به گزارش اکوایران، دولت ایالات متحده درست در لحظه‌ی آخر برای ارائه کمک بیشتر به اوکراین تصمیم گرفت. در اواخر آوریل، درست قبل از تصویب بسته کمک، این کشور جنگ‌زده آخرین ذخایر مهمات خود را استفاده می‌کرد و مهمات و گلوله‌های توپخانه را جیره‌بندی کرده بود و در نتیجه آن، نیروهای اوکراین تا حدی شروع به عقب‌نشینی کرده بودند. 60 میلیارد دلاری که اکنون به اوکراین سرازیر می‌شود به اصلاح این نابرابری‌ها کمک می‌کند و فرصتی را برای کی‌یف فراهم می‌کند تا تهاجم روسیه را متوقف کند. این بسته کمک همچنین به عنوان یک انگیزش روانی عظیم عمل می‌کند و به اوکراینی‌ها اطمینان تازه‌ای می‌دهد که از سوی مهم‌ترین شریک خود رها نخواهند شد.

اما به نوشته فارن افرز، بسته کمک به تنهایی نمی‌تواند به سؤال اصلی اوکراین پاسخ دهد: این که چگونه جنگ را برنده شود. کمک‌های اروپا و آمریکا، هر چقدر هم که برای حفظ کی‌یف در بحبوحه درگیری طولانی ضروری باشد، نمی‌تواند پاسخی برای این سوال باشد. آنچه اوکراین نیاز دارد نه تنها کمک بیشتر، بلکه یک تئوری پیروزی است -چیزی که برخی از شرکای آن با جدیت از بحث در مورد آن اجتناب کرده‌اند. ایالات متحده هرگز حمایت خود از کی‌یف را برای بیش از چند ماه برنامه‌ریزی نکرده است، حتی پس از این که کنگره به عنوان بخشی از لایحه کمک، دولت را ملزم به ارائه یک استراتژی بلندمدت برای حمایت از اوکراین کرد. ایالات متحده بر مانورهای کوتاه مدت، مانند ضدحمله مورد انتظار سال ۲۰۲۳ تمرکز کرده است، به جای استراتژی‌ها یا اهداف بلندمدت قابل قبول، مثل شکست مسکو. ایالات متحده به طور کلی از توصیف شکست روسیه به عنوان هدف خود در اوکراین اجتناب کرده است. تنها بیانیه واقعی بلندمدت واشنگتن- که «تا هر زمان که طول بکشد» از اوکراین حمایت خواهد کرد- به تنهایی بی معنی است.

آنتونی بلینکن ولودمیر زلنسکی

اهداف صریح اوکراین

تا به حال، اوکراین در مورد اهداف خود صراحت داشته است. این اهداف شامل آزادی کل قلمرو آن در مرزهای شناخته شده بین‌المللی؛ بازگشت زندانیان جنگی، شهروندان تبعید شده و کودکان ربوده شده؛ برقراری عدالت از طریق پیگرد قانونی جنایات جنگی و غرامت؛ و ایجاد ترتیبات امنیتی بلندمدت می‌شود. اما کی‌یف و شرکای آن هنوز در مورد چگونگی دستیابی به این اهداف با هم هماهنگ نیستند. به نظر می‌رسد هیچ کس تا به حال به یک تئوری برای پیروزی کی‌یف دست نیافته است.

زمان آن فرا رسیده است که این تغییر کند. غرب باید صراحتاً اعلام کند که هدف آن پیروزی قاطع اوکراین و شکست روسیه است و باید خود را متعهد به تأمین کمک نظامی مستقیم به کی‌یف و حمایت از صنایع دفاعی نوپای این کشور کند. در همین حال، نیروهای اوکراین باید تا زمان اخراج نیروهای روس از تمام سرزمین‌های اشغالی، از جمله کریمه، برای پیشروی تلاش کنند. با پیشرفت اوکراین به سمت این هدف، سرانجام برای شهروندان روس آشکار خواهد شد که آنها نه تنها در اوکراین قلمرو از دست می‌دهند، بلکه منابع انسانی و اقتصادی هنگفتی را نیز از دست خواهند داد و چشم اندازهای آینده آن‌ها برای رفاه و ثبات با خطر روبرو خواهد شد.

در آن زمان، رژیم ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، ممکن است تحت فشار قابل توجهی، هم از درون و هم از بیرون، برای پایان دادن به جنگ با شرایط مطلوب اوکراین قرار گیرد. مقابله با کنترل روسیه بر کریمه - و وارد کردن خسارات جدی به اقتصاد و جامعه آن - البته دشوار خواهد بود. اما این استراتژی واقع بینانه‌تری نسبت به گزینه پیشنهادی دیگر است: مذاکره برای یک توافق در حالی که پوتین همچنان در قدرت است. پوتین هرگز با احترام به حاکمیت اوکراین موافقت نکرده است- و هرگز این کار را نخواهد کرد.

چه بسا لفاظی‌های روسیه در مورد جنگ نابودی‌خواهانه‌تر شده است، به کلیسای ارتدکس روسیه متوسل شده است و بیان می‌کند که این درگیری چیزی شبیه به یک جنگ مقدس با پیامدهای وجودی است. هر مذاکره‌ای در شرایط کنونی در بهترین حالت اوکراین را فلج و تقسیم شده و در معرض تهاجم دوم روسیه قرار می‌دهد. در بدترین حالت، کل کشور را از بین خواهد برد. صلح پایدار و بلندمدت نمی‌تواند از مذاکره با متجاوزی حاصل شود که قصد نسل‌کشی دارد.

اوکراین و غرب باید یا پیروز شوند یا با عواقب ویرانگر روبرو شوند. مقامات آمریکایی باید به خاطر داشته باشند که اگر غرب سستی نشان دهد، تهاجمات بیشتر روسیه را به دنبال خواهد داشت. پیروزی روسیه همچنین جاه طلبی‌های ارضی چین را در منطقه هند و اقیانوس آرام تقویت می‌کند، زیرا محدودیت تعهد غرب به حفظ حاکمیت شرکای خود را آشکار می‌کند. درگیری روسیه و اوکراین در خلاء رخ نمی‌دهد. پیامد نامطلوب آن در سراسر جهان احساس خواهد شد.

جنگ اوکراین

تعیین یک پایان بازی

این حقیقت که اوکراین و شرکای آن پس از سه سال جنگ، فاقد استراتژی برای پیروزی هستند، مشکلی جدی است. رهبران کی‌یف، واشنگتن و بروکسل بدون در نظر گرفتن هدف نهایی، تصمیمات کلیدی را به صورت تدریجی و در نهایت غیرمنطقی اتخاذ می‌کنند. اوکراین ممکن است به موفقیت‌های محلی دست یابد، اما نمی‌تواند دشمن را به طور کامل شکست دهد. شرکای غربی کی‌یف تمایل دارند تنها به بسته بعدی کمک‌های نظامی فکر کنند. بدون داشتن یک چشم‌انداز استراتژیک، حفظ روحیه و اراده مبارزه در اوکراین و فراتر از آن دشوار خواهد بود.

رسیدن به یک تئوری پیروزی امروز بسیار سخت‌تر از سال ۲۰۲۲ خواهد بود، زمانی که روسیه حمله تمام‌عیار خود را آغاز کرد. از آن زمان، روسیه اقتصاد خود را نظامی کرده، برای یک جنگ طولانی آماده شده، موفق به جذب انبوهی از سربازان شده و انبوهی از تجهیزات تولید کرده است. اما با وجود این موفقیت‌ها، دکترین جنگ زمینی مسکو همچنان ابتدایی است. این دکترین بر استفاده از گروه‌های کوچک پیاده‌نظام با پشتیبانی چند وسیله نقلیه زرهی برای حمله به نقاط مختلف در خط مقدمی به طول بیش از 1600 کیلومتر متمرکز است. این تاکتیک‌ها به مسکو اجازه داده است تا به دستاوردهای ارضی محدودی دست یابد، اما تنها پس از از دست دادن مقادیر هنگفتی نیرو و سلاح.

تلفات روسیه، از جمله تلفات روزانه تا هزار نفر یا بیشتر، تقریباً با تعداد نیروهای تازه‌نفس آن که از کیفیت بسیار پایین‌تری نسبت به نیروهای 2022 برخوردارند، مطابقت دارد. با وجود سرمایه‌گذاری‌های هنگفت، توانایی‌های مسکو نامحدود نیست. برای مثال، روسیه هر ماه به اندازه تعداد خودروهایی که سازندگانش تولید می‌کنند، خودرو از دست می‌دهد و انبارهای وسایل نقلیه زرهی قدیمی خود را با سرعتی غیرقابل‌تحمل تخلیه می‌کند. همچنین، روسیه با کمبود نیروی کار و منابع مواجه است که دومی تا حدی به دلیل ترکیبی از تحریم‌های غرب، اقدامات کنترل صادراتی و حملات اوکراین است که توانایی روسیه در پالایش و سپس فروش نفت را محدود می‌کند.

مسکو یک نیروی شکست‌ناپذیر نیست. دستاوردهای اندک روسیه تنها به لطف برتری قاطع آن در قدرت آتش امکان‌پذیر شد- که تنها در نتیجه اختلال در کمک‌های غرب رخ داد. سیستم‌های توپخانه‌ای این کشور بر اساس مدل‌های قدیمی هستند و از دقت و قابلیت‌های برد بلند برخوردار نیستند و سیستم‌های راکت‌انداز چندگانه، تانک‌ها و تجهیزات هوایی آن همتای مدل‌های غربی نیستند. اگر اوکراین بتواند حملات نقطه‌ای با توپخانه‌های دوربرد را افزایش دهد، می‌تواند محاسبات جنگ را علیه روسیه تغییر دهد و هزینه‌ای غیرقابل‌تحمل بر مسکو تحمیل کند. در نهایت، روسیه قادر نخواهد بود نیروی انسانی و تجهیزات خود را با سرعت کافی جایگزین کند. اقتصاد این کشور به سادگی قادر نخواهد بود در مواجهه با خسارات مداوم، این جنگ را ادامه دهد.

با داشتن منابع کافی، اوکراین قادر خواهد بود توپخانه روسیه را مهار کند. تقویت دفاع هوایی، از جمله با جنگنده‌های اف-۱۶ مجهز به موشک‌های هوا به هوای دوربرد، حملات روسیه به زیرساخت‌های حیاتی داخل اوکراین و همچنین واحدهای مستقر در نزدیکی خط مقدم را کاهش می‌دهد. با فلج شدن فزاینده نیروهای روسیه، اوکراین به زودی قادر خواهد بود از سیستم‌های دوربرد غربی خود -مانند موشک‌های اتکمز- برای انهدام مراکز فرماندهی و کنترل روسیه و دارایی‌های دفاع هوایی آن استفاده کند.

برای انجام همه این وظایف، کی‌یف همچنین باید از پهپادها به تعداد بسیار بیشتری استفاده کند. اوکراین قبلاً نشان داده است که می‌تواند از وسایل نقلیه بدون سرنشین با اثرات مخرب استفاده کند؛ برای مثال، به لطف حملات پهپادی است که ناوگان دریایی روسیه در دریای سیاه از کار افتاده است. پهپادها همچنین به جلوگیری از مانورهای گسترده روسیه در زمین کمک کرده‌اند. و این امکان را برای اوکراین فراهم می‌کنند که به عمق روسیه حمله کند و به تأسیسات نفتی، پایگاه‌های نظامی و کارخانه‌های اسلحه‌سازی روسیه ضربه بزند. برای مقابله با این تهدید، مسکو ممکن است نیاز داشته باشد تا بیشتر سیستم‌های دفاع هوایی خود را در خانه مستقر کند. روسیه برای اینکه بتواند همزمان از سرزمین اصلی و خط مقدم محافظت کند، بیش از حد وسیع است. اگر ایالات متحده به اوکراین اجازه دهد با استفاده از سلاح‌های اهدایی آمریکا به اهداف مشروع در داخل روسیه حمله کند، مسکو حتی آسیب‌پذیرتر خواهد شد.

جنگ اوکراین خارکیف

فاز دوم تئوری پیروزی اوکراین

فرآیند تضعیف مواضع روسیه و کاهش عزم این کشور احتمالا حدود یک سال طول خواهد کشید و پس از آن اوکراین باید ابتکار عمل را به دست بگیرد. کی‌یف باید مجدداً ضدحملات محدودی را آغاز کند که به آن امکان پس گرفتن مناطق کلیدی را می‌دهد. اگر این حملات موفقیت آمیز باشد، رژیم پوتین می‌تواند با بحران ناشی از تلفات سنگین و شکست‌های در میدان نبرد مواجه شود. از این گذشته، سیستم سیاسی روسیه هم اکنون در حال ترک خوردن است. شورش ناموفق یوگنی پریگوژین، تنزل درجه یا دستگیری مقامات ارشد نظامی از جمله ژنرال سرگئی سوروویکین و موفقیت تکان‌دهنده تروریست‌های داعش در حمله به داخل مسکو در مارس، همگی نشان‌دهنده افزایش آسیب‌پذیری رژیم است. اگر اوکراین به جایی برسد که روسیه دیگر نتواند دستاوردهای خود را حفظ کند، پوتین خود را در دردسر بزرگی خواهد یافت. تصرف کریمه در سال ۲۰۱۴ برای محبوبیت داخلی او حیاتی است؛ به خطر افتادن کنترل روسیه بر این شبه‌جزیره، یک شکست نمادین بزرگ خواهد بود.

برای موفقیت اوکراین، فشار گسترده در جبهه‌های اقتصادی و اطلاعاتی باید با موفقیت‌های این کشور در زمین، هوا و دریا همراه شود. ایالات متحده و اروپا باید یک کمپین تحریم بسیار تهاجمی‌تر را آغاز کنند که شامل تحریم‌های ثانویه علیه هر شرکتی باشد که در روسیه فعالیت می‌کند. مردم روسیه باید ببینند که ثروت ملی آن‌ها در حال از بین رفتن است و اقتصادشان به سمت رکود دائمی پیش می‌رود تا عواقب تهاجم پوتین را درک کنند.

پوتین با پایان دادن به جنگ شخصاً چیزهای زیادی از دست می‌دهد، اما اطرافیان او که نمی‌خواهند روسیه به وضعیت بی‌نوایی دائمی، تخلیه منابع فیزیکی، جوانان و استعدادها و همچنین وابستگی دائمی به چین تنزل پیدا کند، اینطور نیستند. پوتین و رهبری او مرکز ثقل تلاش‌های جنگی روسیه هستند؛ هر تلاشی برای پایان دادن به جنگ باید با تضعیف رژیم او و تصویر موفقیت آن آغاز شود.

برخی تحلیلگران غربی، از ترس تشدید تنش هسته‌ای، ممکن است از یک چنین پیروزی برای اوکراین بیم داشته باشند. پوتین قطعا در دو سال گذشته سعی کرده چنین ترس‌هایی را تقویت کند، با اشاره به اینکه ممکن است در صورت ارائه تانک، موشک و جت توسط غرب از سلاح هسته‌ای استفاده کند. اما پوتین هرگز بر اساس لفاظی‌های خصمانه خود عمل نکرده است، حتی زمانی که غرب به طور اجتناب ناپذیری از این خطوط قرمز عبور کرد.

واقعیت این است که یک حمله هسته‌ای روسیه واکنش شدید غرب، به ویژه از سوی ایالات متحده را برانگیزد، به طوری که بعید است پوتین چنین ریسکی را انجام دهد. بعید است او اقدام هسته‌ای کند، به ویژه با توجه به اینکه دوستان پوتین در پکن نیز قاطعانه مخالف چنین حملاتی هستند.

ترس کلی غرب از بی‌ثباتی مبتنی بر واقعیت است: شکست قاطع ممکن است در واقع به معنای پایان پوتینیسم باشد و روسیه را در وضعیتی از عدم قطعیت سیاسی قرار دهد. اما وظیفه غرب نجات یک رژیم جنایتکار از فروپاشی نیست. روسیه امروز کشوری است که به طور معمول مرتکب قتل عام، شکنجه و تجاوز می‌شود. به عبارت دیگر، رژیم پوتین مدت‌هاست که جامعه ملل متمدن را ترک کرده است.

تنها شانسی که روسیه برای بازگشت به حالت عادی دارد، از طریق شکستی است که جاه‌طلبی‌های امپریالیستی پوتین را درهم می‌شکند و به این کشور اجازه می‌دهد تا مسیر خود را دوباره با هوشیاری ارزیابی کند و در نهایت دوباره به جامعه ملل متمدن بپیوندد. این بدان معنا نیست که استراتژی غرب باید آشکارا به تغییر رژیم معطوف شود. اما به این معناست که اوکراین و شرکای آن نباید از خودویرانگری پوتین و دستگاه سرکوب او هراسی داشته باشند.

در این جنگ، منابع، بودجه و فناوری همگی به طور قاطعی به نفع غرب است. اگر این‌ها به اندازه کافی به اوکراین سرازیر شوند، از جمله برای صنایع دفاعی این کشور، کی‌یف می‌تواند برنده شود. روسیه به سادگی فاقد قدرت نظامی برای شکست دادن اوکراین با حمایت غرب است و بنابراین تنها امید آن سوء استفاده از نگرانی‌های غرب است. بنابراین، دیگر زمان آن است که دولت‌های ناتو افتادن در دام پوتین را متوقف کنند. برای اینکه غرب به پیروزی دست یابد، باید از ترسیدن از پیروزی دست بردارد. با انجام این کار، غرب می‌تواند امنیت خود و اوکراین را که هم برای آرمان خود و هم برای آرمان آزادی چنین فداکاری کرده است، تضمین کند.