چند ویژگی مشابه در هر دو نمونه وجود داشته؛ در این نظام ها طبقه جایی ندارد و منافع گروه ها اثری در تصمیم گیری ها بازی نمی‌کند. همه چیز تحت عنوان یک کل واحد تعیین می شود: توده.

حوزه قدرت در این دو نظام به دنبال همسوسازی نظام مند افراد جامعه بودند.پیشوا در چنین حالتی است که می تواند منویات توده را تعیین کند. فردیت و زندگی خصوصی در این جوامع مرده است. در آلمان نازی فقط اگر خواب بودید زندگی خصوصی داشتید. زندگی بیدارها تماما در خدمت منویات پیشوا بود.

اینجاست که قدرت نیاز به یک آرمان داشته تا توده را به تبعیت توجیه کند؛ آرمانی که از یک ایدئولوژی شکست‌ناپذیر خطاناپذیر بر می آید. 

اگر باورها سست شوند، توده از هم می پاشد. حوزه قدرت برای جلوگیری از فروپاشی، توده را تشویق می کند تا جلوی هر کس که مانع رسیدن به آرمان است، بایستد و اینجاست که مردم جاسوس یکدیگر می شوند و کنش های منافی خواست قدرت را گزارش می کنند. کاری که استالین در دهه ۳۰ میلادی پیاده کرد و امروز هم چین با اردوگاه‌های اصلاح مجدد انجام می دهد.

قسمت نهم فصل دوم اکوپدیا منتشر شد.