به گزارش اکوایران، ضرب‌المثلی قدیمی وجود دارد که اغلب به دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا نسبت داده می‌شود: «اگر مشکلی قابل حل نیست، آن را بزرگ‌تر کنید».

 تنها راه متقاعدساختن اسرائیل برای عقب‌نشینی از جنگ؟

به نوشته جاشوآ کیتینگ برای وبگاه واکس، با توجه به دشواری طاقت‌فرسای دستیابی به آتش‌بسی برای جنگ غزه، به نظر می‌رسد در حالی که دولت بایدن تلاش دارد جنگ را مهار کند، هم‌زمان امیدوار به دستیابی به توافقی میان اسرائیل و عربستان سعودی است که اساساً سیاست خاورمیانه را بازسازی خواهد کرد. طرفداران آن می‌گویند که ممکن است چنین توافقی تنها راه برای متقاعدساختن اسرائیل جهت عقب‌نشینی از جنگ و تعهد مجدد به روند توافق جامع با فلسطینیان باشد.

بر اساس توافق احتمالی که جزئیات اولیه آن گزارش شده، عربستان سعودی با شناسایی رسمی و برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل موافقت می‌کند، اسرائیل گام‌های معناداری به سمت تشکیل کشور فلسطین برمی‌دارد و آمریکا تضمین‌های امنیتی به عربستان سعودی می‌دهد.

مذاکره‌کنندگان احتمال داده‌اند که توافق قریب‌الوقوع باشد. یک دیپلمات ناشناس به هاآرتص گفته که دولت عربستان سعودی «در راستای نزدیکی به ایالات متحده، تصمیم به توافق با اسرائیل گرفته است». بر اساس گزارش نیویورک تایمز، سعودی‌ها در جریان سفر اخیر آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا به این کشور اعلام کردند که «علاقه‌مند» به نهایی‌کردن توافق هستند. بلومبرگ گزارش داده که «مقامات خوشبین هستند که ظرف چند هفته به توافق برسند». سی‌ان‌ان نیز خبر داد که دیپلمات‌های سعودی و آمریکایی «در حال نهایی‌کردن جزئیات» توافق هستند.

در سپتامبر سال گذشته، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در سخنرانی خود برای سازمان ملل اعلام کرد که اسرائیل «در آستانه» توافقی تاریخی با عربستان سعودی است و محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی به فاکس نیوز گفت که «هر روز به عادی‌سازی روابط نزدیک‌تر می‌شویم».

مانعی که در آن زمان وجود داشت، موضوع فلسطین بود. در حالی که نتانیاهو شدیداً خواهان این توافق بود، با توجه به ائتلاف راست‌گرای افراطیش، ظاهراً او تمایل یا توانایی سیاسی برای دادن امتیازات کافی در مورد راه حل به اصطلاح دو کشوری برای جلب رضایت سعودی‌ها یا آمریکایی‌ها نداشت.

هر آنچه از آن زمان به بعد اتفاق افتاده، مانند حملات ۷ اکتبر حماس و بیش از شش ماه کشتار اسرائیل در غزه، تنها باعث پیچیده‌ترشدن اوضاع شده است. پس چرا هنوز این همه زمان و انرژی دیپلماتیک صرف آن می‌شود؟

یخ‌ها به آرامی ذوب می‌شوند!

از زمان پیدایش اسرائیل در سال ۱۹۴۸، عربستان سعودی آن را به عنوان کشور به رسمیت نشناخته است. پادشاهی سنی‌مذهب عربستان در جنگ‌های اولیه کشورهای عربی با اسرائیل از آن‌ها حمایت کرد و برای مدتی طولانی پشتیبان سرسخت آرمان فلسطین بود.

با این حال طی سال‌های اخیر و با طولانی‌شدن بن‌بست اسرائیل و فلسطین و افزایش نفوذ منطقه‌ای ایران، اولویت‌های عربستان سعودی تغییر کرده است. گفته می‌شود بن سلمان که اکنون عملاً رهبر این کشور است، نسبت به پدرش، سلمان بن عبدالعزیز دلبستگی کمتری به آرمان فلسطین دارد. ریاض همچنین کمک‌های مالی خود به تشکیلات خودگردان فلسطین را کاهش داده است.

همه در منطقه می‌دانند که در حال حاضر، عربستان سعودی و اسرائیل همکاری امنیتی و اطلاعاتی گسترده‌ای را با هدف مهار رقیب مشترک خود، یعنی دولت شیعه ایران انجام می‌دهند. این همکاری در عملیات موشکی ۱۳ آوریل ایران علیه اسرائیل مشهود بود؛ گفته می‌شود که دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی به کمک سیستم دفاع هوایی اسرائیل آمد.

فقط سعودی‌ها نیستند که در حال تغییر هستند. ایالات متحده در دوران دولت ترامپ، به برقراری روابط عادی چندین کشور عربی، یعنی امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان با اسرائیل در توافقی به نام «پیمان ابراهیم» کمک کرد. این تحول دیپلماتیک مهمی در منطقه و پیروزی قابل‌توجهی برای اسرائیل و سدی بزرگ در برابر فلسطینیان بود. این نشان داد که پس از دهه‌ها درگیری و انزوا، دولت‌های عربی حتی بدون تأسیس دولت فلسطین، حاضر به روابط با اسرائیل هستند.

دونالد ترامپ و محمد بن سلمان

اما همه دولت‌های عربی این‌طور نیستند. تیم ترامپ با جدیت تلاش کرد تا توافق را به عربستان سعودی گسترش دهد. اسرائیل و حامیانش در ایالات متحده به شدت خواهان عادی‌سازی روابط با این پادشاهی هستند، هم به دلیل نفوذ نظامی و اقتصادی خود و هم به دلیل نقش رهبری آن در جهان اسلام، اما حاکمان این پادشاهی مقاومت کرده‌اند.

کشورهای دیگر عضو پیمان ابراهیم را می‌توان با امتیازاتی که از دیدگاه ایالات متحده نسبتاً مهم نیستند، راضی کرد. دولت ترامپ حاکمیت مراکش بر منطقه مورد مناقشه صحرای غربی را به رسمیت شناخت، در حالی که سودان را از فهرست کشورهای حامی تروریسم وزارت امور خارجه حذف کرد. اما سعودی‌ها به چیزهای بیشتری نیاز خواهند داشت.

حسین ایبیش، پژوهشگر ارشد مؤسسه کشورهای عربی خلیج فارس گفت: «بر خلاف دیگر کشورها، سعودی‌ها دارای نقش رهبری جهانی و منطقه‌ای در جهان اسلام هستند. آن‌ها بیش از ۳۰ میلیون نفر جمعیت و گروه‌ها و بخش‌های منطقه‌ای زیادی دارند، بنابراین باید هم به ثبات سیاسی داخلی خود و هم به نقش رهبری عربی خود اهمیت دهند».

بایدن وارد می‌شود!

توافق ابراهیم یکی از معدود اقدامات دولت ترامپ بود که دولت بایدن با خوشحالی آن را پذیرفت و بر اساس آن پیش رفت. اگرچه بایدن در جریان مبارزات انتخاباتی قول داده بود که ولیعهد را به دلیل قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار عربستانی به یک «منفور» جهانی تبدیل کند، اما نگرانی‌ها در مورد قیمت انرژی در پی جنگ اوکراین، ترس‌های امنیتی منطقه‌ای و تمایل برای مقابله با نفوذ فزاینده چین در خاورمیانه نهایتاً بر حقوق بشر ارجحیت یافت.

بایدن که حتی پیش از رسیدن به ریاست‌جمهوری، دهه‌ها درگیر سیاست خاورمیانه بود، برای بازنشانی روابط آمریکا با پادشاهی تلاش کرد که اوج آن در دیدار معروف او با بن سلمان در سال ۲۰۲۲ رقم خورد.

بایدن بن سلمان

درست مانند ترامپ، دستاورد مورد نظر برای دیپلماسی خاورمیانه‌ای دولت بایدن توافق عادی‌سازی سه‌جانبه جاه‌طلبانه بین عربستان، آمریکا و اسرائیل بوده است. به عنوان بخشی از توافق، ایالات متحده تضمین‌های امنیتی به عربستان سعودی، مشابه پیمان‌های دفاعی با کشورهای غیرناتو مانند ژاپن و کره جنوبی ارائه خواهد کرد. طبق ستونی که این هفته از توماس فریدمن، نویسنده نیویورک تایمز منتشر شد، «ایالات متحده و طرف سعودی ۹۰ درصد کار بر معاهده دفاعی مشترک را به پایان رسانده‌اند».

گزارش‌ها همچنین حاکی از آن است که این توافق شامل کمک‌های ایالات متحده برای کمک به عربستان سعودی برای ساخت برنامه هسته‌ای غیرنظامی است؛ چیزی که این کشور مدت‌هاست به دنبال آن بوده، اما منتقدان نگرانند که می‌تواند سریعاً به برنامه تسلیحاتی تبدیل شود. این توافق همچنین ممکن است شامل سرمایه‌گذاری آمریکا در بخش فناوری عربستان سعودی و تعهد سعودی‌ها برای ادامه قیمت‌گذاری نفت خود به دلار آمریکا به جای ارز چین باشد.

ضمانت امنیتی به عنوان یک معاهده رسمی، مستلزم تصویب دو سوم سنا نیز خواهد بود. این کار دشواری خواهد بود؛ اما از دیدگاه سعودی‌ها، دقیقاً همین موضوع حائز اهمیت است. آن‌ها خواستار تعهد دفاعی هستند که تحت تأثیر نوسانات سیاست آمریکا یا اینکه چه رئیس‌جمهوری در کاخ سفید حضور دارد، قرار نگیرد. عناد ایبیش گفت: «سعودی‌ها می‌خواهند بدانند که ایالات متحده چه زمانی عمل می‌کند و چه زمانی نه؛ آن‌ها خواستار تعهد کتبی هستند. آن‌ها می‌خواهند سنا آن را تصویب کند تا مجبور نباشند نگران سناریویی مانند برجام باشند».

عقد چنین توافقی با ایالات متحده برای هر کشوری کار بزرگی خواهد بود؛ از زمان پیمان با ژاپن در سال ۱۹۶۰، آمریکا تاکنون با هیچ کشوری چنین پیمانی امضا نکرده است، چه برسد به کشوری جنجالی مانند عربستان سعودی که به تازگی خود را از جنگی طولانی و وحشیانه در یمن رها کرده و در سال‌های اخیر، بحران‌های دیپلماتیکی با چند کشور دیگر نیز داشته است.

شاید دولت بایدن بر این باور باشد که صرفاً بر مبنای امنیت ملی واقع‌گرایانه، این توافق ارزشش را دارد؛ اما به احتمال زیاد، تنها راهی که بتوان آن را در مجلس سنا، به ویژه به کمک هم‌حزبی‌های دموکرات بایدن که عموماً منتقد سعودی‌ها بوده‌اند، تصویب کرد، در صورتی است که به پیشرفت معناداری به سمت صلح اسرائیل و فلسطین گره خورده باشد.

کریس مورفی، سناتور دموکرات ایالت کنتیکت به واکس گفت: «فکر می‌کنم تصویب توافق امنیتی آمریکا و عربستان سعودی توسط سنا دشوار خواهد بود. در حال حاضر، تمایل زیادی برای ورود عمیق‌تر به پویایی‌های امنیتی خاورمیانه وجود ندارد و هر توافقی باید دارای مسیر عملیاتی شفافی برای تشکیل دولت فلسطین باشد که در کوتاه‌مدت بعید به نظر می‌رسد. اما هیچ‌کس توافقی را که وجود ندارد قضاوت نخواهد کرد؛ پس بیایید ذهنمان را باز نگه داریم».

ترسیم این «مسیر عملیاتی شفاف» دشوار خواهد بود. موضع رسمی عربستان سعودی که به توافق ۲۰۰۲ ابتکار صلح عربی برمی‌گردد این است که تنها پس از «تأسیس یک دولت مستقل فلسطین» با اسرائیل روابط برقرار خواهد کرد.

در چنین توافقی، اسرائیل نیازی به حرکت به سمت تشکیل کامل دولت مستقل فلسطین نداشته و هیچ شانسی هم برای آن وجود ندارد؛ اما اسرائیل مجبور است به چیزی که بلینکن آن را «مسیری عملی» به سمت یک کشور فلسطین خوانده، متعهد شود.

اینکه این مسیر در عمل دقیقاً به چه شکلی خواهد بود، مشخص نیست، اما علی الشهابی، مفسر و تحلیلگر سعودی نزدیک به دربار سلطنتی به واکس گفت که برای جلب رضایت سعودی‌ها، تعهد اسرائیل برای ازسرگیری مذاکرات به اصطلاح دو کشور باید «بسیار جدی» باشد.

این همان مانع اصلی بود که زمان نزدیک‌شدن سه طرف به توافق در پاییز گذشته پدید آمد. نتانیاهو به جلوگیری از تأسیس کشور فلسطین مباهات ورزیده و گاهی اوقات از الحاق کامل کرانه باختری حمایت کرده است. با این حال، با وجود لفاظی‌های تندش، مواضع قاطع نتانیاهو را باید با احتیاط در نظر گرفت. او همچنین در سال ۲۰۰۹ با شرایط و محدودیت‌های قابل توجه، ایده تشکیل کشور فلسطین را به طور کلی پذیرفت.

اما در مورد شرکای ائتلاف راست‌گرای او نمی‌توان همین حرف را زد. دیوید ماکوفسکی، کارشناس روابط عربی-اسرائیلی در مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، در سپتامبر گذشته گفت که به طور خاص، بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی که خود ساکن کرانه باختری است، «ترجیح می‌دهد به جای موافقت با بازگرداندن سرزمین‌های اشغالی به فلسطینیان، از برج آزریلی (یک آسمان‌خراش معروف در تل‌آویو) پایین بپرد». 

پذیرش این معامله می‌تواند به معنای از دست دادن ائتلاف و نهایتاً منصب نتانیاهو باشد که با توجه به مشکلات حقوقی فعلی او، می‌تواند او را دوباره به دادگاه یا حتی زندان بکشاند.

چشم‌انداز جدید

با وجود پیچیدگی‌های سیاسی پاییز گذشته، پس از حملات ۷ اکتبر حماس که حداقل بخشی از انگیزه آن احساس رهاشدن مسئله فلسطین توسط سایر کشورهای عربی بود، شرایط آسان‌تر نشد.

اسموتریچ گفته که در حال حاضر، به رسمیت شناختن کشور فلسطین «جایزه‌ای» برای حماس خواهد بود. نتانیاهو نیز اظهارات مشابهی ابراز داشته است.

از سوی دیگر، ایبیش می‌گوید خشم ناشی از جنگ غزه در جهان عرب به این معنی است که «قیمت صلح افزایش یافته است»؛ به این معنا که امتیازاتی که از اسرائیلی‌ها باید گرفته شود، بیشتر شده است. علاوه بر مسیر دستیابی به کشور فلسطین، اسرائیل احتمالاً باید نیروهای خود را از غزه نیز خارج کند.

با این حال، علی‌رغم توقف مذاکرات در مورد عادی‌سازی روابط پس از حملات، هر سه طرف علاقه‌مندی خود را به توافق نشان داده‌اند. چند روز گذشته، اظهارات جدیدی از سوی دیپلمات‌ها به طور مداوم مطرح شده که حاکی از احتمال قریب‌الوقوع‌بودن توافق است. شاید در نشانه‌ای از جدیت عربستان سعودی، این کشور دستگیری شهروندانی را که به صورت آنلاین از اسرائیل و ایالات متحده انتقاد کرده‌اند، تشدید کرده است. الشهابی پیش‌بینی می‌کند که هرگونه واکنش منفی عمومی به عادی‌سازی قابل‌مدیریت خواهد بود، زیرا «مردم می‌فهمند که عادی‌سازی با عربستان سعودی تنها برگ برنده‌ای است که فلسطینیان در برابر اسرائیلی‌ها در دست دارند».

آنتونی بلینکن بنیامین نتانیاهو

با توجه به فشار دیپلمات‌های آمریکا و منطقه بر حماس و اسرائیل برای دستیابی به آتش‌بس و جلوگیری از حمله احتمالی و فاجعه‌بار اسرائیل به شهر جنوبی رفح در غزه، جایی که تقریباً نیمی از جمعیت غزه به آنجا پناه برده‌اند، مذاکرات اهمیت بیشتری پیدا کرده است.

حالا به همان اندازه یا حتی بیشتر از قبل حمله ۷ اکتبر، تصور این که کابینه فعلی اسرائیل با توافق موافقت کند غیرممکن به نظر می‌رسد؛ اما برای طرفداران عادی‌سازی، این یک تنها بخشی از مسیر است نه یک ایراد.

نیمرود نویک، مشاور سابق سیاست خارجی شیمون پرز (نخست‌وزیر اسبق اسرائیل) که اکنون در مؤسسه سیاست اسرائیل فعالیت می‌کند، گفت: «اگر نتانیاهو به این نتیجه رسیده باشد که این ائتلاف دیگر منفعتی برایش ندارد، تعجب نمی‌کنم». نویک سناریویی را ترسیم کرد که در آن نتانیاهو می‌تواند با شرکای جریان اصلی‌تر، کابینه ائتلافی جدیدی تشکیل دهد «تا در ازای توافق با عربستان سعودی، از جمله با تغییر جدی سیاست تل‌آویو در قبال تشکیلات خودگردان فلسطین، دیوانگان راستگرای کابینه خود را جایگزین کند». با این حال، او خاطرنشان کرد که هیچ مدرکی دال بر این که چنین برنامه‌ای در حال اجرا باشد، وجود ندارد.

افکار عمومی اسرائیل که طبق نظرسنجی‌ها نسبت به راه‌حل دو کشوری بدبین‌تر شده‌اند، همچنان نیاز به متقاعدسازی دارند؛ اما نویک که در کابینه حزب کارگر اسرائیل خدمت کرده و منتقد دیرینه نتانیاهو است، اذعان دارد: «من فکر می‌کنم کابینه می‌تواند آن را تبلیغ کند و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را بهتر از نتانیاهو تبلیغ کند».

قمار بزرگ، شرط‌ها بزرگ؟

به نظر می‌رسد این‌که راه‌حل دو کشوری دوباره به مسیر خود باز گردد و دو متحد کلیدی ایالات متحده به ۷۵ سال دشمنی پایان دهند مشروط به برخی شرایط ظاهری است: باید آتش‌بس در غزه برقرار شود، مسئله اسرای اسرائیلی در دست حماس حل شود و توافقی بر روی تشکیل دولت فلسطین به دست آید که هم سعودی‌ها و هم منتقدان آن‌ها در حزب دموکرات آمریکا را راضی کند. به احتمال زیاد رسیدن به چنین توافقی نیازمند تشکیل کابینه‌ای جدید در اسرائیل باشد.

در همین حال، انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده به سرعت در حال نزدیک‌شدن است که می‌تواند همه این‌ها را برهم بزند. به طور مثال، قطعاً می‌توان گفت که تصور موافقت دموکرات‌های کنگره با معامله‌ای که ترامپ آن را رهبری کند، دشوار است.

آرون دیوید میلر، دیپلمات باسابقه در خاورمیانه که اکنون در بنیاد کارنگی برای صلح بین‌المللی فعالیت می‌کند، به واکس گفت: «برای تحقق این امر، باید ابر و باد و مَه و خورشید و فلک دست به دست هم بدهند». میلر افزود: «طبق تجربه من، معمولا مذاکرات عرب‌ها و اسرائیل با دو سرعت متفاوت پیش می‌روند: یا آهسته یا آهسته‌تر»!

در نشانه‌ای احتمالی از سرخوردگی، گاردین در این هفته گزارش داد که سعودی‌ها همچنین در حال پیشنهاد «پلن B» هستند که بر اساس آن، اجزای آمریکایی‌سعودی توافق بدون اسرائیل نیز تکمیل می‌شود. به نظر می‌رسد این طرح برای کنگره غیرقابل‌قبول باشد. لیندسی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه کارولینای جنوبی که عموماً از حامیان قوی روابط آمریکا و عربستان سعودی است، در توییتر نوشت: «بدون عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی و تأمین نیازهای امنیتی اسرائیل در رابطه با پرونده فلسطین، حمایت بسیار کمی برای توافق دفاعی مشترک بین ایالات متحده و عربستان سعودی وجود خواهد داشت».

آنتونی بلینکن محمد بن سلمان آمریکا عربستان

به نوشته فریدمن، یک برنامه احتمالی دیگر این است که این توافق با این شرط «صریح» به کنگره ارائه شود که «به محض اینکه کابینه اسرائیل آماده پذیرش شرایط آمریکا و عربستان سعودی باشد، عربستان سعودی روابط خود با اسرائیل را عادی می‌کند».

جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا در گفتگوی روز پنجشنبه با خبرنگاران در مورد گزارش‌های اخیر اظهار نظری نکرد و فقط گفت که مذاکرات همچنان در حال انجام بوده و «ما همچنان خواهان عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی بوده و معتقدیم که این می‌تواند بر توانایی ما برای نزدیک‌ترشدن به راه‌حل دو کشوری تأثیر قابل توجهی داشته باشد».

عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی رویایی است که تاکنون دو دولت آمریکایی را مجذوب خود کرده که غیر از این مورد، در مورد چیزهای کمی با هم توافق دارند. با این حال حتی تحول عظیم هفتم اکتبر نیز برای از بین بردن آن کافی نبود. این ممکن است جذاب‌ترین پیشنهاد روی میز برای اسرائیل جهت عقب‌نشینی از جنگ باشد. اما در حال حاضر، کاملاً مشخص نیست که آیا اسرائیل واقعاً به عقب‌نشینی مایل است یا نه.