به گزارش اکوایران، بخش زیادی از حاکمیت روسیه، نه فقط ولادیمیر پوتین، بر این باورند که ایالات متحده نمی‌تواند با روسیه در پیکربندی فعلیش همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشد.

در آستانه خروج از صف قدرت‌های بزرگ

به نوشته نیکولاس گُوِسدِف برای وبگاه نشنال اینترست، با بررسی پیوست محرمانه «مفهوم سیاست خارجی روسیه» که به تازگی منتشر شده، بسیاری از تحلیل‌گران بر این فرازها متمرکز شده‌اند که روسیه چگونه باید از «قدرت تیز»، یعنی از همه ابزارهای فریب اطلاعاتی، حملات سایبری و دخالت در انتخابات برای ایجاد آشفتگی سیاسی در کشورهای جهان یورو-آتلانتیک، با هدف نهایی تضعیف انسجام بلوک غرب استفاده کند.

در حالی که بدون شک تمرکز بر این موضوعات مهم است، چیزی که در خواندن این سند قابل توجه است اینست که پیشنهادهای مورد نظر که فقط بخشی از نکات پیشنهادی کلی را تشکیل می‌دهند، نه از موضع اطمینان، بلکه از منظر بدبینی ناشی می‌شوند. بر خلاف ادبیات نسبتاً ملایم بخش عمومی سند، پیوست آن به طور واضح نگران است که شاید روسیه در آستانه خروج از صف قدرت‌های بزرگ قرار داشته و بنابراین، تواناییش برای شکل‌دادن به امور جهانی را از دست بدهد. به عبارت دیگر، پیوست سند ارزیابی می‌کند که ایالات متحده دیگر به دنبال مشارکت با روسیه‌ای در حد و اندازه خود نیست، بلکه می‌خواهد اطمینان حاصل کند که روسیه به یک رقیب غیرهمسطح با زیرساخت‌های قدرت ملی تضعیف‌شده تبدیل گردد.

در ورای سطح زبان اداری سند، سه رشته نگرانی قابل کشف است.

انزوای روسیه

اولین نکته این است که حدود سی و پنج سال پس از منشور پاریس که امیدی برای رسیدن به یک خانه مشترک اروپایی و همکاری کامل مسکو در آن را ایجاد کرد، این ارزیابی نهایی به وجود آمد که روسیه هرگز و به هیچ وجه، چه به شکل عضویت کامل و چه مشارکت مستمر، بخشی از جهان یورو-آتلانتیک نخواهد بود. قمار پس از ۱۱ سپتامبر ولادیمیر پوتین این بود که ایالات متحده روسیه را به عنوان شریک تقریباً برابری برای مدیریت امور جهانی به رسمیت بشناسد. زمانی که تلاش برای برقراری ارتباط با جرج دبلیو بوش به جایی نرسید و بازنشانی باراک اوباما با شکست روبرو شد، مسکو در دهه ۲۰۱۰ تلاش‌های خود را بر ایجاد یک رابطه کاری با پاریس و برلین (و شاید رم) برای کاهش فاصله خود از اروپا متمرکز ساخت. هر دو تلاش اکنون شکست به شمار می‌آیند. دیگر سؤالی در مورد اینکه آیا دوباره خطی بین روسیه و غرب وجود خواهد داشت مطرح نیست، بلکه فقط این پرسش مطرح است که این خط کجا کشیده شده و چه مانع بزرگی را به وجود خواهد آورد.

دومین نکته پیوست، پذیرش این واقعیت است که علی‌رغم تمام لفاظی‌های چندقطبی‌گر، ایالات متحده و متحدانش هنوز بخش اعظم نظام بین‌المللی کنونی را مدیریت می‌کنند. از زمان از سر گیری عملیات جنگی عمده روسیه در اوکراین در سال ۲۰۲۲، ایالات متحده تلاش کرده تا هم روسیه را از رگ‌های اصلی نظام جهانی‌شده منزوی سازد و هم راه‌هایی برای حذف روسیه از هرگونه نقش تصمیم‌گیری اساسی و تعیین دستور کار در امور بین‌الملل بیابد. نگرانی خاص مسکو تأثیرگذاری اقداماتی است که تلاش دارد روسیه را از جریان اصلی اقتصاد جهانی جدا سازد.

در نهایت، این پیوست با درک این موضوع عجین شده که حفظ هر درجه‌ای از خودمختاری و قدرت تعیین دستور کار روسیه در نظام بین‌المللی، اکنون به حسن‌نیت چین و مجموعه‌ای از کشورهای با قدرت متوسط بستگی دارد تا روسیه را به عنوان حاشیه‌ای امن در برابر ایالات متحده و کشورهای گسترش‌یافته «دی-۱۰» (کشورهای گروه هفت و اتحادیه اروپا به اضافه استرالیا و کره جنوبی) حفظ کند. مسکو امیدوار است که قدرت‌های در حال ظهور در جنوب و شرق جهان برای مهار ایالات متحده آمادگی بیشتری داشته باشند، اما در این راستا، مسکو ابتکار عمل را نیز به آن‌ها واگذار می‌کند و به طور فزاینده‌ای مجبور خواهد شد شرایط آن‌ها را به ویژه در تجارت بپذیرد. این امر مسکو را تشویق می‌کند تا نشان دهد چگونه و کجا ایالات متحده غیرقابل‌اعتماد است؛ به ویژه نشان دهد که توانایی‌های واشنگتن از پس تعهدات و وعده‌هایش بر نمی‌آید.

رویارویی پرهزینه

این پیوست توصیه‌هایی برای کرملین جهت افزایش ایمن هزینه‌ها برای ایالات متحده در صورت تمایلش به ادامه برنامه گسترش تعامل جهانی خود ارائه می‌کند. این توصیه‌ها بر اساس این امید است که ایالات متحده محدودیت‌های خود را درک کرده و بپذیرد که دیگر توان پرداخت هزینه تسویه‌حساب‌های پس از جنگ سرد را ندارد و بنابراین، برای اصلاحات پیشنهادی روسیه پذیراتر خواهد بود.

اصلاحات پیشنهادی روسیه برای اکثر ارکان امنیت ملی آمریکا غیرقابل‌قبول تلقی شده است. اگر از سال ۲۰۲۲ ایالات متحده می‌پذیرفت که روسیه را نمی‌توان به تغییر رویکردش متقاعد ساخت، در آن صورت، کاهش منابع قدرت و نفوذ روسیه ارزیابی منطقی است. با این حال، با درک این‌که مسکو آماده نیست تا به طور داوطلبانه جاه‌طلبی‌هایش را برای مطابقت با ترجیحات آمریکا کاهش دهد، ایالات متحده نباید از این‌که مسکو برای خنثی‌کردن تلاش‌های واشنگتن از هر وسیله‌ای استفاده کند، متعجب شود. نباید از مسکو انتظار داشت تا از سوءاستفاده از ناکارآمدی سیاسی داخلی آمریکا (یا متحدانش) یا سوءاستفاده از اشتباهات آمریکا (مانند خاورمیانه و جنوب صحرای آفریقا) خودداری کند.

البته مشکل اینجاست که رهبران سیاسی آمریکا به مردم قول داده‌اند که هزینه‌های رویارویی مستقیم را می‌توان به حداقل رساند. روسیه در بروز این نگاه رو به رشد که ایالات متحده باید فعالیت جهانی خود را مجدداً تنظیم و محدود کند، دست نداشته است؛ هرچند به دنبال این بوده که از آن بهر ببرد. این پیوست به صراحت بیان می‌کند که بخش زیادی از حاکمیت روسیه بر این باورند که ایالات متحده نمی‌تواند با روسیه در پیکربندی فعلی خود همزیستی داشته باشد و اینکه آمریکا به دنبال تغییراتی در موضع روسیه می‌گردد که برای حاکمیت سیاسی فعلی روسیه بسیار زیان‌آور خواهد بود. (به همین دلیل است که تصورات مبنی بر اینکه خروج پوتین به طرز جادویی روابط آمریکا و روسیه را بهبود می‌بخشد، دور از ذهن است).