به گزارش اکوایران، اهمیت درگیری اخیر ایران و اسرائیل باعث شد مفسرین زیادی آن را نقطه عطفی در خاورمیانه توصیف کردند. این اتفاق به اندازه‌ای مهم بودند که پیامدهایی گسترده‌تر از آسیب فیزیکی ایجاد کردند. اما نباید در مورد این حادثه تاریخی و همچنین درس‌هایی که برای سیاست آینده ایالات متحده در قبال خاورمیانه دارد، اغراق کنیم.

به نوشته پل پیلار، عضو ارشد مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جورج‌تاون در وبگاه ریسپانسبل استیت‌کرفت، اگرچه عملیات موشکی ۱۳ آوریل ایران اولین اقدام نظامی مستقیم این کشور علیه اسرائیل بود، اما بهتر است آن را بخشی از واکنش تدریجی تهران به استفاده مکرر اسرائیل از خشونت، از جمله خرابکاری و ترور در خاک ایران درک کرد. با توجه به تحریکات اسرائیل، واکنش کلی ایران را می‌توان خویشتندارانه توصیف کرد.

نیت واقعی رهبران ایران

علی‌رغم تعداد پهپادها و موشک‌های به کار رفته در واکنش ایران، این کشور نسبت به سناریویی که قصد واردکردن خسارات و تلفات قابل‌توجهی را داشته باشد، محدودتر عمل کرد. رهبران ایران از رهگیری شماری از پرتابه‌ها غافلگیر نشدند. آن‌ها از توانایی سیستم‌های دفاع هوایی اسرائیل آگاه هستند. ایرانی‌ها به طور واضحی قصد خود را نشان دادند. آن‌ها حمله را با پهپادهای کند آغاز کرده و به این ترتیب، هم به اسرائیل و هم به ایالات متحده زمان کافی برای انجام دفاعی مؤثر دادند.

حمله به اسراییل موشک ایرانی

اگر هدف ایران واردکردن ضربه‌ای مهیب‌تر بود، رویکرد آن بسیار متفاوت می‌شد. احتمالا ایران با یک حمله موشکی بزرگ و بدون هشدار آغاز می‌کرد که زمان کمی برای واکنش اسرائیل و متحدانش باقی می‌گذاشت. مقامات ایران خود را ملزم به پاسخی در برابر اقدام تحریک‌آمیز اسرائیل در حمله به کنسولگری ایران در دمشق که تلفات زیادی به جا گذاشته بود، می‌دیدند، اما تمایلی به تشدید بیش‌تر درگیری نداشتند.

سراب ائتلاف

ادعای دیگری که درباره درگیری اسرائیل و ایران مطرح شده، این است که این حملات تحقق ائتلاف ضدایرانی با حمایت آمریکا که شامل اسرائیل و کشورهای عربی می‌شود را به واقعیت نزدیک‌تر کرده است. این گفته اغراق‌آمیز است. تفاوت رویکرد اساسی میان اسرائیل و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در قبال ایران همچنان به قوت خود باقی مانده، به طوری که نزدیکی کشورهای عربی به تهران، کاملا در تضاد با سیاست مداوم اسرائیل برای منزوی‌کردن هرچه بیش‌تر ایران قرار دارد. علاوه بر این، خشم ناشی از تحمیل رنج عظیم بر مردم غزه توسط اسرائیل، همچنان در سراسر جهان عرب شدید بوده و هیچ نشانه‌ای از پایان حملات اسرائیل به غزه دیده نمی‌شود.

شورای همکاری خلیج فارس GCC

محدودیت‌های جدی هر ائتلاف ضدایرانی با حمایت آمریکا زمانی برجسته شد که کشورهای عرب حوزه خلیج فارس به آمریکا هشدار دادند که از سرزمین یا حریم هوایی آن‌ها برای حمله به ایران استفاده نکند. هدف اصلی دولت‌های عرب در طول بحران دو هفته‌ای اخیر میان اسرائیل و ایران، اجتناب از گسترش درگیری به جنگی منطقه‌ای بوده که می‌توانست به طور قابل توجهی به منافع اقتصادی و امنیتی آن‌ها آسیب برساند. کمک اردن و عربستان سعودی در دفاع در برابر پهپادها و موشک‌های ایران، در راستای همین هدف صورت گرفته است. این کمک‌ها به معنای افزایش علاقه عرب‌ها به اسرائیل نبوده، بلکه هدفشان به حداقل رساندن خسارت و تلفات اسرائیل بوده تا تل‌آویو مجبور نشود با حمله‌ای بزرگ به ایران، درگیری را بیش از پیش تشدید کند.

رویدادهای دو هفته گذشته پیامدهای متعددی دارد که با اطمینان بیشتری می‌توان از آن‌ها نتیجه‌گیری کرد و درس‌هایی را برای سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه آموخت.

هزینه‌تراشی اسرائیل برای آمریکا

بی‌میلی آمریکا برای مخالفت با اسرائیل، رفتارهای بی‌پروا و بی‌ثبات‌کننده اسرائیل را تشویق می‌کند. مخرب‌ترین رفتار اسرائیل طی سال گذشته، اقداماتی بوده که علیه نوار غزه انجام داده، اما حمله به کنسلولگری ایران نیز در تداوم همین رویه بود. عدم مخالفت صریح دولت بایدن با تصمیم‌گیرندگان اسرائیلی، به منزله چراغ سبز تلقی می‌شود. سرازیرکردن کمک‌های بی‌قیدوشرط آمریکا باعث شده این تصمیم‌گیرندگان انتظار داشته باشند که اسرائیل بدون توجه به اقداماتش، متحمل هیچ عواقبی نشود.

تاکتیک جدید اسرائیل

استفاده از زور نظامی برای تغییر روایت، کارآمد است و به احتمال زیاد، این روش دوباره به کار گرفته خواهد شد. به احتمال زیاد، یکی از اهداف اصلی حمله اسرائیل به کنسولگری ایران، تحریک تهران به یک حمله متقابل بود تا توجه بین‌المللی از حمله فاجعه‌بار اسرائیل به نوار غزه را منحرف ساخته و آن را به اقدامات دیگر کشورهای منطقه، به ویژه ایران، علیه اسرائیل جلب کند.

کنسولگری ایران سوریه دمشق مستشار ایرانی

این تاکتیک موفقیت‌آمیز بود. پوشش رسانه‌ای و مباحثات سیاسی درباره خاورمیانه به سرعت از اتفاقات غزه دور گشت و بیشتر به سمت موشک‌های ایرانی شلیک‌شده به اسرائیل متمایل شد. بخش زیادی از این پوشش و بحث‌ها عملیات موشکی ایران را اقدامی ناگهانی و بدون دلیل تلقی کردند و به سختی به این نکته اشاره می‌شد که این اقدام، تلافی حمله اسرائیل به کنسولگری ایران بوده است. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل و کابینه‌اش احتمالا از این نتیجه راضی بوده و انگیزه‌ای برای استفاده مجدد از این تاکتیک پیدا کرده‌اند.

جنگ‌طلب منطقه

به جز اسرائیل، هیچ بازیگری خواهان گسترش جنگ نیست. کشورهای عربی آن را نمی‌خواهند و واضح است که ایران هم تمایلی به آن ندارد. بحث‌های کلی در مورد باقی‌ماندن ایالات متحده در خاورمیانه، ایجاد یک «خلاء» پس از خروج آمریکا و نارضایتی کشورهای منطقه از سطح تعهد ایالات متحده به امنیتشان، اغلب این واقعیت را نادیده می‌گیرد. کشورهای خاورمیانه عموماً خواهان تعامل جدی ایالات متحده برای رسیدگی به مشکلات منطقه هستند، اما عموماً فعالیت نظامی بیشتر آمریکا در حیاط خلوت خود و جنگ‌های آن را نمی‌خواهند.

ارتش اسراییل

حمله با دفاع متفاوت است. حمله باعث بی‌ثباتی می‌شود، در حالی که دفاع چنین تاثیری ندارد. اگرچه بسیاری از قابلیت‌های نظامی را می‌توان برای اهداف تهاجمی یا دفاعی به کار برد، اما دولت بایدن به درستی در بحران اخیر تمایز روشنی بین این دو قائل شد. کاخ سفید بر تعهد ایالات متحده به امنیت اسرائیل تأکید کرد و حتی در سرنگونی موشک‌ها و پهپادهای ایرانی مشارکت داشت و در عین حال، به طور واضح اعلام کرد که نمی‌خواهد هیچ نقشی در اقدامات تهاجمی علیه ایران داشته باشد. متأسفانه، کمک نظامی آمریکا به اسرائیل، از جمله ۱۴ میلیارد دلار اضافی که بخشی از بسته کمک‌های مالی است که به تازگی توسط بایدن امضا شده، به احتمال زیاد بیشتر برای حمله به کار می‌رود تا دفاع؛ به ویژه تا زمانی که حملات اسرائیل به غزه ادامه یابد.

اختلافات حل نشده اسرائیل و فلسطین همچنان به عنوان منبع اصلی خشونت و بی‌ثباتی در خاورمیانه باقی مانده است. جنایاتی که تنها در نوار غزه رخ می‌دهد، از بدترین خشونت‌ها و رنج‌هایی است که منطقه طی دهه‌های اخیر تجربه کرده، اما چنین خشونت‌هایی همچنین به مشکلات دیگری از جمله حمله اسرائیل به کنسلول‌گری ایران می‌انجامد که باعث درگیری تهران و تل‌آویو شد.