به گزارش اکوایران، طی هفته‌های ابتدایی سال ۲۰۲۴، زمانی که جنگ فاجعه‌بار غزه به آتش تنش‌های خاورمیانه دامن زد، به نظر می‌رسد که ثبات منطقه بار دیگر در مرکز دستور کار قرار گرفته باشد. دالیا داسا کِی و صنم وکیل در مقاله‌ای برای وبگاه فارن افرز به تلاش‌ها و شکست‌های واشنگتن در خاورمیانه و اهمیت نقش‌آفرینی بازیگران منطقه‌ای پرداخته‌اند که در دو بخش تقدیم خوانندگان می‌گردد.

در روزهای اولیه پس از حملات ۷ اکتبر حماس، دولت بایدن دو ناوگروه ضربتی هواپیمابر و یک زیردریایی هسته‌ای را به خاورمیانه اعزام کرده و هم‌زمان، مقامات ارشد ایالات متحده از جمله جو بایدن، دیدارهای فشرده‌ای با رهبران منطقه آغاز کردند. سپس با دشوارترشدن مهار درگیری‌ها، ایالات متحده رویکرد جامع‌تری در پیش گرفت. اوایل نوامبر و در پاسخ به حملات گروه‌های محور مقاومت علیه نظامیان آمریکایی در متحده در عراق و سوریه، ایالات متحده حملاتی را به سایت‌های تسلیحاتی مقاومت در سوریه انجام داد و اوایل ژانویه، نیروهای آمریکایی یکی از فرماندهان ارشد مقاومت را در بغداد ترور کردند. در اواسط همان ماه و پس از هفته‌ها حمله علیه کشتی‌های تجاری مرتبط با اسرائیل در دریای سرخ توسط جنبش حوثی‌ها، ایالات متحده با همراهی بریتانیا یک سری حملات علیه پایگاه‌های حوثی‌ها در یمن را آغاز کردند.

علی‌رغم این قدرت‌نمایی، امیدداشتن به نتیجه‌بخشی تخصیص منابع عظیم دیپلماتیک و امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه طی درازمدت ناعاقلانه خواهد بود. مدت‌ها پیش از حملات ۷ اکتبر حماس، دولت‌های متوالی ایالات متحده قصد خود برای دورشدن از منطقه و توجه بیشتر به چین را نشان داده بودند. دولت بایدن همچنین درگیر جنگ روسیه در اوکراین بوده که توان آن برای مقابله با معضلات خاورمیانه را محدودتر کرده است. تا سال ۲۰۲۳، مقامات آمریکایی تا حد زیادی از احیای توافق هسته‌ای ایران دست کشیده و در عوض، به دنبال دستیابی به تفاهمی غیررسمی به منظور کاهش تنش با همتایان ایرانی خود بودند. همزمان، دولت آمریکا در تلاش برای برداشتن بخشی از بار امنیتی از واشنگتن، ظرفیت نظامی شرکای منطقه‌ای مانند عربستان سعودی را تقویت کرد. علی‌رغم عدم تمایل اولیه بایدن به تعامل با ریاض که آمریکا باور دارد مسئول قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار سعودی در سال ۲۰۱۸ بوده است، بایدن دستیابی به توافق عادی‌سازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل را در اولویت خود قرار داد. برای حصول این توافق، ایالات متحده مایل بود به هر دو طرف امتیازات قابل توجهی اعطا کند؛ اما در این میان، مسئله فلسطین عمدتاً نادیده گرفته شد.

۷ اکتبر این رویکرد را تغییر داد و با تأکید بر محوریت موضوع فلسطین، ایالات متحده را به تعامل نظامی مستقیم‌تر مجبور کرد. با این حال، جنگ غزه به تغییرات عمیقی در جهت‌گیری سیاست خارجی واشنگتن منجر نشده است. علی‌رغم مخالفت اسرائیل با تأسیس کشور مستقل فلسطین که سعودی‌ها هرگونه توافق عادی‌سازی را مشروط به آن کرده‌اند، دولت آمریکا همچنان بر عادی‌سازی تل‌آویو و ریاض فشار می‌آورد. اما بعید به نظر می‌رسد که مقامات ایالات متحده به تلاش خود برای فاصله‌گرفتن ایالات متحده از درگیری‌های خاورمیانه پایان دهند. اگرچه ممکن است پویایی پیچیده درگیری‌ها موجب کاهش تمایل ایالات متحده برای سروکارداشتن با مسائل منطقه شود. همچنین به نظر می‌رسد که پافشاری هر یک از احزاب آمریکا به تعهدات واشنگتن در خاورمیانه، راهبرد موفقی در انتخابات پیش روی این کشور نخواهد بود.

جو بایدن

البته ایالات متحده به حضور خود در خاورمیانه ادامه خواهد داد. اگر حملات موشکی علیه نیروهای آمریکایی منجر به کشته‌شدن آمریکایی‌ها شده یا اگر حادثه‌ای مرتبط با جنگ غزه تلفات آمریکایی به همراه داشته باشد، ممکن است بیش از آنچه که کاخ سفید بخواهد، آمریکا را به دخالت بیشتر در منطقه وادار سازد. اما انتظار برای پیشگامی ایالات متحده در مدیریت غزه و ایجاد صلح پایدار در خاورمیانه، مانند وعده سر خرمن است: پویایی‌های کنونی منطقه‌ای و جهانی نقش‌آفرینی مؤثر واشنگتن را بسیار دشوار می‌سازد. اما این بدان معنا نیست که قدرت‌های جهانی دیگر بتوانند جایگزین ایالات متحده شوند و حتی با کاهش نفوذ آمریکا، نه رهبران اروپایی و نه چینی علاقه یا ظرفیت لازم برای تصدی چنین مسئولیتی نشان نداده‌اند. به همین دلیل، قدرت‌های منطقه‌ای، به ویژه کشورهایی مانند مصر، اردن، قطر، عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی که از زمان شروع جنگ، با هم هماهنگ بوده‌اند، نیاز فوری دارند تا پیش‌قدم شده و یک راه جمعی رو به جلو را تعیین کنند.

یافتن نقطه مشترک پس از حملات ۷ اکتبر حماس و کارزار ویرانگر اسرائیل در غزه بسیار دشوار خواهد بود و هر چه جنگ پیش می‌روند، خطر شکاف‌های گسترده منطقه‌ای بیشتر می‌شود. اما در سال‌های پیش، کشورهای عربی و غیرعرب پتانسیل اشکال جدید همکاری را نشان دادند که منجر به تغییر مجدد روابط در خاورمیانه شد. حتی پس از ماه‌ها جنگ، بسیاری از این پیوندها دست‌نخورده باقی مانده‌اند. اکنون قبل از اینکه این روند معکوس شود، این دولت‌ها باید گرد هم آمده تا مکانیسم‌های پایداری برای پیشگیری از جنگی گسترده و برقراری صلح ایجاد بیابند.

قدرت‌های منطقه‌ای باید گام‌های قاطعی برای جلوگیری بروز تنش‌های جدید بردارند. آن‌ها خصوصاً باید به دنبال ایجاد ترتیبات امنیتی منطقه‌ای جدید و قوی‌تری باشند که بتواند همراه یا بدون رهبری ایالات متحده ثبات خاورمیانه را تضمین کنند. اکنون زمان آن رسیده که مجمعی دائمی برای امنیت منطقه تشکیل شود که محلی همیشگی برای گفتگو میان قدرت‌های خاورمیانه باشد. تبدیل تراژدی به فرصت نیازمند کار سخت و تعهد بالاترین سطوح سیاسی است. اما هر چقدر هم که این دیدگاه امروز دور از دسترس به نظر برسد، رهبران خاورمیانه چنین پتانسیلی دارند که مارپیچ خشونت را متوقف کرده و منطقه را در ریل ثبات و امنیت قرار دهند.

بار مسئولیت

علی‌رغم افزایش ناامیدی از دولت بایدن به دلیل عدم اقدامی قاطع برای پایان‌دادن به جنگ غزه، ممکن است برخی رهبران عرب و شاهین‌های واشنگتن مشتاق «بازگشت» ایالات متحده به خاورمیانه باشند. واکنش سریع دیپلماتیک و نظامی دولت بایدن و تمایل آن برای استفاده از زور علیه گروه‌های همسو با ایران نشان داده که بار دیگر، منطقه در مرکز نگرانی‌های امنیت ملی ایالات متحده قرار دارد. در واقع، قدرت نظامی ایالات متحده هرگز خاورمیانه را ترک نکرده است. در زمان حملات ۷ اکتبر، ده‌ها هزار نیروی آمریکایی در منطقه مستقر بوده و واشنگتن همچنان به حفظ پایگاه‌های نظامی بزرگ خود در بحرین و قطر و همچنین حضور نظامی کوچک‌تر در سوریه و عراق ادامه می‌دهد.

اما از ۷ اکتبر تاکنون، فعالیت نظامی و دیپلماتیک ایالات متحده موجب اطمینان و آرامش نشده و تلاش دولت برای جلوگیری از جنگ منطقه‌ای گسترده نتوانسته نتیجه مطلوب را به ارمغان بیاورد. واشنگتن در جلوگیری از افزایش خشونت‌ها میان اسرائیل و حزب‌الله تقریباً شکست خورده است. این درگیری‌ها که تلفات نظامی و غیرنظامی قابل‌توجهی به همراه داشته، موجب شده ده‌ها هزار نفر از ساکنان مرزی شمال سرزمین‌های اشغالی و جنوب لبنان آواره شوند. تاکنون حزب‌الله از خروج نیروهایش از مرزها در ازای مشوق‌های اقتصادی امتناع کرده و اسرائیل که قبلاً یکی از مقامات ارشد حماس در بیروت ترور را کرده بوده نیز نشان داده که زمان برای دیپلماسی در حال اتمام است.

در همین حال، ایالات متحده برای مهار فشار نظامی نیروهای محور مقاومت با ناکامی تلاش کرده است. از زمان آغاز جنگ، نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه با بیش از ۱۵۰ حمله از سوی این گروه‌ها مواجه شده‌اند و علی‌رغم حملات تلافی‌جویانه توسط ایالات متحده و بریتانیا، واشنگتن نتوانسته به حملات موشکی و پهپادی بی‌امان حوثی‌ها در دریای سرخ پایان دهد. حوثی‌ها موفق شده‌اند تجارت بین‌المللی را به شکلی اساسی مختل کرده و شرکت‌های بزرگ کشتیرانی را به اجتناب از کانال سوئز مجبور کنند. در مقابله با این تهدید، پنتاگون در راضی‌کردن شرکای منطقه‌ای خود مانند مصر، اردن و عربستان سعودی که همچنان نسبت به سیاست‌های آمریکا در غزه نگرانند برای پیوستن به ائتلاف دریایی چندملیتی شکست خورده است.

حوثی یمن اسراییل طوفان الاقصی جنگ غزه گلکسی لیدر

با کاهش اهرم نظامی واشنگتن، قدرت دیپلماتیک آن نیز ضعیف شده است. به جای نشان‌دادن عزم، سفرهای مستمر مقامات ارشد دولت بایدن به منطقه تنها بی‌تأثیری ایالات متحده را به نمایش گذاشته است. طی ماه‌های ابتدایی جنگ، یکی از معدود دستاوردهای آشکار دولت بایدن به توقف یک هفته‌ای درگیری‌ها در اواخر نوامبر بود که به آزادی بیش از ۱۰۰ اسیر اسرائیلی و خارجی و ارسال کمک‌های بشردوستانه به غزه انجامید. اما حتی در این ماجرا نیز میانجیگری قطر و مصر سهم تعیین‌کننده‌ای داشت. به جز این مورد، ایالات متحده (حداقل تا زمان نوشتن این مقاله) تمایلی به درخواست آتش‌بس نشان نداده و دیپلماسی عمومی کاخ سفید عمدتاً به لفاظی برای مهار نقشه‌های بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل و کابینه راستگرایش محدود شده است.

البته واشنگتن در ترویج گفتگوها و ایده‌پردازی حول مسئله صلح، «فردای پس از جنگ» و جلب حمایت منطقه‌ای برای بازسازی غزه پرکارتر بوده است. خروجی مطلوب بایدن واگذاری اداره کرانه باختری و غزه به تشکیلات خودگردان فلسطین است. اما قدرت‌های منطقه‌ای، به ویژه کشورهای ثروتمند عربی خلیج فارس به صراحت اعلام کرده‌اند که بدون گام‌های برگشت‌ناپذیر به سوی تشکیل کشور فلسطین، با چنین طرح‌هایی موافقت نخواهند کرد. پس از اینکه مقامات آمریکایی به طور علنی راه‌حل به اصطلاح دو کشوری را پیش‌شرط پیمان عادی‌سازی جامع اسرائیل و عربستان عنوان کردند، نتانیاهو صریحاً با رد این احتمال تأکید کرد که اسرائیل باید کنترل کامل امنیتی مناطق فلسطینی را حفظ کند. اما حتی مقامات اسرائیلی میانه‌رو نیز از اینکه ایالات متحده در گرماگرم جنگ به دنبال ابتکارات صلح هستند، متعجب شده‌اند. در همین حال، حمایت دولت بایدن از کارزار جنگی اسرائیل و بی‌توجهی آن به رنج فلسطینیان، موانع قابل توجهی را برای جلب حمایت منطقه‌ای ایجاد کرده است؛ چه رسد به همراه‌کردن فلسطینی‌ها برای هرگونه طرح فردای پس از جنگ.

به دلیل داشتن دارایی‌های نظامی و روابط نزدیک با اسرائیل، ایالات متحده همچنان بازیگری اصلی در منطقه باقی خواهد ماند؛ اما انتظارات واشنگتن برای دستیابی به توافقی که درگیری اسرائیل و فلسطین را پایان دهد، از واقعیت‌های امروز خاورمیانه به دور است. در پایان، به احتمال زیاد پیشرفت‌های دیپلماتیک بزرگ از خود خاورمیانه برآمده و به بازیگران منطقه‌ای بستگی دارند.

هاب دیپلماسی

پیامدهای کاهش نفوذ واشنگتن در خاورمیانه به درگیری کنونی محدود نشده است. با کاهش تعامل کاخ سفید با بازیگران منطقه طی سال‌های منتهی به ۷ اکتبر، قدرت‌های بزرگ خاورمیانه‌ای به طور پیوسته تلاش‌ها برای شکل‌دهی مجدد و بازتنظیم ترتیبات امنیتی خود را افزایش داده‌اند. از ابتدای سال ۲۰۱۹، دولت‌های منطقه ترمیم روابط پرتنش خود را آغاز کردند. از علل پیشران این بازنشانی کم‌سابقه روابط نه تنها می‌توان به اولویت‌های اقتصادی (مانند حل اصطکاک‌های مُخِل تجارت و رشد)، بلکه این تصور که منافع واشنگتن در خاورمیانه رو به کاهش است، اشاره کرد.

در سال ۲۰۱۹ و پس از وقفه‌ای سه‌ساله، امارات متحده عربی شروع به احیای روابط دوجانبه با ایران کرد و برای مدیریت مستقیم روابط و حفاظت از منافع خود در برابر تهدیدها علیه کشتیرانی خلیج فارس و گردشگری و تجارت امارات، پنجره فرصتی یافت. ابوظبی به طور رسمی روابط دیپلماتیک با تهران را در سال ۲۰۲۲ از سر گرفت و راه را برای آشتی عربستان و ایران هموار ساخت. در مارس ۲۰۲۳، تهران و ریاض اعلام کردند که پس از ماه‌ها گفت‌وگوها با تسهیل عمان و عراق، در توافقی که با میانجیگری چین به امضا رسید، روابط خود را از سر می‌گیرند. ایالات متحده هیچ نقشی در این آشتی‌ها نداشت.

ezgif-2-311a96c13e

همچنین در سال ۲۰۲۱، بحرین، مصر، عربستان سعودی و امارات به محاصره سه و نیم ساله قطر که علت اصلی آن حمایت دوحه از گروه‌های اخوان‌المسلمینی، روابط نزدیک آن کشور با تهران و آنکارا و فعالیت‌های شبکه تلویزیونی الجزیره بود، پایان دادند. تقریباً در همان زمان، امارات و عربستان سعودی با ترکیه که قبلاً در واکنش به حمایتش از قطر و گروه‌های وابسته به اخوان‌المسلمین از آن فاصله گرفته بودند، آشتی کردند. روابط ریاض و آنکارا همچنین به دلیل تحقیقات قضایی ترکیه در مورد قتل خاشقجی در کنسولگری عربستان در استانبول تیره شده بود. سعودی‌ها و اماراتی‌ها با از سر گیری روابط، درها را به روی سرمایه‌گذاری‌های کلیدی ثروتمندان خلیج فارس در اقتصاد ضعیف‌شده ترکیه باز کردند. در ماه می ۲۰۲۳، رهبران عرب از بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه دعوت کردند تا به اتحادیه عرب بازگردد که پایان بیش از یک دهه انزوای ناشی از جنگ داخلی این کشور را رقم زد.

در جریان بازتنظیم روابط دیپلماتیک پایتخت‌های خاورمیانه، دولت‌های منطقه گفتگوها و انجمن‌های منطقه‌ای مختلفی را تشکیل دادند. «کنفرانس همکاری و مشارکت بغداد» که به موضوع ثبات در عراق می‌پرداخت، طیف وسیعی از رقبا از جمله ایران، ترکیه، اعضای شورای همکاری خلیج فارس، اردن و مصر را در بر می‌گرفت.