نعمت احمدی

برای نسلی که دهه هفتاد را درک کرده اند، نام نعمت احمدی نامی بیگانه نیست. کسی که در مقام وکیل بسیاری از روزنامه نگاران و روزنامه ها در دادگاه حاضر می شد تا کمک کند داد، بیداد نشود. برخی مدعی بودند او و هم نسلانش با این وکالت کسب شهرت کردند اما انصاف نیست اگر گفته نشود شهرتی که از پنجه در پنجه قدرت کسب شود منفعت مادی ندارد. خصوص برای حرفه وکالت که می تواند با خطر قهر و غضب حاکمیت همراه شود.

او البته فقط کنار روزنامه نگاران نایستاد، هر جا که احساس می کرد می تواند قدمی بردارد حاضر بود این حضور چه با وکالت بود چه با حمایت در قالب امضای بیانیه.

شهریور سال 81 آغاز قتل هایی بود که در کرمان به قتل های محفلی بود. شش جوان، پنج نفر را که تصور می کردند از راه راست منحرف شده اند به قتل رساندند. پرونده به جهت ماهیت قاتلان و موضوع پرونده پر سر و صدا و حساسی شد. احمدی در وکالت خانواده قربانیان پیش قدم شد.

او پرونده قتلهای محفلی کرمان را به دلیل گسترش ارعاب و خدشه وارد آوردن بر اعتبار نیروهای انتظامی دارای ابعاد ملی می‌دانست. با اینکه متهمان به اعدام محکوم شدند اما سرانجام به‌دلیل آنچه «رضایت خانواده‌های مقتولین» اعلام کردند، حکم اعدام متهمان به قتل لغو شد.

در سال 88 هم در دادگاه متهمان پرونده با عنوان «کودتای مخملی» وکالت فیاض زاهد (از اعضای ارشد حزب اعتماد ملی) و فیض‌الله عرب‌سرخی (از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) را به عهده داشت. اما بیش از وکالت تفاسیر حقوقی از قانون و حق ملت شاید وجه ممیزه او باشد. جایی که تلاش داشت حریم خصوصی افراد را با استناد به همین قوانین کنونی و فرامین بالا دستی تبیین کند و برای دفاع از آن از حضور در هیچ بحث و مناظره ای فرو گذار نبود.

همین تلاش ها بود که بعضا برایش دردسر درست می کرد. سال گذشته با بازنشستگی اجباری هم از دانشگاه آزاد روبرو شد که او در یادداشتی خطاب به فیاض زاهد یکی دیگر از اساتید گروه تاریخ دانشگاه آزاد نوشت: «ابتدا باید عرض کنم، جناب دکتر زاهد، بازنشستگی از هر نوعش ولو اجباری در کار نیست بلکه اخراج دستوری شدم.»او در این یادداشت به محتوای نامه حاوی قطع همکاری خود از دانشگاه اشاره کرده و نسبت به حقوق پایمال شده خود در دانشگاه آزاد معترض بود. 

او در واکنش به اخراجش از دانشگاه آزاد گفته بود که وکالت و کشاورزی به اصطلاح نون‌دونی من است و روزنامه‌نگاری و تدریس کار دل است.

دوستانش در سوگ او‌ نوشتند آنقدر سرشار از زندگی بود که مرگش قابل باور نیست اما نفرین بر سرطان.