یاسمین مقبلی ناسا

آژانس فضایی آمریکا (ناسا) با همراهی شرکت فضایی «اسپیس ایکس»، روز یکشنبه (پنجم شهریور) موفق شد چهار فضانورد را با فضاپیمای «دراگون» به ایستگاه فضایی بین‌المللی منتقل کند.

فضاپیمای دراگون حامل چهار فضانورد از چهار کشور مختلف بود که در میان آن‌ها «یاسمین مقبلی» - فضانورد آمریکایی و ایرانی‌تبار - به عنوان فرمانده این مأموریت فضایی موسوم به «کرو-7» (Crew-7) حضور داشت.

کرو-7، هفتمین مأموریت سرنشین‌دار ناسا و اسپیس‌ایکس به ایستگاه فضایی بین‌المللی محسوب می‌شود؛ مأموریتی شش‌ماهه که قرار است طی آن حدود 30 آزمایش علمی انجام شود.

ناسا در سال 2017، یاسمین مقبلی را به عنوان یکی از فضانوردان خود انتخاب کرد و مأموریت کنونی، نخستین پرواز فضایی این فضانورد ایرانی‌تبار محسوب می‌شود.

مقبلی در 24 ژوئن 1983 (3 تیر 1362) در شهر «باد نواهایم» ایالت «هسن» آلمان از پدر و مادری ایرانی متولد شد؛ اما طبق اعلام سایت ناسا، او زادگاه خود را منطقه «بالدوین» واقع در ایالت نیویورک آمریکا می‌داند، چراکه خانواده او در دوران کودکی یاسمین، به نیویورک نقل مکان کرده بودند.

یاسمین مقبلی پس از پایان دوران مدرسه، رشته «مهندسی هوافضا و تکنولوژی اطلاعات» را انتخاب کرد و توانست مدرک لیسانس خود را در این رشته از «انستیتو تکنولوژی کمبریج ماساچوست» (دانشگاه ام آی تی) کسب کند. پس از آن نیز مدرک کارشناسی ارشد رشته مهندسی هوافضا را از دانشکده عالی نیروی دریایی آمریکا در شهر «مونته‌ری» ایالت کالیفرنیا دریافت کرد.

او همچنین از مدرسه خلبانی نیروی دریایی آمریکا در ایالت «مریلند» فارغ‌التحصیل شده است. یاسمین مقبلی به عنوان خلبان، بیش از 150 مأموریت رزمی برای آمریکا داشته و در کارنامه او، بالغ بر دو هزار ساعت پرواز در بیش از 25 نوع متفاوت هواپیما ثبت شده است.

تنها وصله ارتباطی یاسمین مقبلی با ایران، خون اوست؛ اما جامعه ایرانی حق دارد به اندازه همان خون به موفقیت‌هایش مفتخر باشد؛ زیرا «شادی» گمشده این مرز و بوم است. شوربختی آنجاست که یاسمین‌های زیادی وجود دارند که یا کاری کرده‌اند و دیده نشده‌اند یا به‌کل نادیده گرفته شده‌اند و دست آخر مجبور شده‌اند به گوشه‌ای از این دنیا هجرت کنند یا در گوشه‌ای از همین خاک عزلت گزینند.

در ایران، یاسمین مقبلی‌های فراوانی زندگی می‌کنند که هرکدام یا بطور بالقوه توانایی تبدیل شدن به یک افتخار ملی را دارا هستند یا حتی این قوه را به فعل رسانده‌اند، اما متاسفانه نادیده گرفته می‌شوند، سرخورده می‌شوند و به کنجی از عزلت می‌خزند یا به ناچار سرنوشت خود را ورای مرزهای وطن جست‌وجو می‌کنند.

به طور مثال، می‌توان به صاحبان کسب‌وکارها و استارت‌آپ‌های ایرانی یا نخبگان دانشگاهی اشاره کرد که هرکدام می‌توانند در جهت پیشرفت ایران، گام‌های بزرگ و مثبتی بردارند یا بارها این گام‌ها را برداشته‌اند، اما متأسفانه به شکل غم‌انگیزی مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند و طرد می‌شوند. صاحبان استارت‌آپ‌ها که تحت فشار شدیدی قرار می‌گیرند و از فضای کسب و کار دور می‌شوند، نخبگانی که زمان میوه‌دهی آن‌ها فرا رسیده، اما از حمایت لازم برخوردار نمی‌شوند، استادان دانشگاهی که به دلیل زاویه داشتن یا عدم همسویی با برخی عقاید و باورهای سیاسی، مجبور به ترک فضای آموزشی می‌شوند و مثال‌های زیادی از این دست.

این‌ها سرمایه‌هایی هستند که یا ترجیح می‌دهند با شرایط سخت و هر روز سخت‌تر کنار بیایند یا اینکه برای رسیدن به اهداف خود، چاره‌ای جز مهاجرت نمی‌بینند. اما همانطور که این روزها از شرایط موجود برمی‌آید، امثال یاسمین‌ها که در ایران زندگی می‌کنند و بسیاری از کشورها برای به دست آوردن آن‌ها به رقابت می‌پردازند، در انتهای مسیر خود نوری امیدبخش نمی‌بینند، یا ترجیح می‌دهند با تمام تعلقات به این مرز و بوم، گزینه مهاجرت را انتخاب کنند.

شاید بهترین واکنش در برابر چنین پدیده‌هایی، همان است که پدر مرحوم مریم میرزاخانی در کمال فروتنی درباره دخترش گفته بود: «مریم‌ها زیاد هستند. از قدیم می‌گفتند که مشت نمونه خروار است و مریم من نمونه‌ای از ایرانی‌هاست. بنابراین به‌جای آنکه به مریم میرزاخانی بپردازید، بگردید و مریم‌های ایران را پیدا کنید. به‌جای اسطوره‌سازی، الگوسازی کنیم.»

تا دیر نشده یاسمین‌های ایران را پیدا کنید که تحت تبعیض هستند و استثنائاً در این مورد، زن و مرد هم ندارد.