به گزارش اکوایران، مراسم تودیع و معارفه حسین سیمایی صراف، وزیر جدید علوم، با حضور رئیس جمهوری برگزار شد.

در این مراسم مسعود پزشکیان به نکاتی اشاره کرد که در ادامه می‌خوانید:

  • عمل خاص یعنی برای خدا باشد و برای خدا بودن عمل به این معنی است که برای مردم باشد؛ علمی که با عمل و برای مردم خودش را شکل دهد.

  • تصور کنید جامعه ای چنین اعتقادی دارد مستقل از اینکه این حرف ها درست است یا نه؛ تصور می کنند که این هستی به خاطر انسانهاست این انسانها به خاطر علم است این علم به خاطر عمل است و عمل به خاطر اخلاص و خلوص است آیا این جامعه عقب مانده و فقیر می شود؟ در این جامعه ظلم و فساد و رانت و تبعیض می تواند شکل بگیرد؟

  • مشکل از نگاه ماست آنچه می بینیم را به دست می آوریم و آنچه نمی بینیم را نمی توانیم به دست بیاوریم.

این همه دانشگاه را برای چه می‌خواهیم؟

  • این همه دانشگاه را برای چه می‌خواهیم؟ با چه کیفیتی؟ برای حل چه مشکلی؟ جوانان خوب و پاک و بی‌گناه کشور را می آوریم چهار سال 10 سال وادارشان می‌کنیم درس بخوانند وقتی از دانشگاه بیرون می‌آید می‌گوییم کار نداریم اصلا به تو نیاز نداریم؛ تو که به من نیاز نداشتی، چرا علم مرا تلف کردی؟ چرا 10 سال عمر و زندگی مرا در این مسیر حرکت دادی؟

  • من کلاس سوم دبیرستان بودم می‌خواستم انتخاب رشته کنم رفتم هنرستان می‌گفتند نرو کار نیست من می‌گفتم مگر می شود در این کشور رشته ای تأسیس کنند ولی نتوانم در آن کار کنم؟ مگر آنهایی که آن بالا نشسته‌اند، نمی دانند نباید مرا بیخود آموزش دهند؟ اما هر چه قدر جلوتر آمدم دیدم خیلی راحت آدم را وادار می‌کنند که درس بخواند و مدرک بگیرد و بعد بگویند کاری با تو نداریم؛ این مشکل اصلی ماست.

  • جوان تربیت می‌کنیم و افتخار می‌کنیم نخبه تربیت کرده‌ایم، چند درصد از نخبه‌های ما در این مملکت می‌مانند، چرا نمی‌مانند، چگونه تربیت کرده‌ایم که نخبه‌های ما می‌روند و می‌خواهند برای جای دیگری کار کنند چرا؟ برای اینکه از همان ابتدا آموزشی که می‌دهیم گیر دارد.

  • در بحث‌های آموزشی بحثی است تحت عنوان آموزش برای توانمندسازی که می‌گوید باید آموزشی بدهیم که شخص توانمند شود در این آموزش بیسی وجود دارد برای همه رشته‌ها و فرقی هم نمی‌کند.

  • برای همه فراگیرها در همه رشته‌ها در سیستم آموزشی پنج مهارت را باید منتقل کنیم، قدم اول این است که بتوانند با هم کار کنند، قدم دوم اینکه ارتباطات بدانند، نه مثل آدم تنهایی که نتواند با کسی ارتباط داشته باشد، قدم بعدی اینکه حل مساله را بدانند که اگر مشکل پیش آمد بتوانند حل کنند نه اینکه وقتی با مشکل مواجه شدند قهر کنند و بلند شوند و بروند.

  • در مدیریت سه اصل وجود دارد هر اصلاحاتی که انجام می‌دهیم باید ابتدا این سه اصل را پذیرفت، چه کسی مسئول است، چگونه باید عمل کند و چگونه باید پاسخگو باشد، ما در بهداشت و درمان می‌گفتیم بر مبنای مشتری پاسخگویی درست کنیم.

  • برای استانداران، فرمانداران و بخشداران‌مان که می‌خواهند یک استان را اداره کنند می‌خواهیم بگوییم که چه بکنند، یک دستورالعمل باید وجود داشته باشد مانند نامه امام به مالک اشتر، که می‌گوید با مردم اینگونه برخورد کن، مدیران را اینگونه انتخاب کن، اینگونه پرداخت کن ، همه اینها مبنای علمی دارد و مشخص است.

  • ابتدا باید شخص را درست انتخاب کنیم، بعد بگوییم باید این کارها را برای ما انجام بدهی، اگر انجام نداد بعد باید بگوییم که انجام ندادی، باید سوال کنیم که چرا انجام نداده، وگرنه آدم، آدم من است می‌رود کار را خراب می‌کند.

  • هیچ ظلمی بالاتر از این است که من آدمی را قرار دهم که برود و فلان کار را برای مردم انجام دهد و برای مردم مشکل ایجاد کند، حق را باید به حق‌دار داد.

هیچ مشکلی در دنیا نیست که راه‌حل علمی نداشته باشد

  • عالمانی تربیت کنیم که وجود و ذهن و دانایی و آگاهی شان برای حل گرفتاری‌هایی که در جامعه داریم، به استخدام دربیایند و گره از مردم ما باز کنند؛ ولی پا می‌شوند می‌روند، بدون اینکه پشت سرشان را نگاه کنند.

  • هیچ مشکلی در دنیا وجود ندارد که راه حل علمی آن هم نه یکی شاید چند ده راه حل نداشته باشد.

  • مشکلی که ما داریم این است که یا راه حل علمی را نمی‌دانیم یا می‌دانیم و مهارتش را نداریم یا هم می‌دانیم و هم مهارت را داریم، ولی دلمان نمی‌خواهد برایش کاری بکنیم و به آن بپردازیم.

  • در دانشگاه‌های ما باید آموزش از کلاس درس به داخل جامعه برده شود و مشکل مردم را حل کند.

  • دانشکده کشاورزی از زیر تابلو بیرون بیاید و به داخل مزرعه برود و با گیاه و درخت دربیفتد تا ببیند چگونه می‌شود کاری کرد.

  • از شما استادان می‌خواهیم درباره وفاق ملی و به کارگیری نیروی انسانی و اینکه چگونه افراد نخبه و توانمند را احصا کنیم به ما کمک کنید.

  • دنبال این هستیم که چگونه گروهی از دانشمندان و اساتید ابزاری به ما بدهند که بر اساس آن ابزار افراد را انتخاب کنیم؛ به ما ابزار مدیریتی بدهید که طبق آن هر کس را ارزیابی کردیم، به نتیجه برسیم.

  • به من می‌گویند این یکی را بردار و آن دیگری را جایگزین کن؛ خب ابزار اینکه من این یکی را بردارم و آن دیگری را بگذارم، چیست؟ یک چارچوب بدهید که بر اساس آن من تیک بزنم و هر کس آمد بگویم آقا این شاخصه ها را این فرد ندارد و این دیگری دارد پس باید این فرد نباشد و آن دیگری جایگزین شود نه اینکه چون از این جناح و دسته و نگرش است یا مرد است یا زن است؛ خب اینها چه ربطی دارند؟

  • زمانی که رئیس جمهور نبودم همیشه در ذهنم  می‌گفتم به دانشگاه‌ها می‌گویم شما اساتید اقتصادید، اقتصاد جامعه با شما، شما اساتید فنی و مکانیک، فنی و مکانیک و ریخته‌گری جامعه با شما، بروید حل کنید، اگر حل کردید پول می‌دهم اگر حل نکردید پول نمی‌دهم.

 دانشگاه‌های ما همه پول می‌خواهند و چیزی از آن در نمی‌آید

  • مگر نمی‌گویید بلد هستید، می‌خواهید آدم تربیت کنید که برود این مشکل را حل کنید، بروید مشکل را حل کنید پول هم می‌دهم قرارداد هم می‌بندم.

  • اگر در دانشگاه‌های آمریکا و کشورهای پیشرفته نگاه کنید پروژه برمی‌دارند، مشکل را حل می‌کنند، پول می‌گیرند، دانشگاه‌ها از دولت پول نمی‌گیرند، دانشگاه خودش درآمدزا است، در کلمبیا که دانشجوها اعتراض کرده بودند، می‌گفتند شما پروژه‌های آنها را کار نکنید، یعنی دعوا بر سر این بود که می‌گفتند شما چرا برای آنها کار می‌کنید.

  • دانشگاه محل خلاقیت و نوآوری و حل مساله است، دانشگاه‌های ما همه پول می‌خواهند و چیزی از آن در نمی‌آید.

قرارداد اساتیدی که اخراج شده‌اند بازنگری شود

  • از وزیر علوم می‌خواهم که قرارداد همه اساتیدی که تا کنون اخراج شده اند یا لغو قرارداد شده‌اند را بازنگری کنید؛ دانشجویان را برگردانید.

  • دانشجو اعتراض می‌کند من هم باید جوابش را بدهم یا حرفش حق است که باید اطاعت کنم یا اینکه اشتباه می‌کند که هدایتش می‌کنم.

  • دانشجو نمی تواند آدم بدی باشد دانشجو کسی است که فردای مملکت ماست و باید بتواند سؤال کند.

  • همان بحثی که رهبر معظم انقلاب می‌گویند کرسی آزاداندیشی بگذارید، یعنی من بتوانم آزادانه حرفم را بزنم و اگر منطق داری، جوابم را بده؛ اگر منطق نداری، منطق مرا بپذیر.

  • اینها مسائل روشن علمی است که بر اساس شواهد نتیجه می گیریم؛ دانشجو را می شود هدایت کرد می‌شود توجیه کرد اگر حق با اوست من باید خودم را اصلاح کنم نه اینکه او را بزنم.

  • دانشجو که بودیم با هر کسی بحث می‌کردیم اول می‌گفت اول جهان‌بینی‌ات را بگو، تو به اندازه‌ای که می‌بینی انسانی، اگر بگو چقدر می‌بینی تا ببینم که هستی.

  • می‌گویم تو ای انسان وقتی وزن می‌کنی براساس عدالت وزن کن، کم نگذار، به مُرده می‌گوییم، اینکه مرده و رفته تو برای چه کسی می‌خوانی، در حالی که او به من و تو می‌گوید، وقتی انتخاب می‌کنی، مدیر می‌گذاری، کارشناس می‌گذاری، کم نگذار، درست بگذار، خداوکیلی این کار را می‌کنیم؟

  • چرا مشکل پیدا کردیم برای اینکه کار را به کاردان نسپردیم و حق را به حقدار ندادیم، علم را در استخدام جامعه قرار ندادیم، باید این کار را انجام دهیم تا مشکل را حل کنیم.