به گزارش اکوایران، ایران هشدار داد که نتانیاهو با جنگ خود در غزه بایدن را هم به زیر می‌کشد.

سفیر ایران در سازمان ملل متحد در مصاحبه ای اختصاصی با نیوزویک هشدار داده که اگر جو بایدن نتواند به جنگ جاری اسرائیل در غزه پایان دهد، خطر ایجاد افول بیش‌تر برای وجهه و نفوذ جهانی ایالات متحده همراه با شکست در مبارزات انتخاباتی را برایش به همراه خواهد داشت. 

در طول این مصاحبه، امیر سعید ایروانی که سال گذشته به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل منصوب شد، تاریخچه شکل‌گیری جناح‌های مقاومتی را که در طول چندین دهه درگیری اسرائیل و فلسطین ظهور کرده‌اند و همچنین روابط مهم تهران با این گروه‌ها و اهداف آن‌ها را بازگو کرده است.

در میانه جنگ غزه، ایروانی از مبارزات مسلحانه فلسطینی‌ها دفاع کرد، اما اعلام کرد که هدف از این مبارزات بعضا نابودی اسرائیل نبوده و هم‌چنین نباید غیرنظامیان را هدف قرار داد. در عوض، او گفت که هدف اساسی دستیابی به یک کشور مستقل و پایان دادن به اشغال‌گری اسرائیل است، چیزی که به گفته او تنها با ابزار نظامی نمی‌توان به آن دست یافت.

او استدلال کرده که کارزار نظامی اسرائیل تنها حماس را تقویت می‌کند و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، آینده سیاسی خود را برای موفقیت در غزه به خطر می‌اندازد و این‌که بایدن برای کسب یک امتیاز در آستانه انتخابات 2024، به پایان درگیری نیاز دارد. ایروانی هشدار داد که اگر جنگ ادامه یابد، تنها مصائب خاورمیانه‌ای بیش‌تری را برای ایالات متحده به همراه خواهد داشت، زیرا نیروهای این کشور قبلاً با حملات منظم در سراسر عراق و سوریه روبرو بودند. در ادامه مشروح این مصاحبه ازائه می‌شود:

نیوزویک: ایران بارها هرگونه دخالت مستقیم در عملیات طوفان الاقصی که توسط حماس علیه اسرائیل در 7 اکتبر انجام شد را رد کرده است. با این حال، مقامات ایرانی حمایت خود را از این عملیات اعلام کرده و بر نقش تاریخی این کشور در حمایت از تلاش‌های مقاومت علیه اسرائیل تاکید کرده‌اند. ایران تا چه اندازه با حماس و دیگر جناح‌های فلسطینی مانند جهاد اسلامی در پیشبرد، در حین و پس از آغاز طوفان الاقصی از نزدیک هماهنگ بود؟

ایروانی: قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، گروه‌های مبارز فلسطینی عمدتاً از ایدئولوژی‌های سوسیالیستی حمایت می‌کردند. پیدایش جنبش حماس و جهاد اسلامی در فلسطین ناشی از نفوذ جنبش اسلامی انقلاب ایران بود. این نفوذ اعتماد به نفس عمیقی را در آن‌ها ایجاد و این باور را تقویت کرد که می‌توانند با اشغال‌گر مقابله و از آن پیروز بیرون بیایند. خاطره عمیق شکست‌های دولت‌های عربی در جنگ‌های 1948 تا 1982 -در سال‌های 1956، 1967، 1973، و 1982- حس ناامیدی غالب را در میان ملت‌های عرب پراکند. این ناامیدی آن‌ها را از ظرفیت مقاومت در برابر اسرائیل محروم کرد.

آغاز کنفرانس کمپ دیوید نشان‌دهنده یک تغییر اساسی در مسیر حرکت کشورهای عربی است که از مسیر مبارزه به سوی سازش در حال گذار هستند. این دیدگاه به دنبال مشارکت در مذاکرات با اسرائیل بود، با هدف بازپس‌گیری بخش‌هایی از سرزمین‌های اشغالی خود و در عین حال تعهد صلح به رژیم.

هم‌زمان، ظهور گروه‌های مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین در این دوره چالشی برای اسرائیل به وجود آورد. شایان ذکر است، عقب‌نشینی اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 و غزه در سال 2005 ناشی از توافقات رسمی نبود، بلکه [این رژیم] در مقابل فشارهای اعمال شده توسط جنبش های مقاومت تسلیم شد.

پس از این رویدادها، ناتوانی اسرائیل در مبارزه موثر با این گروه‌های مقاومت از سال 2006، زنگ خطر را برای آینده این رژیم به صدا درآورده است. اسرائیل این دگرگونی‌ها را مستقیماً به پیامدهای انقلاب اسلامی ایران نسبت می‌دهد و نقش آن را در تغییر مسیر تاریخ اسرائیل به رسمیت می شناسد.

آرمان فلسطین با جوهره و دی‌ان‌ای انقلاب اسلامی در هم آمیخته است. هدف آرمان‌های مشترک پایان دادن به اشغال‌گری و تأیید حقوق مردم فلسطین است، با این حال گروه‌های فلسطینی به طور مستقل استراتژی‌ها و تاکتیک‌های متنوعی را برای این هدف مشترک به کار می‌گیرند.

پس از عقب‌نشینی اسرائیل از غزه، حماس یک کارزار انتخاباتی را برای به دست گرفتن حکومت در غزه آغاز کرد. این اقدام استراتژیک بود و هدف آن مشارکت فعال در هر دو حوزه سیاسی و جهادی بود که به معنای پذیرش ضمنی چارچوب کنفرانس مادرید بود. برعکس، جنبش جهاد اسلامی این رویکرد را رد و با قاطعیت به راه جهادی بدون مصالحه یا مشارکت در تلاش‌های سیاسی پایبند بود.

در چارچوب گسترده‌تر جبهه مقاومت، هر جناحی با هماهنگی کلی و با حفظ رویکردهای تصمیم‌گیری، برنامه‌ریزی و تاکتیکی مستقل بر اساس هویت ملی و سازمانی منحصربه‌فرد خود عمل می‌کند. در طی عملیات طوفان الاقصی، شاخه نظامی حماس بدون مشورت مستقیم و هماهنگی با سایر نهادهای درون جبهه مقاومت تصمیماتی را به طور خودمختار اتخاذ و برنامه‌ها را تدوین و اجرا کرد.

نیوزویک: چه چیزی برای ایران در جنگ جاری در غزه در خطر است؟ آیا ایران به دنبال سوء استفاده از این است که اسرائیل را گرفتار یک درگیری طولانی و پرهزینه کند و آیا پیروزی سریع اسرائیل در خارج کردن گروه های مسلح فلسطینی از غزه، شکستی برای محور مقاومت خواهد بود؟

ایروانی: بالاترین اولویت برای جمهوری اسلامی ایران، حفظ جان غیرنظامیان است. در حالی که گروه‌های جهادی با میل و رغبت راه مبارزه را در پیش گرفته‌ و آگاهانه هزینه‌های مربوط به آن را برای خود و خانواده‌هایشان متحمل می‌شوند، محافظت از افراد عادی، به‌ویژه زنان و کودکان و جلوگیری از تبدیل شدن آن‌ها به قربانیان جنگ ضروری است.

موضع تزلزل‌ناپذیر ایران که از آتش‌بس فوری و پایدار دفاع می‌کند، به معنای توقف بمباران و کشتار غم‌انگیز غیرنظامیان در غزه است. جنگ بین مقاومت و اسرائیل تا پایان اشغال ادامه خواهد داشت. با این حال، باید در میدان نبرد محدود بماند و به غیرنظامیان گسترش پیدا نکند.

هدف از توان نظامی مقاومت فلسطین، فروپاشی یا حذف اسرائیل نیست، بلکه در خدمت توقف گسترش اشغال‌گری و تخلیه جبری  سرزمین‌های اشغالی توسط این رژیم است. اساساً، رژیمی که مجهز به سلاح هسته‌ای است و در میان قدرت‌های نظامی پیشرو جهان قرار دارد، نمی‌تواند صرفاً از طریق اقدامات نظامی برچیده شود. بنابراین، دورنمای فروپاشی اسرائیل از طریق ابزار نظامی آشکار نخواهد شد، بلکه از طریق عوامل داخلی آشکار خواهد شد. در مواجهه با چنین سناریویی، کارآمدی قدرت نظامی این رژیم برای پرداختن به این وضعیت مؤثر نخواهد بود.

مقاومت در برابر اشغال در واقع مظهر اخلاق فرهنگی است. با وجود ضربات در اثر مرگ رهبران، فداکاری آن‌ها تاب‌آوری جنبش مقاومت را تقویت می‌کند. ریختن خون آن‌ها باعث تقویت آرمان‌شان می‌شود و افراد بیش‌تری را به مسیر مقاومت می‌کشاند. در حالی که اقدامات اسرائیل ممکن است شخصیت‌های حماس را هدف قرار دهد، واضح است که این سازمان نمی‌تواند محو شود. در عوض، این اقدامات قدرت مقاومت را تقویت می کند و ظهور مبارزان جدیدی را که با حماس هم‌سو هستند یا تولد گروه‌های کاملاً جدیدی را که به هدف مقاومت متعهد هستند، نوید می‌دهد.

پیکربندی حضور سیاسی حماس در فلسطین ممکن است دستخوش تغییراتی شود، با این حال پیشرفت توانایی‌های نظامی آن قطعا ادامه خواهد داشت. این اعتقاد راسخ ما پا برجاست که بحران فلسطین نمی‌تواند از طریق ابزار نظامی حل شود. بلکه راه‌حل در پایان دادن به اشغال‌گری و حفظ اصل اساسی حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین است.

نیوزویک: مقامات اسرائیلی گفته‌اند که بازگشت به وضعیت قبل از هفتم اکتبر را نه تنها در غزه، بلکه در جبهه شمالی با حزب الله لبنان تحمل نمی‌کنند و به دنبال خنثی کردن تهدید ایران هسته‌ای هستند. آیا نگران این هستید که اسرائیل ممکن است اقدامات خود را برای تغییر واقعیت در  مرزها افزایش دهد یا خود ایران را هدف قرار دهد؟

ایروانی: اسرائیل فاقد توانایی انجام تهاجم بدون حمایت بی‌چون‌وچرای ایالات متحده است. با تداوم درگیری غزه، هزینه‌های مربوط به این حمایت از ایالات متحده به طور تصاعدی در حال افزایش است. برهه‌ای بحرانی پیش می‌آید که در آن آمریکا باید به مشروط و محدود کردن این حمایت فکر کند یا این‌که قربانی جاه‌طلبی‌های رهبری اسرائیل شود.

اسراییل به طور فزاینده‌ای برای آمریکا هزینه‌های مادی، سیاسی و به ویژه اخلاقی و اعتباری در صحنه جهانیایجاد کرده است. در چنین شرایطی، نه منافع استراتژیک آمریکا و نه توانمندی‌های اسرائیل، آغاز یک درگیری جدید را ایجاب نمی‌کند.

نتانیاهو آینده سیاسی خود را با ادامه جنگ در غزه مرتبط می‌داند، در حالی که پرزیدنت بایدن دورنمای انتخاب مجدد خود را با پایان دادن به خصومت‌ها در هم آمیخته است. با تداوم جنگ، این تضاد منافع به طور فزاینده‌ای غیرقابل مدیریت می‌شود و چالشی مهم را به وجود می‌آورد.

ایران در موضع خود مبنی بر خودداری از آغاز جنگ با هر کشوری مصمم است. اساساً استراتژی جنگ پیشگیرانه هیچ جایگاهی در دکترین دفاعی ایران ندارد. با این حال، این کشور بالاترین سطح آمادگی خود را برای پاسخ به هر گونه تهدیدی حفظ کرده و به شدت از خود، مردم و منافع خود دفاع می کند.

نیوزویک: پس از ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دی ماه ۱۳۹۹، جانشین وی، سردار سرتیپ اسماعیل قاآنی، در حالی که در مقابل پرچم‌های گروه‌های محور مقاومت از سراسر منطقه ایستاده بود، قول انتقام از آمریکا را داد. در حالی که مقامات ایرانی گفته‌اند که به این گروه‌ها دستور نمی‌دهند، آیا کمپین کنونی آن‌ها علیه نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه منعکس‌کننده این هدف است و آیا شما نگران این هستید که ایالات متحده ممکن است مانند چهار سال پیش، تشدید تنش علیه ایران را انتخاب کند؟

ما معتقدیم که ایالات متحده باید یک ارزیابی مجدد جامع از استراتژی امنیت ملی خود در مورد خاورمیانه انجام دهد. بیست‌ودو سال پیش، ایالات متحده با مجوز شورای امنیت، با هدف از بین بردن القاعده و طالبان، حمله به افغانستان را رهبری کرد. چه اتفاقی افتاد؟ این پیامد هزینه‌های مادی گزافی به میزان تریلیون‌ها دلار، از دست دادن هزاران نفر و معلولیت بی‌شماری، از بین رفتن اعتبار ارتش و دستگاه اطلاعاتی آمریکا شد و در نهایت به توافق با طالبان برای تسهیل بازگشت آن‌ها به قدرت در افغانستان رسید.

سناریوی مشابهی در عراق رخ داد. دو دهه پیش، بدون مجوز شورای امنیت، ایالات متحده مداخله نظامی در عراق را برای سرنگونی رژیم صدام حسین و تبدیل این کشور به یک الگوی منطقه‌ای از طریق تلاش‌های دولت-ملت‌سازی آغاز کرد. در ابتدا خود به عنوان یک آزادی‌بخش و چراغ امید برای عراق و مردمش معرفی کرد، اما آن‌چه در عوض اتفاق افتاد وضعیتی بود که در آن تلفات حتی از تلفات تجربه شده در افغانستان نیز فراتر رفت.

خط سیر مشابهی در سوریه محتمل به نظر می‌رسد. تا زمانی که این باور وجود داشته باشد که مقاومت در برابر آن‌ها توسط ایران یا نیروهای دیگر سازماندهی شده، مسائل اساسی حل‌نشده باقی خواهند ماند. این فرض وجود داشت که ترور فرمانده سابق سپاه قدس موانع را از بین می‌برد. با این حال، نه تنها این امر محقق نشد، بلکه امنیت آن‌ها حتی بیش از گذشته متزلزل شد.

پس از این ترور، دولت ایالات متحده هشدار داد که اگر ایران اقدام تلافی‌جویانه انجام دهد، 53 هدف را مورد حمله قرار خواهد داد (که نمادی از تعداد دیپلمات‌های آمریکایی در زمان تسخیر سفارت ایالات متحده در ایران در سال 1979 است). قبل از تشییع سردار سلیمانی، ایران از خاک ایران به پایگاه نظامی آمریکا در عراق حمله مستقیم کرد. علاوه بر این، ایران هشدار شدیدی صادر کرد که هر گونه پاسخ نظامی از سوی ایالات متحده با واکنش تلافی‌جویانه‌تر مواجه خواهد شد. ما پیامی دریافت کردیم مبنی بر اینکه رئیس جمهور سابق ایالات متحده این موضوع را با مشاوران نظامی و امنیت ملی در دفتر بیضی شکل در میان گذاشته و در نهایت شبانه تصمیم به پا پس کشیدن گرفت!

آمریکا که با کاهش نفوذ و قدرت نرم خود مواجه شده برای جبران آن متوسل به قدرت سخت و تقویت حضور نظامیشده و خود را در موقعیتی متزلزل می‌بیند. با این حال، پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه به جای این‌که به عنوان راه‌حل باشد، به تشدید مسائل منطقه کمک کرده است.

برای دولت ایالات متحده ضروری است که به یک نتیجه استراتژیک دست یابد که آیا ادامه سیاست‌های اشتباه و از قبل شکست‌خورده با منافعش هم‌سو است یا اینکه ترسیم مسیر جدیدی ضروری است. تصمیم در نهایت به دست آن‌هاست.