دلایل آرامش فعلی اقتصاد چیست؟

محمدمهدی بهکیش معتقد است اوضاع کلان اقتصاد در حال حاضر به سمت نوعی ثبات موقت درحرکت است و اینکه این ثبات چقدر طول می‌کشد بستگی به عوامل اقتصادی و سیاسی دارد. در حال حاضر در حال مذاکره با اروپا هستیم و اگر اروپایی‌ها این پولی که از آن صحبت می‌کنند را در حسابی قرار بدهند و ما بتوانیم آن را تبدیل به کالا کنیم و به کشور بیاوریم طبیعتاً این نشانه مثبتی است و قطعاً روی نرخ ارز هم اثر می‌گذارد. مسعود نیلی اما اعتقاد دارد، اتفاق محوری که در اقتصاد ایران افتاده و آرامش نسبی به وجود آورده «تعدیل نرخ ارز» است و نتیجه آن این است که صادرات سودآور و واردات کم سود شده و در نتیجه اقتصاد با واکنش طبیعی خودش شرایط را تنظیم کرده و صادرکنندگان را به سمت بازگرداندن ارز به کشور سوق داده است. به اعتقاد نیلی در اقتصاد ایران حساسیت نسبت به تورم چند صد برابر حساسیت نسبت به رشد اقتصادی است. ما نسبت به متغیرهای تولید و سرمایه‌گذاری حساسیتمان کم است اما روی تورم و نرخ ارز خیلی حساسیت داریم و بنابراین وقتی اندکی نرخ ارز بالا می‌رود همه بسیج می‌شوند که کاهش یابد و به اقتضائات حتی کوتاه‌مدت تن می‌دهند. اینکه تورم افزایش یابد یا متوقف شود به این وابسته است که «کسری» بودجه چطور تأمین شود و اگر راه‌های عاقلانه‌ای پیش‌گرفته شود مانع از افزایش تورم می‌شود.

احمد دوست حسینی هم در صحبت‌هایش بیان می‌کند که دلایل آرامش فعلی اقتصاد ایران «کنترل اداری» در داخل و «کنترل سیاسی» در خارج است. به نظر او قرار نبوده که ما ونزوئلا بشویم، بلکه بر اساس سند چشم‌انداز قرار بوده است در افق ۱۴۰۴ اقتصاد اول منطقه شویم و حالا که ونزوئلا نشده‌ایم نباید خوشحال باشیم. به نظر دوست حسینی دولتمردان باید بگویند چطور قرار است فاصله ایجادشده را جبران کنند و حتماً شرایط با اتخاذ سیاست اقتصادی انزوایی معیشتی این کار شدنی نیست و حتی بدتر می‌شود. او معتقد است یکی از دلایل دیگر آرامش برخوردهای قضایی با عوامل فسادهای بزرگ است و این احساس را بین مردم به وجود آورده که حاکمیت تصمیم به برخورد با مفسدان حتی با وابستگان سببی و نسبی و صاحب نفوذان را گرفته است.

بررسی نمره اقتصادی دولت

از نظر موسی غنی نژاد اگر منصف باشیم دولت آقای حسن روحانی وقتی سرکار آمد هم تدبیر کرد و هم امید را بالا برد. تدبیر دولت در سیاست خارجی بود و انتظارات را مثبت کرد و دستاوردهای اقتصادی دولت اول آقای روحانی عمدتاً مربوط به انتظارات بود؛ اما او معتقد است دولت در زمانی که محبوبیت داشت و می‌توانست کارهای اساسی کند فرصت سوزی کرد و برای مثال اصلاح قیمت انرژی یا تک‌نرخی کردن ارز و اصلاح یارانه‌ها را انجام نداد. به اعتقاد غنی نژاد بدترین اقدام یا ترک فعل بزرگی که دولت انجام داد و به اقتصاد کشور ضربه زد مسامحه درباره مؤسسات اعتباری غیرقانونی بود و تحت‌فشارهای سیاسی هزینه آن‌ها را از جیب بانک مرکزی که بیت‌المال است پرداخت کند؛ اما در مقابل به عقیده نیلی حل مشکلات عمیق اقتصادی ایران یا همان ابر چالش‌ها در گروی یک اراده سیاسی بزرگ و پایدار فراتر از دولت است و موضوع اصلاحات اقتصادی موضوع یک جناح سیاسی نیست و نمی‌تواند باشد چراکه اصلاحات اقتصادی هزینه دارد و هیچ گروه سیاسی‌ای انگیزه ندارد که پیشتاز پذیرفتن این هزینه باشد. هر گروهی که بخواهد اصلاحات اقتصادی را انجام دهد همه گروه‌های دیگر منتظرند تا اولین اشتباه رخ دهد و بنابراین آن گروه پیشتاز را به سمت محافظه‌کاری و بی‌عملی می‌برد. ازنظر نیلی بزرگ‌تر یا کوچک‌تر شدن عدم تعادل‌های اقتصادی ملاک ارزیابی دولت‌هاست و تا زمانی که همه حاضر به هزینه نشوند مشکلات حل نمی‌شود. محمد مهدی بهکیش هم معتقد است دولت روحانی خیلی خوب شروع کرد و بهترین نیروها را به‌عنوان همکار انتخاب کرد. اما در یک جایی آقای روحانی تصمیم گرفت ارتباط خودش را با اقتصاددانان قطع کند و آن‌قدر این اتفاق تشدید شد که در برهه‌ای رئیس‌جمهوری شروع به توهین کردن به علم اقتصاد کرد و این اوج خرابی یک سیستم اداره کشور بود که علم اقتصاد به سخره گرفته شد. به نظر او دولت خودش را از ابزار مناسب محروم کرد و نتوانست مقابل فشارها مقاومت کند. او همچنین معتقد است برای اینکه دولت آقای روحانی به دولتی منفور تبدیل نشود باید در دو سال پایانی مقابل نابسامانی‌ها مقاومت کند و هزینه بدهد.