به گزارش اکوایران، همین چند وقت پیش بود که روسیه و چین بر خاورمیانه تسلط داشتند و ایالات متحده در آستانه سقوط به حاشیه بود.

برآمدن شرق دور در خاورنزدیک

به نوشته اندیشکده مرکز عربی واشنگتن، روسیه اتحاد خود با بشار اسد، ایران و حزب‌الله را به نوعی پیروزی در جنگ داخلی سوریه تبدیل کرده بود و از این پیروزی به عنوان تبلیغی برای فروش تسلیحات روسی و بستری برای گسترش قدرت خود در شرق مدیترانه استفاده می‌کرد. فروش تسلیحات به مصر و عربستان سعودی به دنبال آن آغاز شد. روسیه نفوذ خود را در لیبی گسترش داد، برای تسلط بر اوپک پلاس از نزدیک با ریاض همکاری کرد و حتی روابط خود را با اسرائیل تعمیق بخشید.

در همین حال، طرح کمربند و جاده چین (BRI) در مبدل کردن پکن به بزرگترین سرمایه گذار خارجی در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس کمک کرد -که البته تأثیر آن فراتر از اقتصاد است. طرح کمربند و جاده در حوزه سیاسی نیز یک مدل جذاب برای منطقه بوده است؛ آن هم برای دولت‌هایی که رشد اقتصادی چین را که «در عین حال ثبات سیاسی را حفظ می‌کند»، تحسین می‌کنند. به عبارت دیگر، چه کسی تقویت اقتصاد و کسب درآمد برای نخبگان، همزمان با حفظ کنترل آهنین بر سیاست داخلی را دوست ندارد؟ میانجی‌گری چین در توافق آشتی دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران در ماه مارس گذشته، پکن را به یک داور سیاسی جدید تبدیل کرد که می‌تواند به جاهایی برود و کارهایی انجام دهد که واشنگتن نمی‌توانست انجام دهد. این توافق زنگ خطر را در واشنگتن به صدا در آورد.

هژمونی رو به زوال و ظهور نظم جدید؛ جنگ بازی را بر هم زد؟

به نظر می‌رسید که هژمونی ایالات متحده رو به زوال است و نظم جدیدی با روسیه و چین به وجود آمده است که در آن ایالات متحده در بهترین حالت یک ضلع مثلث متساوی الاضلاعی است که از سه قدرت جهانی تشکیل شده است که به یک اندازه تأثیرگذار هستند.»

این ممکن است هنوز هم درست باشد، اما جنگ در غزه خیلی چیزها را تغییر داده است. به طور ناگهانی، به نظر می‌رسد که روسیه و چین عمدتاً در حاشیه یک درگیری بزرگ منطقه‌ای قرار دارند و در این فکر هستند که چگونه می‌توانند کاری کنند که صدا و نظراتشان در صحنه دیپلماتیک شنیده شود. در مقابل، ایالات متحده بیش از هر زمان دیگری در منطقه اهمیت دارد و به نظر می‌رسد که کلید صلح منطقه‌ای را در دست دارد، البته اگر بخواهد از آن استفاده کند.

چطور شد ما به این نقطه رسیدیم؟

 فرصت‌طلبی به سرعت برق‌وباد

به نظر می‌رسد حمله حماس به اسرائیل روسیه را غافلگیر کرده باشد. اما چون در جنگ غزه فرصتی برای استفاده به نفع خود می‌دید، به سرعت دست به کار شد. علی‌رغم اقدامات روسیه در جنگ اوکراین، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه این کشور اظهار داشت که عملیات بمباران اسرائیل مغایر با قوانین بین المللی است و پوتین گفت که محاصره غزه توسط اسرائیل شبیه محاصره لنینگراد توسط آلمان نازی است.

اما تصمیم مسکو برای میزبانی از هیئتی به رهبری موسی ابومرزوق، رهبر ارشد حماس، در 26 اکتبر، سه هفته پس از حمله به جنوب اسرائیل از همه قابل توجه‌تر بود. خود پوتین نیز در جبهه دیپلماسی فعال بود. او در اوایل دسامبر تور طوفانی خود در خلیج فارس را انجام داد و در ابوظبی و ریاض توقف کرد. به نظر می‌رسید پوتین عمدتاً جنگ در اوکراین را در ذهن دارد و هدفش این است که نشان دهد کشورش حتی در میان برخی از نزدیک‌ترین متحدان واشنگتن هم کاملاً منزوی نیست.

محمد بن سلمان ولادمیر پوتین عربستان سعودی روسیه

غزه در راس دستور کار رهبر روسیه قرار نداشت، اما نیازی هم به آن نبود. موضع روسیه در قبال غزه زمینه را برای استقبال گرم از پوتین فراهم کرده بود. پوتین یک روز پس از بازگشت از خلیج فارس، موضوع غزه را انتخاب کرد و میزبان ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران برای گفتگوهایی بود که به طور برجسته شامل جنگ غزه و تعمیق همکاری سیاسی-نظامی بین دو کشور بود.

نمایش بازیگری ظاهراً مسئول

چین رویکرد دیپلماتیک سنتی‌تری را در قبال بحران غزه در پیش گرفته است (مثلاً عدم دعوت از حماس و ایران) و به طور علنی به زبان محتاطانه و استاندارد پایبند بوده و خواهان «حل و فصل عادلانه، پایدار و همه جانبه» منازعه اسرائیل-فلسطین شده است. در ماه نوامبر، وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، میزبان هیئتی از وزیران خارجه کشورهای عربی و اسلامی بود که در جریان سفری به پنج پایتخت دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد بودند. وانگ از این فرصت استفاده کرد و تاکید کرد که چین همچنان «دوست و برادر خوب کشورهای عربی و مسلمان» است که «همیشه قاطعانه از آرمان عادلانه مردم فلسطین برای احیای حقوق و منافع ملی مشروع آن‌ها حمایت کرده است.»

وزیر امور خارجه چین در 29 نوامبر در جریان جلسه شورای امنیت سازمان ملل درباره غزه که ریاست آن را بر عهده داشت تاکید کرد که پکن به شدت طرفدار آتش بس و حرکت به سوی راه حل دو کشوری است. وانگ طرح صلح پنج ماده‌ای چین را معرفی کرد که تاکید زیادی بر سازمان ملل دارد و خواستار اجرای تمام قطعنامه‌ها در مورد مناقشه و برگزاری کنفرانس بین‌المللی توسط این نهاد جهانی است که منجر به تشکیل دو کشور شود، و همه این‌ها تحت نظارت شورای امنیت.

این طرح بسیار کلی بود و جزئیات زیادی برای عملی کردن نداشت، اما به نشان دادن این نکته کمک کرد که چین آماده است تا در نقش ابرقدرت جهانی در کنار آرمان فلسطین گام بردارد، برخلاف «مشکلات مکرر و مستمری» که به گفته وانگ، یک عضو دائمی شورا ایجاد می‌کند. این «عضو دائمی»، ایالات متحده، به نوبه خود از پکن خواسته است تا از نفوذ خود بر ایران برای جلوگیری از تشدید منطقه‌ای مناقشه استفاده کند، که این امر به طور ضمنی به نفوذ پکن اعتراف می‌کند.

فقدان نفوذ در جایی که اهمیت دارد

با این حال، جدا از تلاش‌های تبلیغ شده آن‌ها برای جلب نظر دولت‌های عربی و افکار عمومی و تقویت تصاویر بین‌المللی خود در برابر واشنگتن، نه مسکو و نه پکن نشان نداده‌اند که قادر به ایفای نوعی نقش دیپلماتیک هستند که بتواند به پایان خشونت کنونی یا زمینه‌سازی برای یک افق سیاسی کمک کنند که بتواند به حل و فصل نهایی مناقشه فلسطین و اسرائیل منجر شود.به ادعای نویسنده این اندیشکده، این جو بایدن و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه هستند که به شدت با دولت‌های منطقه درگیر بوده‌اند، نه پوتین و شی جین پینگ، یا وزرای خارجه آن‌ها. این واشنگتن است، نه مسکو یا پکن، که توانست با دوحه و تل آویو برای مهندسی توقف بشردوستانه در جنگ و آزادی اسرا، همکاری کند. و این تنها واشنگتن است که هنوز از سوی طرف‌های منطقه‌ای، اغلب با اکراه، به عنوان کسی دیده می‌شود که -در صورت تمایل- توانایی انجام کارهای دشوار مورد نیاز برای ایجاد یک روند صلح پایدار را دارد.

دلیل اصلی این امر، روابط منحصر به فرد بین ایالات متحده و اسرائیل و روابط شخصی بین بایدن و نتانیاهو است، روابطی که در حال حاضر تیره شده است. روسیه و چین در دیپلماسی خود با هدف تقویت روابط با کشورهای عربی، به طور کلی اسرائیل را نادیده گرفته‌اند.

Putin-Xi-meeting-Gaza-war-768x43

سیاست آمریکا در خدمت مسکو و پکن

اما حمایت سرسختانه واشنگتن از کارزار اسرائیل در غزه و امتناع از در نظر گرفتن آتش بس بلندمدت، با وجود تلفات فزاینده و شواهدی مبنی بر بی تفاوتی تکان دهنده اسرائیل در قبال کشته‌های فلسطینی، همچنان اهمیت روسیه و چین را در بازی دیپلماتیک حفظ می‌کند و در عین حال بر ایالات متحده فشار می‌آورد. تلاش‌های مسکو و پکن برای صدور قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل متحد که بارها توسط واشنگتن خنثی یا ضعیف شده است، نمونه‌ای از این موارد است.

ایالات متحده با چندین پیش نویس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مخالفت کرد و در ماه اکتبر (در کنار اعضای دائمی فرانسه و بریتانیا و همچنین سایرین) به قطعنامه روسیه در شورا که خواستار آتش بس بشردوستانه بدون محکومیت حماس بود رای منفی دادند. ایالات متحده در ماه نوامبر به قطعنامه‌ای که خواستار توقف بشردوستانه در جنگ بود، رای ممتنع داد، اما در 8 دسامبر، یک بار دیگر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که خواستار آتش بس فوری و دائمی بود را وتو کرد و مدعی شد که تحمیل آتش بس قبل از رسیدن اسرائیل به هدف خود برای «نابودی حماس» منجر به حملات بیشتر می‌شود. اظهارات وانگ یا لاوروف درباره انسدادگرایی آمریکا برای پایان جنگ غزه نمی‌توانست بهتر از این ثابت شود.

هر چقدر هم که دیپلماسی روسیه و چین در قبال غزه ناکارآمد بوده باشد، آن‌ها ممکن است نیازی به انجام کار زیادی برای تأکید بر موضع اصلی خود نداشته باشند: اینکه ایالات متحده با دفاع از اسرائیل به هر قیمتی- در سازمان ملل متحد و با تدارک تسلیحات- خود را به عنوان دشمن آرمان‌های فلسطینی‌ها و نیز حساسیت‌های عربی و اسلامی نشان داده است. از آنجایی که جنگ اسرائیل کمتر و کمتر شبیه به کارزاری روشمند برای از بین بردن حماس، و بیشتر شبیه یک حمله بی انضباط و انتقام محور می‌شود، اهمیت پکن و مسکو به عنوان وزنه‌های تعادلی بالقوه در برابر واشنگتن بیش از پیش آشکار می‌شود.

با بدتر شدن وضعیت غزه، صبر آمریکا ممکن است در حال لبریز شدن باشد. لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا در 18 دسامبر به اسرائیل سفر کرد تا بر موضع در حال تحول دولت تاکید کند؛ که جنگ اسرائیل باید به «مرحله‌ای هدفمندتر» منتقل شود و حفاظت از غیرنظامیان یک «ضرورت استراتژیک» است. این یک تغییر مهم است. اما ایالات متحده هنوز راه درازی در پیش دارد تا بتواند به پایان جنگ و تعیین مسیر جدیدی برای سیاست خاورمیانه‌ای خود کمک کند. با این حال، این تلاش‌ها برای دستیابی به صلح دست نیافتنی بین اسرائیل و فلسطین که مدت هاست بسیاری از مذاکره کنندگان و روسای جمهور آمریکایی به دنبال آن بوده، و برای مقابله موثر با نفوذ رقبای اصلی واشنگتن ضروری است.