا در بهترین حالت، نقش نهادینه شدهای را برای میانجیهای خارجی مانند چین ایجاد خواهد کرد.
به سوی صلح استبدادی در خاورمیانه؟
در مکتب فکری لیبرال، «نظریه صلح دموکراتیک» نشان میدهد که کشورهای دموکراتیک کمتر درگیر درگیری مسلحانه با یکدیگر هستند. در مقابل، تحولات اخیر به «نظریه صلح استبدادی» اعتبار میبخشد. در این مورد، رژیمهای غیردموکراتیک سطح بالایی از درک متقابل را نشان میدهند و در نتیجه تمایل بیشتری به حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات خود دارند.
این پویایی در حال تکامل پیامدهای مهمی را به همراه دارد. به عنوان مثال، هر جنبش اپوزیسیون مردمی در حال ظهور احتمالاً با چالشهای مهمتری در حمایت از اصلاحات مواجه خواهد شد. با توجه به تحکیم حکومتهای غیردموکراتیک و کمبود حمایت خارجی، چنین جنبشهایی را میتوان با قدرت بیشتری نسبت به گذشته سرکوب کرد.
علاوه بر این، حتی اگر این جنبشها موفق شوند، خود را در یک محیط بینالمللی چالشبرانگیز میبینند؛ یک قایق نجات دموکراتیک که توسط دریایی از رژیمهای غیردموکراتیک احاطه شده که بقای آن را تهدیدی برای خود میدانند. این شرایط عجیب و غریب می تواند منجر به وضعیتی شود که در آن دموکراتیزه شدن ممکن است بیثباتی بیشتری را برانگیزد.
در مورد نقش غرب در منطقه، گزینههای آن از منظر ارتقای ارزشها محدود است. غرب با دو دسته از نظامهای سیاسی غیردموکراتیک مواجه است: رژیمهای محافظهکار و دولتهای تجدیدنظرطلب. هر دو اردوگاه با تعامل با قدرتهای بزرگ مستبد که به دنبال نفوذ بیشتر از خارج از منطقه هستند، تقویت میشوند.. صرفنظر از اینکه غرب تعامل را افزایش دهد یا تعامل خود را کاهش دهد، اقدامات آن به تقویت بیشتر اشکال حکومت استبدادی کمک خواهد کرد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
فوری؛ شورای حکام آژانس قطعنامه ضدایرانی را تصویب کرد
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم
-
واکنش فوری تهران به قطعنامه شورای حکام آژانس
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق
-
زنگ خطر برای دریای خزر/ کاهش تراز آب و پیامدهای آن