به گزارش اکوایران، حمله 7 اکتبر حماس به اسرائیل آغازگر یک زنجیره غیرقابل پیش بینی از رویدادها است و هنوز خیلی زود است که بگوییم این حمله چگونه می‌تواند مسیر آینده مبارزه برای آزادی فلسطین را شکل دهد. ویرانی گسترده نوار غزه و تلفات هولناک غیرنظامیان ضربه دردناکی برای فلسطینیان است. با این حال، این توهم که می‌توان در حالی که آپارتاید اسرائیل ادامه دارد، مسئله فلسطین را کنار زد، از بین رفت. و فلسطین دوباره در صدر دستور کار جهانی قرار گرفته است – با این درک فزاینده که باید به آن رسیدگی شود، حتی اگر حمله 7 اکتبر بحث‌ها پیرامون آن را دو قطبی کرده باشد.

موازنه خشونت‌

به نوشته فارن‌پالیسی، از سال 2007، حضور حماس در اراضی فلسطینی به نوار غزه محدود شده است، جایی که این جنبش عملاً به واسطه محاصره‌ای که 2.3 میلیون فلسطینی غزه را به طور جمعی زندانی کرده، مهار شده است.

در این مهار، حماس در وضعیتی گیر کرده بود که می‌توان آن را «موازنه خشونت‌» نامید، که در آن نیروی نظامی به عنوان ابزاری برای مذاکره امتیازات بین حماس و اسرائیل ظاهر شد. اولی از موشک‌ها و تاکتیک‌های دیگر برای وادار کردن اسرائیل به کاهش محدودیت‌ها در محاصره استفاده می‌کند، در حالی که دومی با نیرویی قاطع برای ایجاد بازدارندگی و ایجاد «آرامش» در مناطق اطراف نوار غزه پاسخ می‌دهد. از طریق این خشونت، هر دو طرف در چارچوبی عمل کردند که به موجب آن حماس می‌توانست نقش خود را به‌عنوان یک نهاد حاکم در غزه، در یک وضعیت محاصره حفظ کند.

آزمایش ابزارهای جدید

از آغاز سال 2018، حماس شروع به آزمایش ابزارهای مختلف برای تغییر این موازنه کرد. یکی از این اقدامات از طریق تصمیمی بود که منجر به برگزاری اعتراضات مردمی علیه سلطه اسرائیل شد. «راهپیمایی بزرگ بازگشت» در سال 2018 یکی از گسترده‌ترین نمونه‌های بسیج مردمی فلسطین بود. این اعتراض به عنوان تلاشی تحت رهبری جامعه مدنی ظاهر شد که با مجوز، حمایت و در نهایت توسط کمیته‌ای متشکل از احزاب مختلف سیاسی در غزه، از جمله حماس، مدیریت شد. این یک انحراف آشکار از ابزاری بود که حماس به طور سنتی با آن محاصره را به چالش می‌کشید.

Hamas-Gaza-Israel-long-game-Gett (1)

اسماعیل هنیه، رهبر حماس، در میان جمعیت بزرگی از تظاهرکنندگان در حصار مرزی با اسرائیل در شهر غزه

تغییر دیگر در موازنه چند سال بعد اتفاق افتاد، در سال 2021، زمانی که حماس از زرادخانه نظامی خود برای تلافی علیه تجاوزات اسرائیل در بیت‌المقدس استفاده کرد. پیش از شلیک موشک توسط حماس، اسرائیل فعالانه برای بیرون راندن خانواده‌های ساکن در محله شیخ جراح بیت‌المقدس از خانه‌هایشان تلاش می‌کرد، تا برای شهرک‌نشینان یهودی جا باز کند. این امر آغازگر بسیج گسترده فلسطینیان در سراسر سرزمین تاریخی فلسطین بود. کابینه  اسرائیل به اعتراضات مسالمت آمیز، شامل اقامه نماز در اطراف مسجد‌الاقصی با زور و دستگیری‌های دسته جمعی پاسخ داد. تلاش‌های اسرائیل برای برهم زدن تظاهرات و پیشبرد اشغال بیت‌المقدس شرقی باعث شد حماس با شلیک موشک پاسخ دهد.

این نمونه‌ها نشان‌دهنده تلاش‌های حماس برای گرفتن موضع تهاجمی و گسترش مقاومت خود برای شامل شدن خواسته‌هایی است که فراتر از رفع محاصره غزه است. چنین موضع‌گیری نشانه هدف آن برای عمل به عنوان یک قدرت نظامی است که به دفاع از فلسطینی‌ها در برابر خشونت استعماری اسرائیل فراتر از نوار غزه می‌آید. زیربنای این تاکتیک‌ها یک تغییر استراتژیک آشکار توسط حماس برای دور شدن از تسلیم به مهار خود، و حرکت به سمت ایجاد چالش صریح‌تر برای سلطه اسرائیل بود -و در نتیجه موازنه را که در طول 16 سال ریشه‌دار شده بود، واژگون کرد.

این تغییر با تحولات تاریخی حماس، به‌عنوان جنبشی که برای به چالش کشیدن اسرائیل و فشار برای خواسته‌های اصلی مبارزات فلسطینی‌ها -از جمله حق بازگشت- هم بر مقاومت مسلحانه و هم غیرمسلحانه تکیه کرده است، همسو است. (تاریخ حماس مملو از نمونه‌هایی است که در آن پس‌زمینه سیاسی پیرامون خود را می‌بیند و در سطح رهبری جنبش، جهت استراتژیک سازمان را تغییر می‌دهد، با دستورالعمل‌های روشن برای جناح نظامی برای تشدید یا کاهش تنش).

چرخش اخیر به سمت خشونت همه جانبه نیز با درک جنبش از نقش مقاومت مسلحانه به عنوان یک تاکتیک مذاکره همخوانی دارد -تاکتیکی که جنبش در طول تاریخ به آن تکیه کرده است تا از اسرائیل امتیاز بگیرد.

گام منطقی بعدی

حمله 7 اکتبر را می‌توان به عنوان گام منطقی بعدی برای جنبشی در نظر گرفت که با مهار خود مقابله می‌کند. برخی از تحلیلگران با توجه به واکنش اسرائیل و تلفات بی‌شمار فلسطینی‌ها، اقدام حماس را  انتحاری یا غیرمسئولانه توصیف کرده‌اند. دقیق بودن یا نبودن هر یک از این توصیفات به تجزیه و تحلیل گزینه‌های حماس و این که اوضاع به چه شکلی آرام می‌شود بستگی دارد. با این حال، شکی نیست که این حمله خود یک گسست تعیین کننده بود -گسستی که با نگاهی به گذشته، به وضوح نقطه انباشت همه تغییراتی است که جنبش تجربه کرده بود.

این تغییر استراتژیک مستلزم حرکت از استفاده محدود از شلیک موشک برای مذاکره با اسرائیل، به یک حمله نظامی تمام عیار با هدف برهم زدن سیاست مهار آن بود، و به‌ویژه، برهم زدن فرض اسرائیل مبنی بر اینکه می‌تواند نظام آپارتاید را بدون مجازات حفظ کند.

Hamas-Gaza-Israel-long-game-Gett (2)

تردیدی وجود ندارد که حمله 7 اکتبر فراتر از انتظارات حماس بود و این که گستردگی آن، افکار داخلی اسرائیل و بین المللی را به گونه‌ای تحریک کرده است که حماس کاملاً آن را پیش بینی نمی‌کرد. هر عملیات نظامی عمده‌ای که حماس با هر درجه موفقیت انجام می‌داد - هدف قرار دادن پایگاه‌های نظامی در نزدیکی منطقه حصار غزه-اسرائیل و اسیر گرفتن تعداد قابل توجهی از جنگجویان اسرائیلی - به طور مشابه پارادایم محاصره را درهم می‌شکست و پاسخ ویرانگر اسرائیل را در پی داشت.

با این حال، تلفات در این مقیاس - خواه رهبری حماس فعالانه خواهان این سطح از تلفات بوده و برای آن آماده شده بود یا نه - واکنش وحشیانه اسرائیل در غزه را تحریک کرده است، که با مجوزی که اکثر رهبران غربی به دولت اسرائیل اعطا کردند، ممکن شد. برخی از محققان در زمینه نسل‌کشی‌ها استدلال کرده‌اند که کارزار اسرائیل به منزله پاکسازی قومی و قصد ارتکاب نسل کشی است.

این استدلال خلاف واقع است که آیا اگر غیرنظامیان کشته یا ربوده نشده بودند، این پاسخ‌ها انجام می‌شد یا خیر. در هر صورت، تهاجم نظامی حماس و خشونت‌های توده‌ای که طی آن به وقوع پیوست، ماهیت واکنش علیه فلسطینیان در غزه را به‌طور برگشت‌ناپذیری شکل داده است.

مرگ تدریجی یا بر هم زدن کل معادله

از یک منظر کاملاً نظامی-استراتژیکی، قبل از حمله، تنها گزینه غیر از استفاده از زوری که در دسترس حماس است، محدود ماندن در چارچوب محاصره بود، در حالی که شهرک‌نشینان اسرائیلی خشونت‌های بی‌رحمانه خود را در کرانه باختری گسترش می‌دادند، سیاستمداران اسرائیلی وضعیت موجود در اطراف مجتمع حرم الشریف/کوه معبد بیت‌المقدس را مختل می‌کردند، و اسرائیل با برنامه‌های لغو روادید ایالات متحده و توافق نامه‌های عادی سازی منطقه‌ای پاداش می‌گرفت.

در این شرایط، گزینه‌های حماس این بود که به این فرضیه ادامه دهد که فلسطینی‌ها عملاً شکست خورده‌اند و در «بانتوستان‌»های مختلف خود محبوس و خفه بمانند - قطعه‌هایی از زمین‌های جدا از هم در آفریقای جنوبی در دوره آپارتاید با همین نام.

انتخابی که حماس می‌دید، بین مرگ تدریجی-‌چیزی که بسیاری در غزه می‌گویند- و اساساً به هم زدن کل معادله بود.

مطمئناً چنین است که می‌شد از قرار دادن حماس - و به طور گسترده‌تر فلسطینی‌ها - در گوشه دیوار که در آن تنها یک حمله نظامی قدرتمند به این شکل، به عنوان گزینه ترجیحی برای جنبش دیده شود، جلوگیری کرد. حتی قبل از مهار حماس و به ویژه از زمان انتفاضه دوم، فرصت‌های زیادی برای تعامل دیپلماتیک و سیاسی با آن وجود داشت.

Hamas-Gaza-Israel-long-game-Gett (3)

حامیان با پرچم‌های حماس در قبه الصخره در محوطه مسجد الاقصی در شهر قدیمی بیت‌المقدس؛ 27 ژانویه 2006 پس از پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین

حماس عملاً بین سال‌های 2005 و 2007 با یک برنامه سیاسی موافقت کرده بود که اگر به درستی از آن استفاده می‌شد، ممکن بود به ایجاد یک کشور فلسطینی در کنار اسرائیل و پایان اشغالگری منجر شود. این موضعی بود که جنبش به عنوان بخشی از پیروزی انتخاباتی خود در سال 2006 و ورود متعاقب آن به تشکیلات خودگردان فلسطین مطرح کرد. بعداً، این موضع در سال 2017 در منشور اصلاح شده جنبش رسمیت یافت ، که خواستار ایجاد یک کشور فلسطینی در خطوط 1967 بود، که به رسمیت شناختن رسمی دولت اسرائیل را شامل نمی‌شد.

امتناع اسرائیل و آمریکا از تعامل با هر یک از امتیازات سیاسی که حماس از آن زمان تاکنون داده است، در حالی که اسرائیل به طور مستمر برای حفظ اشغال خشونت‌آمیز خود و استعمار مستمر سرزمین فلسطین به طور مستمر مجوز دریافت می‌کرد، هر گونه اعتماد به جامعه بین‌المللی برای ایستادن در مقابل اسرائیل یا توانمند ساختن فلسطینیان برای ایجاد کشوری در بخشی از فلسطین تاریخی را تضعیف کرد.

درباره فرصت‌های از دست رفته برخورد دیپلماتیک با حماس مطالب زیادی نوشته شده است. وقایعی که پس از انتخابات دموکراتیک جنبش در سال 2006 رخ داد بر اساس امتناع از تعامل با پلتفرم سیاسی حماس بود، در حالی که اسرائیل و دولت ایالات متحده ترجیح دادند به دنبال تغییر رژیم و برخورد نظامی با حماس باشند و تصمیم گرفتند تعامل خود با پرونده فلسطین را به تشکیلات خودگردان محدود کنند.

Hamas-Gaza-Israel-long-game-Gett (4)

هنیه (وسط)، نخست وزیر منتخب فلسطین، در اولین جلسه شورای قانونگذاری فلسطین به رهبری حماس در شهر غزه در 6 مارس 2006 شرکت می‌کند

از آن زمان، اسراییل حماس را به عنوان یک نهاد حاکم حمایت و توانمند کرده و در عین حال این جنبش را به عنوان یک سازمان تروریستی، اهریمنی سازی می‌کند، پارادوکسی که رژیم را قادر می‌سازد تا مجازات دسته جمعی در محاصره نوار غزه را توجیه کند. این صراحتاً راهبرد انتخابی کابینه‌های متوالی در زمان بنیامین نتانیاهو بود که آشکارا در مورد نفع اسرائیل در دنبال کردن «سیاست جدایی» بین کرانه باختری و نوار غزه به عنوان ابزاری برای تضعیف چشم‌انداز تشکیل کشور فلسطین صحبت کرده است.

در غیاب هرگونه چشم‌انداز دیپلماتیک واقعی برای فلسطینیان، انتخاب‌های پیش روی حماس یا مرگ تدریجی به‌عنوان مرجع حاکم بر نوار غزه بود، در حالی که اسرائیل با رژیم‌های عربی که همه آرمان فلسطین را کنار گذاشته بودند نزدیک می‌شد، یا وارد کردن ضربه‌ای قاطع بود که می‌توانست اساساً این فرض را که فلسطینیان شکست خورده و مطیع هستند و اسرائیل می تواند رژیم آپارتاید خود را بدون هزینه حفظ کند، مختل کند.

بازی طولانی حماس

این که حماس گزینه دومی را انتخاب کرد نشان می‌دهد که رفتار استراتژیک دارد و به این باور متعهد است که یک بازی طولانی را انجام می‌دهد. با این منطق، حتی اگر شاخه نظامی حماس به طور کامل نابود یا از غزه اخراج شود، این جنبش تاکنون در آشکار کردن ضعف و شکنندگی ارتش اسرائیل به پیروزی رسیده است، که می‌تواند در آینده از طریق یک حماس بازسازی شده یا از طریق یک تشکیلات نظامی دیگر به طور مشابه متعهد به مقاومت مسلحانه به عنوان ابزاری برای آزادی است، مورد بهره برداری قرار گیرد.. به عبارت دیگر، اختلال در تشکیلات حماس خود به فضایی برای ظهور احتمالات بدیل تبدیل می‌شود، در حالی که پیش از آن، تنها یک یقین درباره ادامه سرکوب فلسطینیان وجود داشت.

این اعتقاد به یک بازی طولانی به این معنی است که صرف نظر از آنچه در آینده کوتاه تا میان‌مدت اتفاق می‌افتد -حتی با از دست رفتن هولناک زندگی غیرنظامیان در غزه- حماس نه تنها ساختار مهار خود، بلکه کل این تصور را که فلسطینی‌ها می‌توانند بدون اینکه اسرائیلی‌ها متحمل هیچ هزینه‌ای شوند، در بانتوستان‌ها ایزوله و فراموش شوند، مختل کرد. این اختلال برای اسرائیل مسئله‌ای وجودی است و با حمایت متحدان غربی، این دولت معتقد است که تنها راه نجات از این ضربه، نابود کردن حماس است.

اسرائیل در دستیابی به این هدف شکست خواهد خورد - و در حال حاضر نیز شکست خورده است. صرف نظر از اینکه نبردها علیه حماس در غزه اکنون چگونه پیش می‌رود، این جنبش می‌تواند ادعا کند که در درازمدت پیروز شده است، زیرا به‌رغم همه تلاش‌ها برای نشان دادن اسرائیل به عنوان یک موجودیت شکست‌ناپذیر و غیرقابل نفوذ، احساس امنیت کاذبی را که اسرائیلی‌ها خود را در آن پنهان کرده بودند، به طور غیرقابل برگشتی از بین برده است.

اما حتی در نبرد کنونی که اکنون در غزه رخ می‌دهد، چشم انداز برای پیروزی اسرائیل بسیار اندک است. مانند هر جنگ نامتقارنی، مبارزان چریکی برای پیروز شدن فقط باید شکست نخورند، در حالی که دولت قدرتمند اگر به اهداف اصلی زیاده‌خواهانه خود دست پیدا نکند، بازنده خواهد شد. و هدفِ از بین بردن حماس به عنوان یک جنبش به همان اندازه مبهم و دست نیافتنی است. این جنبش بسیار بزرگتر از شاخه نظامی و حتی سیاسی حماس است. این جنبشی با زیرساخت اجتماعی گسترده است که با بسیاری از فلسطینی‌ها که به پلتفرم‌های سیاسی یا نظامی حماس وابسته نیستند، مرتبط است.

ادامه دارد...