گوستاو شمولر نماینده نسل جدید مکتب تاریخی آلمان

شمولر در اصل مخالف دو اندیشه است که نتیجه روشنگری است. دو نظریه لیبرالیسم و کمونیسم که از نظر او تنها زاییده آرمان‌گرایی و ایدئولوژی است. لیبرالیسم، ایدئولوژی اشراف و کمونیسم، ایدئولوژی طبقه کارگر و ستم دیده است. این رویکردهای اقتصادی ریشه در واقعیت‌های زمانی و مکانی ندارد، در صورتی که زندگی انسان در ظرف مکان و زمان معنا پیدا می‌کند. از نظر شمولر، نظریه‌های اقتصادی باید بر محور واقعیت‌های جزئی استوار باشد. درواقع تفکرات او برخواسته از نهضت رمانتیسم قرن هفدهم آلمان است که ناسیونالیسم رمانتیک را شرح می‌دهد.

جدال کارل منگر نماینده مکتب اتریش و گوستاو شمولر

گوستاو شمولر به مباحث روش‌شناسی توجه آن‌چنانی نداشته و همین موضوع، منشأ اختلافات او با منگر است. شمولر معتقد است که استقرار و قیاس، دو پای چپ و راست علم است. در مقابل از نظر منگر، موضوع علم علیت است و با مشاهدات جزئی، نمی‌توان علیت را جست‌وجو کرد؛ بنابراین منگر برای توضیح علت‌ها سراغ نظریه فرضیه استنتاجی می‌رود.

آشتی مکتب تاریخی با مکاتب مارجینالیستی انگلستان

در اواخر دهه نوزدهم و اویل دهه بیست میلادی، یک نهضت تاریخ‌نگر در اقتصاد انگلستان ایجاد شده است؛ که به گفتمان آدام اسمیت و توجه او به وقایع تاریخی ارجاع می‌دهد. جان نویل کینز و در ادامه آلفرد مارشال با ارائه رویکردهای التقاطی به بسط این مفاهیم پرداخته‌اند. از نظر منگر تقاضا و ارزش هر دو مفاهیم ذهنی هستند و در مقابل مارشال با ارائه نظریه قیچی خود که نمایش گرافیکی جذابی از عرضه و تقاضا است، تقاضا را یک پدیده ذهنی می‌داند ولی عرضه را از هزینه‌های محقق شده استخراج می‌کند. در این تحلیل عرضه مانند گذشته یک مفهوم ریکاردویی است و ارزش‌گذاری مطلق را نشان می‌دهد در حال که برای نمایش عرضه بر اساس ارزش ذهنی باید به دنبال هزینه فرصت‌ها برویم و نه هزینه‌های محقق شده در اقتصاد. در کنار اقتصاد انگلیس، جریان مارجینالیستی فرانسه و سوئیس هم‌شکل می‌گیرد؛ و ورود مباحث ریاضی در اقتصاد هر روز بیشتر می‌شود. مباحث مربوط به تعادل‌ها که توسط مارشال به عنوان تعادل‌های بخشی عنوان می‌شود. توسط لئون والراس به شکل تعادل عمومی با پیش‌فرض‌هایی بسط داده می‌شود. حراج گر والراسی و وجود فضای رقابت کامل در اقتصاد از پیش‌فرض‌های مهم اوست که فاصله زیادی با واقعیت‌ها دارند. ورود مفاهیم انتزاعی به تجزیه‌وتحلیل‌های اقتصادی در ابتدا مشکلی ایجاد نمی‌کند مگر آن‌که این مفاهیم با واقعیت‌ها در تناقض باشند.

انسان اقتصادی نوکلاسیک‌ها در مقابل انسان کنش‌گر

منگر معتقد است، آن چیز که توضیح می‌دهد صرفاً مفاهیم نیست، بلکه به تعبیر ارسطو صورت پدیده‌ها است. او به تفسیر موقعیت انسان می‌پردازد، همان چیزی که او را به یک انسان کنشگر تبدیل می‌کند که بعدها توسط میزس بسط داده می‌شود. اشتباه مکاتب انگلیسی، تک بعدی دیدن انسان است. آن‌ها تنها به بررسی ابعاد اقتصادی انسان فارغ از دیگر جنبه‌های او می‌پردازند. انسانی که به دنبال منافع شخصی خود است. از نظر میزس، انسان یک کنشگر است که به دنبال اهداف شخصی خود است و نه صرفاً منافع شخصی خود که در سایه آن می‌توان منفعت‌های اجتماعی را نیز توضیح داد. انسان آزاد گذاشته می‌شود که برای نیل به اهداف خود از وسیله‌های متفاوتی استفاده کند؛ و هدف اصلی بیشینه‌سازی آزادی‌های فردی است.