به گزارش اکوایران، این روزها داغ‌ترین بحث در کاخ سفید، پیرامون توافق سه‌طرفه ایالات متحده و اسرائیل و عربستان سعودی است. همه می‌دانند که ارزش‌ها و آرمان‌ها در این چانه زنی نقشی ندارند. تنها ارزش موجود در این توافق احتمالی، منافع و قدرت ملی است.

طبق آنچه در گزارش بلومبرگ آمده، این همان واکنشی است که رئالیست‌های قدیمی در سیاست جهانی از توسیدید در یونان باستان تا هنری کیسینجر در دولت نیکسون به آن اشاره دارند.

غلبه واقع‌گرایی بر آرمان‌گرایی

آرمان‌گرایان، از هوگو گروتیوس، انسان‌گرای هلندی قرن هفدهمی تا وودرو ویلسون رئیس جمهور ایالات متحده، می‌گویند: ما نباید به ارزش‌هایمان خیانت کنیم.

با این حال، این روزها، واقع‌گرایان به عنوان محصول جانبی جنگ تجاوزکارانه بی‌دلیلی که روسیه علیه اوکراین به راه انداخته، در حال قوت گرفتن هستند. ولادیمیر پوتین،  رئیس جمهور روسیه، به رهبران در همه جا یادآوری کرده است که قدرت راهی برای غلبه بر ارزش‌ها دارد. و اکنون این چرخش دیالکتیکی -تکراری که آلمانی‌ها آن را Zeitenwende می‌نامند - در آن معامله مثلثی در خاورمیانه و به‌طور فزاینده‌ای در رفتار دولت جو بایدن، رئیس‌جمهور، به نمایش گذاشته می‌شود.

بایدن آرمان‌گرایانه روی کار آمد و قصد داشت از عربستان سعودی دوری کند. سرویس‌های جاسوسی آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که ولیعهد این کشور، محمد بن سلمان، مأموریتی را که منجر به خفه کردن و تکه تکه کردن جمال خاشقجی روزنامه‌نگار سعودی در سال 2018 شد، تأیید کرده است. سعودی‌ها همچنین در جنگ خونین خود در یمن در حال استفاده از سلاح‌هایی بودند که از آمریکا خریداری کرده بودند. هدف اولیۀ بایدن این بود که محمد بن سلمان را به یک مطرود تبدیل کند، نه متحد.

جبهه‌ جهانی دموکراسی‌ علیه استبداد 

به طور گسترده‌تر، بایدن همچنین سعی کرده بود ژئوپلیتیک را به عنوان یک رقابت مشروع بین دموکراسی‌ها به رهبری ایالات متحده و حکومت‌هایی مانند روسیه، چین یا کره شمالی معرفی کند. پس از حمله پوتین به اوکراین، کاخ سفید امید داشت که نه تنها کشورهای غربی را در پشت کی‌یف، بلکه جنوب جهانی، از آسیا گرفته تا آفریقا و آمریکای جنوبی را نیز به صف کند.

اما اکثر کشورهای جنوب جهانی مشتری کالای بایدن نبودند و از محکوم کردن تهاجم پوتین به سازمان ملل امتناع و با مسکو و پکن به همان اندازه با واشنگتن، لندن یا برلین، ارتباط برقرار کردند. حتی اگر امپریالیسم روسیه از نظر اخلاقی اشتباه باشد، تصمیم این کشورهای عمدتاً پسااستعماری، به نفع منافع ملی آنها نیست که در یک رقابت بزرگ‌تر شرق و غرب که نتیجه آن برای مدت طولانی روشن نخواهد شد، یک طرف را انتخاب کنند.

همچنین روایت «دموکراسی‌ها در مقابل خودکامگی‌ها»ی بایدن حتی برای متحدان سنتی آمریکا نیز کاملاً قانع‌کننده نبود. اعضای ناتو مانند مجارستان و ترکیه به طور فزاینده‌ای اقتدارگرا به نظر می‌رسند تا لیبرال. به نظر می‌رسد حتی اسرائیل، دوست صمیمی ایالات متحده، مطمئن نیست که آیا به استبداد یا [به اصطلاح] دموکراسی متمایل خواهد شد، زیرا نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو و کابینه راست‌گرای او به قدرت و استقلال قوه قضاییه کشور حمله می‌کنند. به همین دلیل است که بایدن در حال حاضر بی‌بی را به کاخ سفید دعوت نمی‌کند. هند، یکی دیگر از دوستان ایالات متحده، با توجه به شوونیسم سرکوبگر هندو که توسط نخست وزیر نئارندرا مودی اعمال می‌شود، به سختی می‌تواند ادعا کند که بزرگ‌ترین دموکراسی جهان است.

بازی ریاض در خاورمیانه

و با این حال همه اینها بی‌ربط به نظر می‌رسد، زیرا جنگ قدرت در سراسر جهان در جریان است. در اوایل سال جاری، چین فرصتی را برای جانشینی ایالات متحده به عنوان قدرت هژمونیک در خاورمیانه دید و میانجی‌گری تنش‌زدایی بین سران تهران و دشمنان سرسخت آن‌ها در ریاض ایجاد کرد. محمد بن سلمان با مشاهده راهی برای مثلث‌بندی بین پکن و واشنگتن، ایده‌های پکن در مورد استفاده از یوان به جای دلار برای فروش نفت و موارد دیگر را نیز گوشزد کرد.

بایدن با درک اینکه چه چیزی در خطر است، به بازی برگشت. او نمایندگانی را با ایده‌ای پیچیده و گستاخانه به منطقه فرستاد. اگر این نقشه کار کند، می‌تواند ایالات متحده را در صدر، و اسرائیلی‌ها و اعراب را از رویارویی با یکدیگر دور نگه دارد.

سعودی‌ها در این معامله پس از بحرین، امارات متحده عربی، مراکش و سودان در سال 2020، اردن در سال 1994 و مصر در سال 1979 با اسرائیل رابطه‌‌شان را عادی‌سازی خواهند کرد. آن‌ها همچنین به پیشنهادات بیشتر پکن نه خواهند گفت.

در ازای آن، ریاض دوباره سلاح‌های آمریکایی و حتی تضمین‌های امنیتی ایالات متحده را تقریباً به اندازه بند دفاع متقابل ناتو دریافت خواهد کرد. همچنین از کمک آمریکا برای توسعه انرژی هسته‌ای برای تولید برق برخوردار خواهد شد. این در گذشته غیرمجاز بود، زیرا اسرائیل و ایالات متحده نگرانند که نه تنها [به ادعای آن‌ها] ایران، بلکه عربستان سعودی یا ترکیه نیز می‌توانند هسته‌ای شوند و منطقه را به بشکه بنزینی تبدیل کند که همه در آن کبریت دارند.

عادی‌سازی با دشمن قدرتمند سابق

بر اساس خطوط این معامله، اسرائیلی‌ها باید تضمین کنند که نتانیاهو یا جانشینان او شهرک‌سازی‌های یهودی در سرزمین‌های فلسطینی را محدود خواهند کرد. بدین ترتیب، اسرائیلی‌ها روابطی «عادی‌» با یک دشمن قدرتمند سابق خواهند داشت و یک دشمن را از فهرست بلندبالا حذف می‌کنند و بر این پندارند که سایر دشمنان خود را در زمان مناسب حذف می‌کنند. اسرائیل همچنین تضمین‌های امنیتی بیشتری از آمریکایی ها دریافت خواهد کرد.

آمریکایی‌ها به نوبه خود پیشرفت چین را در یک منطقه مهم به تعویق می‌اندازند و تمرکزشان را بر رویارویی با پکن در شرق آسیا قار می‌دهند. واشنگتن با تبدیل اسرائیل و عربستان سعودی -یکی دشمن و دیگری رقیب ایران- به متحدان واقعی، ممکن است تهران را نیز وادار به اتخاذ سیاست جدیدی کند. این ممکن است در حال حاضر اتفاق بیفتد: ایران در حال گفت‌وگو با ایالات متحده در مورد آزادی زندانیان آمریکایی در ازای دسترسی به دارایی های مسدودشده ایران است و این هفته اشاره کرد که این دیپلماسی می‌تواند به احیای گفت‌وگوها در مورد برنامه هسته‌ای منجر شود.

اکثر کارشناسان اکنون بر موانع چنین معامله‌ای تمرکز می کنند. یکی از راه‌های درک این موانع مشاهده مقاومت آرمان‌گرایان در هر کشور است. برخی در سعودی‌، نمی‌خواهند این تصور را در امت اسلامی ایجاد کنند که دارند فلسطینی‌ها را به دشمن صهیونیست‌ می‌فروشند. کابینه اسرائیل، با ارزش‌های راست‌گرای تندرو، ترجیح می‌دهد کرانه باختری را ضمیمه کند تا شهرک‌سازی‌های یهودی را محدود کند. مترقیان آمریکایی اسرائیل را نژادپرست و عربستان سعودی را رژیمی ضدانساسنی می‌دانند. در این میان، انزواطلبان آمریکایی ترجیح می‌دهند به طور کامل از منطقه خارج شوند.

اما به یاد داشته باشید که توسیدید هرگز به نفع سیاست قدرت استدلال نکرد، بلکه صرفاً جهان را آنگونه که هست توصیف می کرد!