به گزارش اکوایران، فارن افرز با انتشار یادداشتی نوشت: از آنجایی که چین به شکلی جدی خواهان توسل به زور علیه تایوان شده، ایالات متحده نیز بر خطرات درگیری بر سر این جزیره متمرکز گشته است. اما خطر بحران، رویارویی و حتی جنگ بر سر یک منطقه متفاوت - دریای چین جنوبی – به یک اندازه جدی است. چین به شدت ادعاهای خود را در سرتاسر دریا پیگیری می کند که سالانه بیش از 3 تریلیون دلار تجارت از طریق آن جریان دارد. طی دهه گذشته، پکن پایگاه‌های نظامی خود را در مجموعه‌ای از جزایر بازپس‌گرفته ساخته و سایر کشورهایی که مدعی حقوق در دریا هستند را مورد آزار و اذیت قرار داده است. این بازیگر اخیرا، با رهگیری ناایمن کشتی ها و هواپیماهای متعلق به ایالات متحده و متحدانش، خطر فاجعه را افزایش داده است.

بحران یا فرصت!

به نوشته اقتصادنیوز، تنش ها به ویژه بین چین و فیلیپین در بن بست طولانی مدت بر سر «سکندتوماس شول» بالاست. سال‌ها، فیلیپین ادعای خود درباب صخره‌های مرجانی غوطه‌ور در منطقه اقتصادی انحصاری را با توسل به پایگاهی نظامی مستقر در این منطقه حفظ کرده است – (فیلیپین از حدود 25 سال پیش با به گل نشاندن عامدانه یک کشتی جنگی در سکند توماس شول،‌ یک پایگاه نظامی برای خود ایجاد کرد تا ادعای مالکیتش بر این منطقه را تحکیم کند). با این حال فیلیپین به زودی نیاز به بازسازی این پایگاه خواهد داشت، اقدامی که پکن گفته آن را نمی پذیرد. در همین حال، در ژانویه، فیلیپین اعلام کرد که قصد دارد تا 9 منطقه دریایی مورد مناقشه تحت کنترل خود را تقویت کند. همه اینها خطر یک رویارویی مستقیم نظامی در دریای چین جنوبی را بیشتر از همیشه می کند.

به نوشته اقتصادنیوز، هر بحرانی در آینده دریای چین جنوبی احتمالا ضعف استراتژی ایالات متحده در قبال چین را عریان می کند. مقامات ایالات متحده گفته اند که آنها در تلاش برای مهندسی دگرگونی به سبک جنگ سرد در سیستم چین نیستند. با این حال باید اعتراف کرد که پیروزی همه جانبه ایالات متحده در جنگ با چین به سختی امکان پذیر است. در کوتاه مدت، یک رویارویی نظامی بعید به نظر می رسد، تا حدی به این دلیل که شی جین پینگ که برای احیای اقتصاد راکد چین و تحکیم کنترل سیاسی در داخل تلاش می کند، تمایل خود را برای کاهش تنش با ایالات متحده نشان داده است. اما تحریکات در دریای چین جنوبی وقوع یک بحران را تضمین می کند. ایالات متحده در استراتژی گسترده تر خود در قبال چین باید به شدت رقابت کند، اما می بایست زمینه را برای داشتن رابطه ای پایدار با پکن فراهم نماید؛ گزاره ای که می تواند در مقطعی، به شکلی از همزیستی با احترام متقابل تبدیل شود. این تنها نتیجه میان‌مدت معتبر رقابت آمریکا و چین در کوتاه‌مدت است. برای ایالات متحده، این به معنای تطبیق موانع با رویکردهای چندجانبه جسورانه برای تنظیم مسائل مورد اختلاف با چین است. بحران در دریای چین جنوبی فرصتی خطرناک اما غیرقابل از دست دادن را فراهم خواهد کرد.

1

آزمونی تازه برای پکن یا واشنگتن

اغراق در قصد چین برای تسلط بر جهان آسان است. ترکیبی از قابلیت‌های دریایی در حال گسترش، ناسیونالیسم و منافع ریشه‌دار دولت تک‌حزبی، الگوی رفتاری را در پکن ایجاد کرده که اغلب شبیه یک حرکت هژمونی به نظر می‌رسد، اما ممکن است به سان هر طرح رسمی برای برتری جهانی باشد. با این حال، اکنون دشوار است که انکار کنیم که پکن به دنبال قدرت غالب آسیا است و می‌خواهد بر مهمترین اقدامات نظامی و ژئوپلیتیکی دیگر کشورها حق وتو داشته باشد. یکی از بخش‌های مهم این دستور کار، تلاش چین برای مجبور کردن مدعیان رقیب در دریای چین جنوبی است.به نظر می رسد تحمل ریسک پکن در این کمپین در حال افزایش است. در سال های اخیر، سرعت اقدامات قهری نه تنها علیه فیلیپین، بلکه علیه اندونزی و ویتنام را نیز افزایش داده است. بر اساس گزارشی از وزارت دفاع ایالات متحده، این کشور به طرز چشمگیری مانورهای مخاطره آمیز را در نزدیکی کشتی ها و هواپیماهای ایالات متحده و متحدانش برگزار می کند. بنابراین مناقشه دریای چین جنوبی به آزمونی برای توانایی یک قدرت مستبد در حال رشد برای تحمیل اراده خود بر همسایگان کوچکتر تبدیل شده است.

ایالات متحده برای نشان دادن تعهداتش نسبت به متحدان خود در این منطقه قبلاً موقعیتش در دریای جنوبی چین را تقویت کرده است. اما این تصور وجود دارد که چین به آرامی کنترل دریا را به دست می‌آورد و یک بحران جدید آزمونی حیاتی برای تعهدات ایالات متحده خواهد بود.شی دلایل محکمی برای مهار رویکرد تهاجمی چین در حال حاضر دارد: کند شدن رشد اقتصادی، بحران در بخش املاک، سقوط سهام، کاهش اعتماد مصرف کننده، و تشدید انگیزه مبارزه با فساد که به مسائل سیاسی عمیق تر اشاره می کند. اما واقعیت‌های ساختاری مناقشات در دریای چین جنوبی - مسیر برخورد بر سر دومین توماس شول، اصرار ایالات متحده بر ترانزیت هوایی و دریایی، تجدید درگیری‌ها بر سر حقوق ماهیگیری و اکتشاف انرژی - به تشدید بیشتر منجر شود. وقتی این اتفاق بیفتد، ایالات متحده ممکن است تصمیم بگیرد که باید با شدت بیشتری نسبت به گذشته واکنش نشان دهد. واشنگتن با تکیه بر روابط نظامی رو به رشد خود می تواند نیروهای نظامی خود را در صحنه درگیری مستقر کرده و مستقیماً از متحدان تحت محاصره ایالات متحده حمایت کند. این کشور همچنین قادر است تا کمپین اطلاعاتی برای برجسته کردن جنگ طلبی چین و ایجاد واکنش جهانی راه اندازی کرده و حضور نظامی منطقه ای خود را گسترش دهد و یک سری تمرینات جدید را در آب های مورد مناقشه اعلام کند.

2021-03-18T223709Z_1803521622_RC2YDM9NY1P8_RTRMADP_3_USA-CHINA-ALASKA-BLINKEN-1-scaled

استراتژی مبهم واشنگتن

با این حال، فراتر از تنبیه صرف چین برای تجاوز، ایالات متحده می تواند از یک بحران جدید برای برداشتن گام های آزمایشی اما مهم در جهت فراتر رفتن از رقابت حاصل جمع صفر فعلی استفاده کند. با پیشروی جنگ سرد، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به پیشرفت های متوقف کننده اما حیاتی در جهت تثبیت روابط خود دست یافتند، مانند ایجاد معاهده قطب جنوب، معاهده ممنوعیت آزمایش، معاهده استفاده صلح آمیز از فضای ماورای جو، و خطوط ارتباطی مختلف و قوانین درگیری حاکم بر عملیات نظامی این توافقنامه ها به تدریج حس تساهل متقابل را ایجاد کرد، روابط دیپلماتیک را تقویت کرد و محدودیت هایی را برای مناطق خاصی از رقابت ایجاد کرد.گروهی می گویند، استراتژی ایالات متحده برای چین که توسط آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ارائه شده - «سرمایه گذاری، همسویی و رقابت» - شامل مفادی صریح با هدف ایجاد زمینه های همزیستی نیست. به نظر می رسد رویکرد ایالات متحده براین باور است که بررسی جاه طلبی چین برای ایجاد ثبات کافی خواهد بود و هنگامی که تنش ها بالا می رود، موجی از گفتگوهای دوجانبه - همانطور که اکنون در جریان است - می تواند روابط را آرام کند. اما این گزینه یک راه موقت و پرخطر برای تعدیل یک رقابت بزرگ است.

رهبران چین باید متقاعد شوند که هژمونی یک گزینه نیست. اما تاریخ نشان می دهد که هر مسیری برای آشتی نهایی باید شامل توافقات رسمی نیز باشد که جهانی را ایجاد کند که در آن هر دو طرف احساس امنیت کنند.علیرغم دسترسی اندک به داده های چین در مورد موضوعاتی مانند تغییرات آب و هوا و هوش مصنوعی، تلاش‌های جدی برای پیگیری چنین توافق‌هایی عمدتا در استراتژی امروز واشنگتن وجود ندارد.این حذف قابل درک است: تا زمانی که رهبران چین تمایلی به پذیرش وضعیت موجود باثباتی که جاه طلبی های آنها را محدود می کند، ندارند، چنین تلاش هایی بی معنی به نظر می رسد. چین همچنان در حال افزایش قدرت خود است. برخلاف اتحاد جماهیر شوروی خسته دهه 1970، این کشور نیازی به تنش زدایی با رقیب اصلی خود را درک نمی کند، حداقل هنوز. ناظران می گویند، شوک و ترس ایجاد شده توسط یک بحران بزرگ در دریای چین جنوبی می تواند فرصتی حیاتی برای ایجاد چنین چارچوبی برای منطقه فراهم کند. حتی در شرایطی که ایالات متحده در طول بحران به روشی قوی و معتبر پاسخ می‌دهد، می‌تواند خواستار برگزاری یک کنفرانس دیپلماتیک چندجانبه در مورد مسائل دریای چین جنوبی، از جمله ادعاهای ارضی و دریایی، استخراج منابع طبیعی، کاهش ماهیگیری و حضور دریای جنوبی شود.

south-china-sea-uss-reagan-dvids-img

موضع ایالات متحده در مورد چنین ابتکار دیپلماتیکی می تواند بر پایه های متعددی استوار باشد، به تأخیر انداختن اقدام استفاده کرده است در حالی که به طور پیوسته اقدام می‌کند. کنترل خود را بر منطقه تحمیل می کند.اما با وقوع یک بحران جدید، ایالات متحده می تواند استدلال کند که این بار متفاوت است: جهان به سمت یک سری از رویارویی های خطرناک پیش می رود و تنها جایگزین ایجاد معادل منطقه ای یک وضعیت موجود مشترک است. ایالات متحده برای چنین ابتکاری به حمایت چندجانبه قوی نیاز خواهد داشت – نه تنها از سوی کشورهای آسیای جنوب شرقی بلکه از جانب کشورهای اروپایی، هند، ژاپن، کره جنوبی و بسیاری دیگر. چین محتاط و مقاوم خواهد بود و این پیشنهاد را یک طرح دیگر ایالات متحده برای تضعیف جاه طلبی های خود می داند. اما خطر ناشی از بحران و موج جدید تقاضاهای جهانی برای مذاکرات می تواند پکن را مجبور به انعطاف بیشتر کند. علاوه بر این، پاسخ‌های دیپلماتیک و نظامی وعده داده شده ایالات متحده به این بحران می‌تواند پکن را با دوراهی روشنی مواجه کند: جایگزینی برای راه‌حل مذاکره، افزایش حضور و مشارکت منطقه‌ای ایالات متحده است.اگر چنین ابتکار دیپلماتیکی نتایج ملموسی به همراه داشته باشد، اثراتی فراتر از روابط آمریکا و چین خواهد داشت. ایالات متحده گام مهمی در آنچه که باید اصلی ترین الزام سیاست خارجی آن باشد برداشته است: هدایت جهان به سوی نظم بین المللی تازه و چندجانبه تر، نظمی که کمتر آمریکا محور باشد و در عین حال بازتاب دهنده هنجارها و ساختارهای بین المللی باشد که بسیار حیاتی هستند.