میلاد محبی، پژوهشگر حوزه مطالعات شهری: چهارراه ولیعصر و فضای شهری موجود مقابل تئاتر شهر، فضای ارزشمندی است که بستری برای اتفاقات و کنش‌های مهم قرن چهاردهم هجری شمسی بوده و یک موزۀ زنده از تاریخ سیاسی-اجتماعی تاریخ معاصر ایران است. با این وجود در طی سال‌های گذشته شاهد تجمع هرچه بیشتر گروه‌های مختلف، پیرامون ساختمان تئاترشهر هستیم. گروه‌هایی نظیر دستفروشان که به‌دلیل موقعیت مرکز شهری فضا جذب این نقطه از شهر شده‌اند؛ اقلیت‌های جنسی که سال‌های طولانی‌تری در این فضا حضور داشتند؛ دانشجویانی که به‌واسطۀ قرارگیری این محدوده در مرکز دانشگاه‌های تهران، امیرکبیر، هنر و آزاد اسلامی از این فضا استفاده می‌کنند و سایر گروه‌هایی که فضا به دلایل گوناگونی برای هریک از آن‌ها جذاب است.

در این بین اما حضور دستفروشان در فضا به‌ویژه در نیمۀ دوم دهۀ 1390 سیما و شکل این فضای عمومی را دستخوش تغییر کرد. موضوعی که اعتراضات رسمی‌ترین گروه حاضر در فضا، یعنی هنرمندان تئاتر[1] را برانگیخت. مدیران تئاترشهر و بسیاری از هنرمندان با بیان مشکلاتی نظیر نا امنی فضا، از بین‌ رفتن شأنیت فضا آسیب رسیدن به دیوارۀ تئاترشهر به‌وسیلۀ نوشتن یادگاری و برپایی آتش کنار ساختمان بر این موضوع تأکید داشتند که تئاترشهر نیازمند یک حریم و فضای مشخص است! این اظهارات در گفته‌های ابراهیم‌گله‌دار زاده و سعید اسدی مدیران پیشین تئاترشهر در رسانه‌ها نیز گواهی بر این مدعاست. البته تمام هنرمندان تئاتر نیز با این حصار کشی موافق نبودند و بعضاً برخی از آن‌ها مخالف این حصارکشی بودند، یکی از این هنرمندان بیان می‌کند: « تفکر جنگ ترسناک‌تر از کسیه که می‌جنگه! تفکر حصار کشیدن و مرز بستن هم همینه دیگه‌. اگر شما بیای تفکیک کنی تئاتر رو از مردم بگیری آیا دیگه تئاتر وجود داره؟ شما الان پارک شهر رو ببین، آیا معتاد و خلافکار توش نیست؟ دورتا دورش پره حصاره!».

به‌واسطۀ این اعتراضات تلاش‌هایی برای احداث دیوار و حریم برای تئاتر هر در محدوده در طی سال‌های پایانی دهۀ گذشته انجام شد، اما مقاومت‌ها ولو در سطح گفتمانی توسط کنش‌گران شهری و فعالین این حوزه و نیز برایند نظر مدیریت شهری وقت، سبب شد که این حصارکشی رخ ندهد. اما در طی چند ماه گذشته طرحی ارائه شده و در مرحلۀ اجراست که حریم و حصاری مشخص را به فضا تحمیل می‌کند و این در حالی است که مداخله در فضاهای شهری، آن‌هم چنین فضای شهری ارزشمندی که از هر لحاظ یک فضای شهری کامل است، نیاز به رویکرد محتاطانه‌تری داشت. در این نوشتار نشان داده می‌شود که مداخلاتی این‌چنینی در این فضا سبقه‌ای طولانی داشته و هرگز نتیجۀ مطلوبی را به همراه نداشته است. این تغییرات در چهارراه ولیعصر شامل ساختن ورودی‌های مترو، نرده‌‌کشی برای BRT و نرده‌کشی برای جداسازی مسیر پیاده و سواره، احداث زیرگذر، احداث غیرکارشناسانۀ مسجد ولیعصر در مجاورت ساختمان تئاتر شهر که به سازۀ ساختمان تئاترشهر نیز آسیب زده است و سایر تغییراتی که در این مدت، نه‌چندان با دقت، در فضای شهری تئاتر شهر اعمال شدند. تمامی این موارد در عین مداخلات عجیب مدیریت شهری در فضا، سرگذشت میدان توپخانه را تداعی می‌کند، میدانی مهم در تحولات قرن سیزدهم، انقلاب مشروطه و نیز مدرنیتۀ ایرانی که مداخلات فراوان در کالبد و عملکرد، حیات اجتماعی آن را از بین برد و در این قیاس به نظر می‌رسد حیات مدنی پلازای ارزشمند تئاتر شهر در خطر جدی قرار دارد. 

در این نوشتار سعی می‌شود از خلال مصاحبه با بخشی از ذی‌نفعان فضا، موضوع تعیین حریم و حصارکشی مورد واکاوی قرار گیرد. همچنین نوشتار زیر به موضوع حصار، تاریخ آن در فضا و همین‌طور نظرات ذی‌نفعان دربارۀ آن می‌پردازد. متن حاضر بر ضلع غربی پارک دانشجو که فضایی بدون پوشش گیاهی است و ساختمان تئاترشهر در آن قرار دارد، تمرکز دارد. از این رو با توجه به ویژگی‌های منحصر به فرد این فضای عمومی که به نوعی یادآور مفهوم پلازاهای غربی است، در این نوشتار، برای نامیدن فضا از واژۀ پلازا استفاده می‌شود. در نهایت می‌توان گفت نوشتار حاضر قصد دارد با نگاهی تاریخی و دل روایت‌های ذی‌نفعان پدیدۀ حصار و حریم و نیز تغییرات کالبدی و عملکردی آن نسبت به خطرات این تغییرات غیرمحتاطانه، هشدار دهد.

شکل‌گیری فضا؛ پلازای تئاترشهر آرام‌آرام شکل‌ می‌گیرد

یکی‌ از مهم‌ترین پرسش‌ها ‌از هر فضای شهری، چگونگی تبدیل شدن آن به یک عرصۀ عمومی است. این نکته حائز اهمیت است که فضاهای عمومی به یک‌باره ساخته نمی‌شوند، بلکه عمومی بودن صفتی است که این فضاها با ایفای نقش در حیات اجتماعی شهروندان، به مرور آن را از آن خود می‌کنند. پلازای تئاترشهر نیز از این موضوع مستثنی نیست و به لحاظ عملکردی، اجتماعی و کالبدی در طی سال‌های گذشته دستخوش تغییرات زیادی بوده است. بررسی عکس‌های هوایی نشان می‌دهد که این پلازا در ابتدا به مانند پارک دانشجو دارای پوشش گیاهی بوده است و فرم کنونی حاصل تغییرات در طی سال‌های پس از ساخت ساختمان تئاترشهر است.

2

شکل 1: نقشۀ هوایی از محدودۀ پژوهش متعلق به سال 1355؛ (طرح منطقه فرهنگی-هنری تئاترشهر-تالار وحدت، 1383)

1

شکل 2: نقشۀ هوایی از محدودۀ پژوهش متعلق به سال 1399؛ گوگل ارث، 1399

اما مشخصاً به جز این تغییرات در پوشش گیاهی تغییرات دیگری نیز در فضا در طی سال‌های گذشته رخ داده است که موضوع اصلی نوشتار حاضر است. یکی از این تغییرات که در دو شکل 3 و 4 قابل مشاهده است، تغییرات نرده‌‌کشی‌های دور تئاترشهر است. در واقع این تصاویر نشان می‌دهد که در دوره‌هایی این نرده‌کشی‌ها پیرامون تئاترشهر وجود داشتند. متأسفانه روایت‌ها از زمان ساخت نرده‌کشی‌ها پیرامون ساختمان تئاترشهر و حذف‌ آن‌ها بسیار متناقض و غیرقابل اعتماد هستند. اما با توجه به شرایط تصاویر که به نظر در دهۀ 1360 تهیه شده است، می‌توان به قطعیت از این وجود نرده در این دوره پیرامون ساختمان صحبت کرد موضوعی که در مصاحبۀ تصویری معمار کنونی نرده‌ها نیز تصدیق می‌شود. این نرده‌ها در زمان شهرداری آقای غلامحسین کرباسچی به همراه نرده‌های بسیاری از پارک‌ها، از جمله نرده‌های پارک دانشجو برداشته شدند.

یکی از مهندسان معمار قدیمی که سابقۀ مطالعه در این فضا را داشته است، در پاسخ به این سوال که آیا پیرامون بنای تئاترشهر نرده وجود داشته است یا خیر، می‌گوید: «بله، نرده‌ها دور تئاترشهر بودند! در واقع تئاترشهر می‌خواسته حریم خودش ‌رو داشته باشه و خودش رو از پارک دانشجو جدا کنه». البته بسیاری از فعالین و کنش‌گران شهری به سبب آسیب‌هایی که این اتفاق به بنا زده است از آن به عنوان آسیب فضا یاد می‌کنند. برای مثال یکی از تاریخ‌نگاران شهری معتقد است: «بلاهایی که سر اونجا آوردن و یکی دوتا نیست! از برداشتن حصار دور تئاتر شهر در زمان آقای کرباسچی که اومدن دیوارهای پارک‌هارو برداشتند و حریم تئاترشهرو از بین بردند». همچنین شهروند حدوداً 75 ساله‌ای معتقد بود: « این‌جا رو باید جدا کنند؛ 30 سال پیش دهۀ 60 این‌جا نرده داشت، این‌جا و تئاتر هم جدا بود. کسانی که تئاتری هستند یا تئاتردوست، بیان این‌جا. الان نرده‌ها رو برداشتن همه نوع آدمی هست. قاطی شده. این‌جا محیط فرهنگیه و خیلیا از این فرهنگی بودن سواستفاده می‌کنند».

صحبت‌های او تأیید دیگری است که احتمالاً در دهۀ 1360 نرده‌های دور تئاترشهر ایجاد می‌شوند و در دهۀ 70 این نرده‌ها از فضا حذف می‌شوند.

4

شکل 3: تصویری از ضلع غربی محوطۀ تئاترشهر در دهۀ 60

3

شکل 4: تصویری از ضلع شرقی محوطۀ تئاترشهر در دهۀ 60

تغییرات فضا؛ امری عادی یا ضربه‌های برای از بین بردن فضا

برخی از مصاحبه‌شوندگان تغییرات فضا را امری طبیعی قلمداد می‌کنند و بیان می‌کنند تمام فضاهای شهری در حال تغییر هستند. اما نکتۀ مهم در تغییرات دائمی فضاهای شهری که در ایران به‌نظر امری متداول است، این موضوع است که این تغییرات منجر به عدم تشکیل الگوواره‌ها و طرح‌واره‌های ذهنی از فضاهای شهری و محل زیست افراد می‌شوند. این در حالی است که در شهرهای اروپایی فضاهای شهری عمدتاً دارای ثبات فرمی بیشتری هستند، به طوری که بعضاً میادینی همچون دل‌کمپو شهر سیه‌نا چند صدسال است که استخوان‌بندی اصلی خود را حفظ کرده‌اند. اما فضاهای شهری تهران عمدتاً در حال تغییر هستند و حتی فضاهای تاریخی و ارزشمند نظیر این پلازا و میدان توپخانه نیز از گزند این تغییرات دائمی در امان نیستند. اتفاقی که باعث می‌شود فضاهای شهری با خاطرات جمعی و اجتماعی مردم گره‌ نخورند و فضاها همواره غریبگانی باشند که امروز و فردا در شهر حضور دارند، اما هر آن ممکن است به تغییر، حذف و نابودی محکوم شوند.

یکی از معماران برجستۀ کشور معتقد است سیر تحولات پارک دانشجو و پلازای تئاترشهر را با دیدی منفی پیرامون تغییرات ناهمگن فضا بیان می‌کند: «مدیریت‌شهری اومد یه چیزهایی به پارک دانشجو اضافه کرد، که خوب نشد. مثل اون گیت آجری که در انتهای شرقی پارک کنار خیابون رازی گذاشتند، یا اون نزده‌ها و یا تغییراتی که در آبنماها به‌وجود آوردند. فواره‌هایی که گذاشتند یا اکستنشنی که اضافه کردند به ضلع جنوبی. این‌ها یه چیزایی بود که به اصالت پارک صدمه زد. پارک یه چیز همگنی بود با تئاترشهر همزمان طراحی شده بود و چیز مینیمال و قابل قبولی بود. زیرگذر، خروجی مترو و نرده‌ها هرگز در محیط ادغام نشدند، در ضلع شمال شرقی چهارراه، مدیریت شهری یه ساختمون زشت ساخت! شش طبقه؛ و روش آلمینیوم کشید! از یه جهت هم خوبه که این ساختمان‌ها در تاریخ خواهد ماند و بیان‌گر سلیقۀ کسانی بود که اون‌رو ساختند. در ضلع جنوب غربی هم همین اتفاق افتاد بدتر حتی! یه ساختمون دو یا سه طبقه دیگه بود که برش داشتند و ایستگاه مترو رو از اون‌جا در آوردن بیرون؛ یعنی حاصل این ایستگاه مترو این شد که دو تا دیوار اومد جلو مردم و یه شیپور(اشاره به ورودی مترو) که از وسطش اومده بیرون! یعنی هیچ فهمی از فضا نداشتند. زدند هر دو ضلع رو نابود کردند! ارزش‌هاشو گرفتند و خاطراتشو برداشتند و یه چیز بد جاش گذاشتند».

همان‌طور که در مقدمه اشاره شد، تغییرات اقتصادی و پرولتاریزه شدن هرچه بیشتر طبقات اجتمای و اقتصادی که به‌واسطۀ آن گروه‌هایی از مردم شروع به بساط‌گستری در فضا کردند که یکی دیگر از اتفاقاتی است که باعث تغییر سیمای این پلازا شد. با افزایش حضور بساط‌گستران و رهگذرانی که به قصد خرید در این فضا حاضر می‌شدند، سیل اعتراضات هنرمندان به سمت وضعیت جدید فضا جاری شد! هرچند پیش از این نیز اطراف این فضا برای اقلیت‌های جنسی و حتی فروشندگان مواد مخدر یک پاتوق به حساب می‌آمد ولی هنرمندان تئاتر کمتر شکایتی از حضور آنان در فضا داشتند. دلیل این امر را می‌توان در پنهان بودن سایر گروه‌ها به نسبت دستفروشان در فضای مرکز شهر تهران جست‌وجو کرد و در واقع جنگ بر سر تسخیر فضا بین دست‌فروشان و هنرمندان تئاتر، جنگ بر سر تصاحب ویترین فضا بود. یکی از هنرمندان تئاتر در این زمینه بیان می‌کرد «ما برای داشتن چنین فضایی هزینه‌هایی زیادی را در طی چندین سال گذشته متحمل شدیم، بنابراین هرگز نمی‌خواهیم این فضا را با گروه دیگری تقسیم کنیم». از طرف دیگر دستفروشان به واسطۀ همدردی مردم توانسته بودند تا حدی در فضا تثبیت شوند، همدردی‌ای که کمتر با سایر گروه‌ها نظیر اقلیت‌های جنسی وجود داشت. بنابراین هنرمندان تئاتر در اتحادی نانوشته با مدیران شهری سعی کردند دستفروشان را حذف و ایدۀ جداسازی فضای ساختمان تئاترشهر با سایر فضای پلازا را به وسیلۀ حصار ولو به قیمت تخریب یک فضای عمومی مطرح کنند. همچنین برای همراه کردن شهروندان و سایر گروه‌ها، دستفروشان در این فضا تبدیل به سوژه‌های هراس اخلاقی[2] شدند. مدیران تئاتر از اقدامات شرورانۀ دستفروشان سخن می‌گفتند و از وضعیت به زعم خودشان نا امن پیش‌آمده ابراز ناراحتی می‌کردند، قتل صورت‌گرفته در مهرماه سال 1397موسوم به «قتل فجیع سحرگاهی در پارک دانشجو» (دنیای اقتصاد، 15/7/1397 کد خبر: 3449407) که به دست‌فروشان نسبت داده می‌شد، بیش از گذشته‌ توجه‌ها را به سمت دست‌فروشان این فضا جلب کرد و شهرداری تهران پیش از گذشته به برخورد با دست‌فروشان در این منطقه پرداخت. اتفاقاتی از این دست سبب شد، که دستفروشان آماج هراس اخلاقی قرار می‌گیرند. در آغاز هشدار‌ها در مورد آن‌ها آغاز شد. رویدادهای مجرمانۀ اتفاق افتاده به درست و غلط به وجود آن‌ها نسبت داده شد، اغراق در مورد اثرات و پیامدهای حضور دستفروشان در فضای همگان و میزان آسیبی که به «مردم» وارد می‌کنند برجسته شد و هنرمندان تئاتر و سایر مخالفان حضور دستفروشان در محدوده، فهرستی بلندبالا از خطرات این حضور و همراه کردن افکار عمومی تهیه کردند. این اتفاق تا جایی پیش رفت که گفتمان عمومی تا حدی با هنرمندان و مدیران تئاتر برای جداسازی فضای تئاتر شهر از پلازا به همراهی رسیدند، به‌طوری که امروز شاهد هستیم که سکوت معناداری نسبت به این تغییرات در مهم‌ترین فضای شهری تهران از طرف فعالین این حوزه وجود دارد.

از طرف دیگر باید توجه داشت که این پلازا و این چهارراه، به لحاظ سیاسی نیز دارای اهمیت است. در واقع با نگاهی به تاریخ قرن چهاردهم هـ.ش متوجه می‌شویم که این فضا مأمنی برای اعتراض مخالفان در دوره‌های گوناگون بوده است. بنابراین حاکمیت در هر دوره سعی کرده است به شکلی حضور خود را در این فضا نشان دهد و از یکپارچه شدن، پیوسته شدن و ثبات شکلی، اجتماعی و عملکردی فضا جلوگیری کند.

در واقع محدود کردن دسترسی‌ها و جلوگیری از شفافیت[3](Šupa, 2015: 82) یکی از تکنولوژی‌های مرسوم در فضاهای شهری است. همچنین نقشه‌نگاری مسیر حرکت عابر‌پیاده و حذف آن‌ها از فضا از ویژگی‌های عام‌تر تسخیر و اشغال فضا است. این اتفاق در محدودۀ مورد مطالعۀ پژوهش تحت فرماسیون ظهور و افول نرده‌ها اتفاق افتاده‌ است. پس از حذف حصار‌ها در دهۀ 1370، این نرده‌ها با شکلی نو، در اوایل دهۀ 1390 و پس از بروز سلسله‌ای از وقایع و رُخدادها در اواخر دهۀ 1380، برای جهت‌دهی حرکت عابرپیاده به فضا بازگشتند. حصارها اما این‌بار، به مانند گذشته، برای تفکیک پیاده‌رو خیابان ولیعصر و خیابان انقلاب از پارک دانشجو نبودند، بلکه این‌بار برای تفکیک کل فضای قابل استفاده برای عابران پیاده از خیابان تعبیه شدند. به عبارت دیگر اگر پیش‌تر نرده‌ها برای تعیین حدود و ثغور پارک دانشجو و تفکیک دو فضای پیادۀ پارک و پیاده‌رو استفاده می‌شدند، این‌بار نرده‌ها این موقعیت تفکیک فضامند را از دست داده و اساساً برای تفکیک انسان از ماشین مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در این منطق مسئله تعیین حدود فضا نبود، بلکه مسئلۀ اساسی تعیین حدود انسان بود که می‌بایست وارد فضایی که اساساً متعلق به او نیست، نشود. این در حالی است که در عمد‌ۀ طرح‌های بالادست محدوده بر لزوم پیاده‌محوری فضا و اولویت پیاده بر سواره تأکید شده است. این نرده‌ها به همراه نرده‌های موجود در لاین BRT و نرده‌های در حال ساخت، امروزه سبب شده است که تئاتر شهر به مانند یک قلعۀ قرون وسطایی محصور در حصارهای متعدد باشد.

به نظر می‌رسد، مدیریت تئاترشهری و خواست ایجاد حصار نیز برای مال خود کردن فضا و بازگرداندن صلابتی است که به زعم موافقان حصارکشی با حضور گستردۀ گروه‌های دیگر به‌ویژه بساط‌گستران به مخاطره افتاده است. احتمالاً حفظ بنا نیز از خواست‌های آنان است، اما بازی اصلی بر سر تصاحب فضا است.

آیندۀ فضا، سرنوشت توپخانه!

با در نظر گرفتن تمام این نظرات شکی نیست که یکی از اهداف نرده‌ها و زیرگذر، پیاده‌سازی ایده‌های انضباطی در فضا است. حتی اگر این نتایج در زمان ساخت و ایجاد آن‌ها هدف و خواستِ مجریان و متولیان آن نبوده باشد. امروز به واسطۀ وجود زیرگذر چهارراه ولیعصر، کنترل عبور و مرور به واسطۀ مشخص‌بودن مسیر‌های ورود و خروج و دوربین‌های مداربسته سهل‌تر از گذشته، امکان‌پذیر شده و وجود نرده‌ها نیز برای سوق دادن مسیر عابرین پیاده به داخل زیرگذر مفید هستند. از طرف دیگر کنترل ورودی و خروجی‌های فضا در اختیار متولیان آن است. این در حالی است که کنترل هیچ تقاطعی در مقیاس تقاطع چهارراه ولیعصر نمی‌تواند به تمامی در اختیار فرد یا گروهی قرار گیرد.

به‌ هر شکل پژوهشگر در این نوشتار سعی کرد تا با بررسی روایت‌های جسته‌وگریخته از تغییرات فضا در سال‌های اخیر شرایط کنونی را از خلال تاریخ فضا بررسی کند. همچنین از لحاظ وضعیت اجتماعی به نظر می‌رسد که حضورِ گروه‌های دستفروش و گروه‌هایی که به دنبال کسب درآمد از فضا هستند، در این محدوده افزایش پیدا کرده است و کنترل فضا توسط حاکمیت بیشتر شده است. همۀ این مسائل مقدماتی برای فهم وضعیت اکنون فضا و مشکلاتی است که حیات مدنی آن را تهدید می‌کند. به نظر می‌رسد این نرده‌کشی را می‌بایست در امتداد هرچه بیشتر فرایند امنیتی کردن فضا درک کرد. فضایی که هر روز ازهم‌ گسیختگی بیشتری را در کالبد و عملکرد خود حس می‌کند و پیش‌بینی افول آن و تبدیل آن به فضایی غیراجتماعی همچون میدان توپخانه در صورت ادامۀ روند موجود دور از ذهن نیست.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] این رسمی بودن به دلیل برتری در برخورداری از یک ساختمان و فضای مشخص است.

[2] در فرایندهای ایجاد هراس اخلاقی حداقل چهار مرحله باید طی شود تا برخورد با موضوع موردنظر حداقل مخالفت و حداکثر همراهی را به همراه داشته باشد: هشدار ، بیان اثرات منفی، تهیۀ لیستی از خسارات و در مرحلۀ آخر واکنش  و برخورد با مسببان (خیالی) بحران پدیدآمده (بنگرید به کوهن، 1399).

[3] means of limiting access, containment and transparency