به گزارش اکوایران، روسیۀ ولادیمیر پوتین از مدت‌ها قبل سرزمین مرگ‌های مرموز بوده است. در سال 1998، اندکی پس از انتصابش در مقام رئیس ادارۀ امنیت، گالینا استاروویتوا، نمایندۀ پارلمانی که به آوردن دموکراسی به روسیه باور داشت، در راه پلۀ آپارتمانش در سنت پترزبورگ به ضرب گلوله کشته شد. در سال 2006، آنا پولیتکوفسکایا، خبرنگاری که دربارۀ جنگ‌های چچن که پوتین از آنها برای کسب قدرت استفاده کرد زیادی فهمیده بود، در راه پلۀ آپارتمانش در مسکو به سرنوشت مشابهی دچار شد. در سال 2015، بوریس نمتسف، از منتقدان صریح ریاست‌جمهوری پوتین، درست در چند قدمی کرملین به دست یک آدم‌کش کشته شد. دیگر منتقدان هم به ندرت دوام آوردند. در سال 2020، آلکسی ناوالنی، سازمان‌دهندۀ تنها جنبش سیاسی حقیقتاً ملی ضدپوتین، پس از مسمومیت، در پروازی از تومسک به مسکو به شدت بیمار شد.

به نوشته ان اپل‌باوم در آتلانتیک، تمام این قربانیان رقبای رسمی پوتین بودند، کسانی که علیه دزدسالاریِ ساختۀ او نوشته یا صحبت کرده بودند. از زمان آغاز حملۀ تمام عیار روسیه به اوکراین، طبقۀ متفاوتی از قربانیان – اعضای کسب‌وکارهای نخبۀ روسیه که شاید به اندازۀ کافی نسبت به جنگ وفادار یا مشتاق نبودند – هم در شرایط عجیبی مردند. در یک سال و نیمی که از فوریۀ 2022 گذشته است، جنازۀ دو مدیر صنعت گاز همراه با یادداشت خودکشی پیدا شد. سه مدیر روس، همراه با همسران و فرزندانشان، در ظاهراً قتل خودکشی‌ها کشته شدند. جنازۀ مالک یک تفریحگاه در سوچی را پایین یک تپه پیدا کردند. مدیر دیگری را در استخری در سن پترزبورگ شناور روی آب یافتند. دیگران از پنجره‌ها یا راه پله‌هایی در مسکو، هند، ریورای فرانسه و واشنگتن دی‌سی پایین افتاده‌اند.

با این همه، حتی در فهرست بسیار بلند کسانی که بابت قرار گرفتن سر راه پوتین تیر خوردند، دار زده شدند، مسموم شدند یا در تصادف‌های مرگبار مردند، یوگنی پریگوژین خودنمایی می‌کند. امروز عصر هواپیمای شخصی پریگوژین به دنبال چیزی که ظاهراً انفجار یک بمب یا راکت بود به طرز مرموزی سقوط کرد. مقامات روس گزارش دادند که پریگوژین در فهرست مسافران بود، اگرچه آژانس‌های اطلاعاتی غربی نتوانستند بلافاصله تأیید کنند که آیا پریگوژین در هواپیما حضور داشته یا خیر. به هر روی، کسی هواپیما را زد، و آن کس می‌توانست به دستور پوتین عمل کرده باشد، یا دست کم به امید چنین دستوری عمل کرده باشد (کسی نیست من را از دست این مزدور یاغی خلاص کند؟). اما پریگوژین رقیب پوتین نبود؛ او به ساخت پوتین کمک کرده بود. او منتقد دزدسالاری پوتین نبود؛ او گروه مزدور واگنر را ساخت که حامی دیکتاتورهای آفریقایی و خاورمیانه‌ای بود و به نمایندگی از مسکو از معادن الماس بهره‌برداری می‌کرد. او همچنین مدیر آژانس پژوهش اینترنتی بود، همان سازمانی که با استفاده از هک، افشاگری و شبکه‌های اجتماعی، به انتخاب دانلد ترامپ کمک کرد.

پریگوژین مخالف جنگ جاری هم نبود. افرادش، و مجرمانی که جذب کرده بودند، نبرد طولانی و تلخ باخموت را جنگیدند و تنها پیروزی چشمگیر روسیه در سال اخیر را به دست آوردند. هزاران نفر از سربازان روس، شاید ده‌ها هزار نفر از آنها، در آن نبرد مردند، به لطف تاکتیک‌های نظامی که چنان جان انسان‌ها را هدر می‌دهد که خود روس‌ها آن را «چرخ گوشت» می‌نامند. در این مدت، پریگوژین نسبت به شیوۀ جنگ شک و تردیدهایی پیدا کرد و همینطور نسبت به انگیزه‌های حقیقی بعضی از کسانی که جنگ را هدایت می‌کردند. در نتیجه، درست 60 روز پیش جرأت کرد طی رژه‌ای عجیب که تقریباً بدون مزاحمت به سوی مقر نظامی شهر روستف آن دان و سپس تا نزدیکی مسکو، رهبری ارتش روسیه، و در نتیجه رئیس‌جمهور روسیه، را به چالش بکشد.

در نتیجه، بله، این هم یک مرگ مرموز دیگر است اما نوع جدیدی از مرگ‌های مرموز. با سقوط این هواپیما، خشونت حاشیۀ امپراتوری روسیه به قلب آن مهاجرت کرده است. حکومت پوتین همیشه با ترکیبی عجولانه از فرصت‌طلبی، رشوه و ظاهر ناسیونالیسم روسی و تهدیدِ ظریفِ خشونت حفظ شده است. پس از شورش پریگوژین، پوتین به چیزی بزرگ‌تر نیاز دارد: خشونت نمایشی عمومی؛ از آن نوع خشونتی که هواپیمایی را اندکی پس از برخاستن در وسط یک روز آفتابی به سقوط می‌کشاند؛ خشونتی که هدفش ترساندن کسانی است که مخفیانه خواهان پیروزی پریگوژین بودند.

شاید به زودی به خشونت این چنینی بسیار بیشتری نیاز داشته باشد. در میان نخبگان روسیه، هیچ اعتماد متقابلی و هیچ ایدئولوژی فراتر از منفعت خود وجود ندارد و تعجبی هم ندارد که الکساندر لوکاشنکو، دیکتاتور بلاروس، باید امنیت پریگوژین و امنیت مزدورانش را تضمین می‌کرد. معلوم شد آن وعده، مانند اکثر وعده‌های پوتین، توخالی بود. تمامی افرادی که هنوز بخشی از حلقۀ داخلی هستند، استخدام محافظ را آغاز کرده‌اند و اگر بتوانند، خانواده‌شان را به خارج می‌فرستند. آنهایی که می‌توانند از پس هزینه‌هایش بربیایند، ارتش خصوصی استخدام کرده‌اند. آنهایی که با پریگوژین ارتباط داشته‌اند، حالا دلایل تازه‌ای برای نگرانی بابت امنیتشان دارند. امروز یکی از ژنرال‌های نزدیک به پریگوژین از وظایفش مرخص شد. هفته‌هاست که در ملاء عام دیده نشده است. معاون پریگوژین، دمیتری آتکین، امروز در هواپیما و کنار او مرد.

اما در مسکو، خیلی‌ها پریگوژین را می‌شناختند، با او کار کرده بودند و از کسب و کارهای نظامی و مجرمانه‌اش سود برده بودند. آیا منفعلانه منتظر می‌مانند تا خشونت آنها را ببلعد؟ فرار خواهند کرد – اوایل همین هفته گزارش‌هایی منتشر شد که می‌گفت نظامیان واگنر اردوگاه‌های نوسازشان در بلاروس را ترک می‌کنند – یا سعی می‌کنند خودشان اول حمله کنند؟  «منطقۀ خاکستری»، کانال تلگرامی منسوب به گروه واگنر، در پستی صراحتاً تهدید کرد: «ترور پریگوژین پیامدهای فاجعه‌باری خواهد داشت. صادرکنندگان این دستور از وضعیت و روحیۀ  این ارتش بی‌خبرند. بگذارید درسی باشد برای همه. همیشه باید تا آخر رفت.»

منظور نویسنده از «آخر» مسکو است. پریگوژین به مسکو نرفت. حالا شاید کس دیگری برود.