به گزارش اکوایران، تقریباً هر کجا که نگاه کنید، اخبار ناگواری برای احزاب میانه-چپ در غرب وجود دارد. در عرض یک ماه، دموکرات‌ها از قوه مجریه ایالات متحده بیرون رانده خواهند شد، در هر دو مجلس قانونگذاری در اپوزیسیون قرار خواهند گرفت و با یک دستگاه قضایی به رهبری اکثریت راست‌گرا در دیوان عالی مواجه خواهند شد.

به گزارش واشنگتن‌پست، در بریتانیا، ماه عسل دولت تازه‌منتخب حزب کارگر تنها چند هفته طول کشید، زیرا محبوبیت آن به دلیل اشتباهات سیاسی و درگیری‌های داخلی جناحی کاهش یافت. در فرانسه، رئیس‌جمهور امانوئل مکرون با پارلمان ناکارآمدی روبرو است که در آن متحدان لیبرال و میانه‌رویش تحت تأثیر خواسته‌های یک جناح راست افراطی در حال پیشرفت قرار دارند.

آلمان انگلیس

روز دوشنبه، اولاف شولتس، صدراعظم آلمان و رهبر حزب سوسیال دموکرات، رأی اعتماد در پارلمان این کشور را از دست داد و راه را برای برگزاری انتخابات در ماه فوریه باز کرد. انتخاباتی که احتمالاً در آن سهم رأی حزب او به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت. این نتیجه غیرمنتظره نبود و نشان‌دهنده نارضایتی روزافزون عمومی از دولت ائتلافی فروپاشیده شولتس و ناامیدی عمیق‌تر از وضعیت اقتصاد و سیاست‌های کشور بود. شولتس که به خاطر توصیف تهاجم روسیه به اوکراین به عنوان یک «نقطه عطف تاریخی» برای کشورش و کل اروپا شهرت دارد، از سوی منتقدان به عدم مواجهه با واقعیت‌های جدید متهم شده است.

در همان روز، آن سوی اقیانوس، جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، شاهد استعفای وزیر دارایی و معاون اصلی خود، کریستیا فریلند، از کابینه بود. فریلند، روزنامه‌نگار برجسته سابق که برای نزدیک به یک دهه از متحدان سرسخت ترودو بود، در نامه‌ای به نخست‌وزیر، بدون ابهام به او هشدار داد که به طور کافی برای تهدید قریب‌الوقوع تعرفه‌های اعمال شده بر صادرات کانادا توسط دولت آینده رئیس‌جمهور منتخب، دونالد ترامپ، آماده نیست.

آماندا کولتا نوشت: «این استعفای ناگهانی بزرگ‌ترین چالش پیش روی رهبری ترودو است. نخست‌وزیر تحت فشار، که در سال ۲۰۱۵ انتخاب شد، طی سال گذشته شاهد افت شدید محبوبیت خود در میان رکود اقتصادی، کمبود مسکن در سراسر کشور و خستگی رأی‌دهندگان، بوده است. اگر انتخابات فدرال امروز برگزار شود، نظرسنجی‌ها پیش‌بینی می‌کنند که حزب لیبرال او به طور کامل شکست خواهد خورد.»

در کانادا و آلمان، بازگشت ترامپ بر شرایط سایه‌ افکنده است. سبک پوپولیستی و ملی‌گرایانه راست‌گرایانه او توسط مخالفان دولت اقلیت ترودو در اتاوا و حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) بازتاب یافته است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که آلترناتیو برای آلمان ممکن است به‌عنوان دومین حزب بزرگ در پارلمان پس از انتخابات فدرال بعدی آلمان ظاهر شود، نتیجه‌ای که چند سال پیش غیرقابل تصور بود.

اگرچه زمینه‌ها متفاوت است، شولتس و ترودو سیاسیاً به یک ساختار لیبرال در غرب متصل هستند که به‌طور مشهودی در حال عقب‌نشینی است. ارزش‌هایی که از این ساختار حمایت می‌کردند، از جمله پذیرش جهانی‌شدن، چندفرهنگی و محیط‌زیست‌گرایی، در دموکراسی‌های غربی به درجات مختلف تحت حمله قرار گرفته‌اند و به طور فزاینده‌ای به‌عنوان دکترین دورافتاده‌ای از طرف نخبگان حاکم دیده می‌شوند که به نگرانی‌های شهروندان عادی به‌اندازه کافی توجه نکرده‌اند.

آمریکا کانادا

در سرمقاله‌ای در روزنامه کانادایی برجسته گلوب اند میل آمده است: «دولت لیبرال تنها پول را هدر نداده است.» این سرمقاله که سال‌ها حکومت «تنگ‌نظرانه و حزبی» را محکوم می‌کند، ادامه می‌دهد: «بدتر از آن، زمان را هدر داده است، خیلی پیش از آنکه مسئله تعرفه‌های ترامپ مطرح شود. کمبود مسکن که اکنون شهرهای بزرگ را تحت تأثیر قرار داده است، سال‌ها زمان برای رفع نیاز دارد. فشارها در سیستم مهاجرت همچنان در حال افزایش است، در حالی که دولت به راه‌‌حل‌های جزئی فکر می‌کند.»

اینکه آیا مخالفان راست‌گرای آنها راه‌حل‌های درستی دارند یا نه، مشخص نیست، اما رأی‌دهندگان در سراسر غرب به شدت خواهان تغییر هستند و بیش از پیش به سیاست‌های ضد سیستم گرایش دارند. تحلیلگران معتقدند رویکرد نابودگر ترامپ نسبت به همسایه شمالی‌اش در واقع تلاشی است برای واژگون کردن سیستمی که پیش از این در آستانه فروپاشی بود.

جاناتان رز، رئیس دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه کوئینز کانادا، به روزنامه گاردین گفت: «ترامپ یک مختل‌کننده است و کمتر به دنبال یک دستور کار ایدئولوژیک است و بیشتر می‌خواهد یک سیستم سیاسی پایدار را مختل، تخریب و برهم بزند. و این همان کاری است که اینجا انجام می‌دهد. درس برای سایر کشورها این است که در مذاکرات با یک قلدر با دقت عمل کنند.»

با وجود درخواست‌ها برای استعفایش، ترودو قصد دارد تا انتخابات که قرار است حداکثر تا اکتبر سال آینده برگزار شود، در قدرت بماند.

از سوی دیگر، شولتس نیز نقش محدودش را ادامه خواهد داد و حزب سوسیال دموکرات مورد حمله خود را در انتخابات بعدی رهبری خواهد کرد. حزب مرکز-راست دموکرات مسیحی که در موقعیت برتر قرار دارد، احتمالاً دولت بعدی را تشکیل خواهد داد و ممکن است حزب شولتس به عنوان شریک کوچک‌تر در دولت جدید ایفای نقش کند.

مشکلات آلمان فراتر از هر جناحی است. شولتس به عنوان بخشی از ائتلاف سه‌حزبی با حزب سبزها و حزب دموکرات‌های آزاد نئولیبرال به قدرت رسید. اختلافات داخلی بر سر سیاست‌های اقتصادی و مالی ائتلاف را متلاشی کرد و پیش‌بینی می‌شود که هر سه حزب در انتخابات ماه فوریه عملکرد ضعیفی داشته باشند. همانند بسیاری از کشورهای اروپایی، تعداد بیشتری از رأی‌دهندگان عادی آلمانی به راست افراطی و تا حد کمتری به چپ افراطی گرایش پیدا می‌کنند.

برای ساختار سیاسی آلمان، چالش ممکن است ساختاری باشد. جیمز بیندنِیگل، سفیر سابق ایالات متحده در آلمان و عضو برجسته بازدیدکننده در بنیاد مارشال آلمان، به کیت بردی گفت: «شولتس نتوانست در حزب خود یا در میان عموم مردم وحدت ایجاد کند. او نتوانست به‌طور موفقیت‌آمیز سه وابستگی حیاتی کشور را مدیریت کند: انرژی ارزان روسیه، بازارهای چین و امنیت آمریکایی.»

اولاف شولتس

یان تکاو، تحلیلگر گروه اوراسیا، گفت که اختلافاتی که شولتس را از قدرت کنار زد «نشانه‌ای از یک بحران اقتصادی گسترده‌تر است که رقابت‌پذیری، رشد و درآمدهای مالیاتی را در آلمان تضعیف کرده است.» او افزود: «آلمان هزینه‌های بالای نیروی کار و انرژی و وابستگی زیادی به صادرات، به‌ویژه به چین، دارد.» این وابستگی بیش از حد به بازار چین به یک نقطه ضعف تبدیل شده است، زیرا اقتصاد چین رشد کرده و به مرحله‌ای رسیده که با صنعت آلمان و صادرکنندگان اصلی آن رقابت می‌کند.

عدم اعتماد و شکنندگی که بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا را فرا گرفته است، پس از دوره‌ای از نخستین ریاست‌جمهوری ترامپ رخ داده است که برلین تحت صدراعظمی آنگلا مرکل، خود را به‌عنوان یک سنگر نظم لیبرال معرفی کرد. اعتماد به نفس دوران مرکل، با نگرانی آلمانی‌ها نسبت به رشد کُند کشورشان و آسیب‌پذیری‌های جدید آن در برابر جنگ آشکار در قاره اروپا، به شک و تردید تبدیل شده است.

مارک فیشر، ستون‌نویس روزنامه واشنگتن پست، نوشت: «سقوط دولت آلمان در لحظه‌ای ناخوشایند و شکننده برای جهان رخ داده است. این وضعیت به‌ویژه نگران‌کننده است، زیرا چه بخواهند چه نخواهند، آلمان‌ها به نمادی حیاتی از ثبات برای غرب تبدیل شده‌اند، الگویی از آنچه جامعه کشورهای تحت رهبری ایالات متحده می‌تواند به دست آورد.»