به گزارش اکوایران، رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، به طور مداوم از حساب کاربری خود در ایکس برای اعلام دیدگاه‌هایش درباره جهان و تصمیمات سرنوشت‌سازش علیه متحدان اروپایی، کانادا و مکزیک استفاده می‌کند. همچنین، فرض بر این است که او با استفاده از ایمیل نیز آشناست.

با این حال، او تصمیم گرفت برای رساندن پیامی مهم به تهران از یک کانال دیپلماتیک قدیمی استفاده کند: نامه. همان‌طور که در خدمات پستی معمول است، چند روز طول کشید تا این نامه به دست پیک برسد و دو روز دیگر نیز زمان برد تا به وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، تحویل داده شود، و سپس او آن را به مقامات رساند.

ترامپ نکات اصلی نامه‌اش را برای مخاطبان جهانی خود در چند کلمه خلاصه کرد. به‌عنوان «استاد معامله»، او ادعا کرد که ترجیحش مذاکره با ایران است، که این کشور باید طرح او را بپذیرد، در غیر این صورت با واکنش نظامی مواجه خواهد شد.

پاسخ به «دولت زورگو»

به نوشته هاآرتص، تهران پیش از آنکه حتی نامه برسد، به تهدید ترامپ واکنش نشان داد و اعلام کرپ که با یک «دولت زورگو» مذاکره نخواهد کرد و ایران نیز قادر است به تهدیدهای آمریکا با ضربات متقابل پاسخ دهد.

نمایندگی ایران در سازمان ملل در ایکس هم اعلام کرد: «اگر هدف مذاکرات، رسیدگی به نگرانی‌ها درباره احتمال نظامی شدن برنامه هسته‌ای ایران باشد، چنین گفتگوهایی قابل بررسی خواهد بود. اما اگر هدف، برچیدن برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران باشد، تا ادعا شود که آنچه اوباما در تحققش ناکام ماند اکنون انجام شده است، چنین مذاکراتی هرگز صورت نخواهد گرفت.»

با این حال، این رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، بود که لحن دیپلماتیک مناقشه سیاسی را تعیین کرد. او در سخنرانی‌ای خطاب به ترامپ گفت: «برای ما غیرقابل قبول است که [ایالات متحده] دستور دهد و تهدید کند. حتی حاضر نیستم با شما مذاکره کنم. هر غلطی که می‌خواهی بکن.»

به گفته هاآرتص، پس از برکناری وزیر اقتصاد و معاون استراتژیک دولت، پزشکیان تقریباً به‌تنهایی در برابر انتقادات تندروهای محافظه‌کار و اصلاح‌طلبان ایستاده است، درحالی‌که با بحران عمیق اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کند که روزبه‌روز سخت‌تر می‌شود.

مسعود پزشکیان

مسیر حرکت ترامپ

ایران، مانند هر کشور دیگری در جهان، در درک مسیر حرکت ترامپ با دشواری روبه‌رو است.

آیا ایران باید همان‌طور که رسانه‌های ایرانی ماه گذشته هشدار داده بودند، از قربانی شدن در مسیر آشتی میان ترامپ و پوتین بترسد؟ آیا دیدارهای هیئت‌های آمریکایی و روسی در عربستان سعودی و سپس سفر ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، به ریاض نشان‌دهنده تغییری راهبردی است که ایران را مجبور خواهد کرد تا در استحکام دیوار دفاعی سیاسی روسیه و چین که پیرامونش شکل گرفته، بازاندیشی کند؟

چگونه باید ترجیح اعلام‌شده ترامپ برای مذاکره درباره برنامه هسته‌ای با ایران را، در برابر تهدیدش مبنی بر حمله به آن در صورت عدم مذاکره، تفسیر کرد؟

نخستین واکنش از مسکو از سوی یوری اوشاکوف، دستیار پوتین که در مذاکرات عربستان سعودی شرکت داشت، مطرح شد. این واکنش می‌توانست ایران را آرام کند.اوشاکوف گفت: «آتش‌بس این فرصت را به اوکراین می‌دهد تا سازماندهی مجدد کند و به نفع روسیه نیست»، که به نظر می‌رسید پایانی بر ابتکار عمل ترامپ باشد. با این حال، در یک کنفرانس خبری در کرملین که با حضور الکساندر لوکاشنکو، رئیس‌جمهور بلاروس، برگزار شد، پوتین بارقه‌ای از امید به آتش‌بس را زنده کرد و گفت که با پیشنهادها برای توقف درگیری‌ها موافق است.

پوتین اظهار داشت: «اما ما بر این اساس پیش می‌رویم که آتش‌بس باید به صلحی بلندمدت منجر شود که دلایل اصلی این بحران را از میان بردارد.» تفسیر عبارت «دلایل اصلی» مستلزم انتظار برای دستیابی به یک آتش‌بس و مکانیسم مذاکره‌ای است که در پی آن شکل خواهد گرفت.

تصمیم استراتژیک

به نوشته هاآرتص، ایران نمی‌تواند در حاشیه بماند و منتظر بماند تا مذاکرات بین روسیه و اوکراین تکمیل شود یا از هم بپاشد. این کشور باید یا به «دعوت» ترامپ برای مذاکره پاسخ دهد یا خود را برای جنگ آماده کند. کارت‌هایی که ایران برای اتخاذ چنین تصمیم استراتژیکی در اختیار دارد، محدود هستند. به ادعای این رسانه، از «حلقه آتش»ی که برای محافظت از خود در برابر حملات اسرائیل و آمریکا ایجاد کرده بود، چیز زیادی باقی نمانده است.

ایران آمریکا

ایران و کشورهای خلیج فارس

بررسی نیروی بازدارنده در «حلقه آتش» تنها تصویری جزئی از تهدید متقابل ایران ارائه می‌دهد. این بررسی، همسایگان عرب ایران و میادین نفت و گاز آن‌ها و امکان مسدود کردن کشتیرانی در خلیج فارس را که می‌تواند باعث بحران انرژی در سطح بین‌المللی شود، در نظر نمی‌گیرد. به نظر می‌رسد که دقیقاً همین تهدید است که به کشورهای حاشیه خلیج فارس اهرمی قابل‌توجه برای جلوگیری از جنگ علیه ایران داده و درنتیجه به‌عنوان یک کمربند محافظتی عمل می‌کند.

کشورهای حاشیه خلیج فارس همگی بخشی از اردوگاه «طرفدار آمریکا» هستند و درعین‌حال روابط دیپلماتیک کاملی با ایران دارند. آن‌ها سیاستی اعلام‌شده مبنی بر مخالفت با جنگ با ایران دارند، زیرا چنین جنگی می‌تواند پیامدهای سختی برای آن‌ها به همراه داشته باشد و روابط آن‌ها با تهران تحت تأثیر این دیدگاه شکل گرفته است.

امارات متحده عربی از سال ۲۰۱۹ روند احیای روابط خود با ایران را آغاز کرد. این کشور در اوت ۲۰۲۲، هشت ماه پس از آنکه هدف حملات موشکی و پهپادی حوثی‌ها قرار گرفت، روابط دیپلماتیک خود را با تهران از سر گرفت. عربستان سعودی دقیقاً دو سال پیش روابط خود را با ایران ازسر گرفت و بحرین نیز یک سال بعد به این روند پیوست.

این کشورها برنامه داشتند بخشی از یک ائتلاف دفاعی منطقه‌ای علیه ایران باشند که انتظار می‌رفت اسرائیل نیز به آن بپیوندد. بااین‌حال، تاکنون دعوت‌ها برای پیوستن به ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا در دریای سرخ را رد کرده‌اند و رهبران آن‌ها بارها تأکید کرده‌اند که سرزمین‌هایشان را به پایگاه حمله علیه ایران تبدیل نخواهند کرد.

این راهبرد بر شبکه‌ای پیچیده از منافع اقتصادی متکی است. امارات مهم‌ترین شریک تجاری ایران در خاورمیانه محسوب می‌شود و تجارت سالانه بین دو کشور به ۲۵ میلیارد دلار می‌رسد، درحالی‌که هدف‌گذاری برای افزایش این رقم به ۳۰ میلیارد دلار وجود دارد. نیم میلیون ایرانی در امارات زندگی می‌کنند، کشوری که جمعیت آن ۱۱ میلیون نفر است و تنها ۱.۱ میلیون نفر از آن‌ها شهروند بومی محسوب می‌شوند. بیش از ۷۰۰۰ شرکت ایرانی در ابوظبی فعالیت دارند و سرمایه‌گذاری‌های ایران در این کشور طی سال‌ها به ده‌ها میلیارد دلار رسیده است.

تصادفی نیست که انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیس امارات، به‌عنوان فردی انتخاب شد که نامه ترامپ را به ایران برساند. قرقاش، که مذاکرات مربوط به احیای روابط تهران و ابوظبی را رهبری کرد، اوایل این ماه به ایران سفر کرد و با وزیر امور خارجه دیدار داشت. محور این مذاکرات، بررسی امکان تسهیل گفت‌وگوها بین ایران و آمریکا بود.

حجم تجارت ایران با عربستان سعودی به‌مراتب کمتر است، اما دو کشور به‌طور مداوم درباره افزایش مبادلات تجاری و همکاری‌های امنیتی مذاکره می‌کنند. در همین راستا، رئیس ستاد ارتش عربستان، فایض الرویلی، در نوامبر گذشته با همتای ایرانی خود دیدار کرد.

انتخاب عربستان سعودی به‌عنوان میزبان هیئت‌های آمریکایی و روسی، سپس برگزاری مذاکرات با هیئت اوکراینی، و ایفای نقش پیک ترامپ برای ایران، ممکن است نشان‌دهنده نقشی باشد که رئیس‌جمهور آمریکا در مذاکرات با ایران برای کشورهای خلیج فارس در نظر گرفته است. این نقش ظاهراً بر اساس درک ترامپ از توانایی عربستان در تأثیرگذاری بر سیاست‌های ایران شکل گرفته است.

ترامپ پیش‌تر انعطاف‌پذیری خود را در برابر فشار کشورهای عربی، به‌ویژه کشورهای ثروتمند خلیج فارس که میلیاردها دلار به اقتصاد آمریکا تزریق می‌کنند، نشان داده است. عربستان سعودی، برای مثال، در دوران ترامپ متعهد شد ۶۰۰ میلیارد دلار در آمریکا سرمایه‌گذاری کند.

عقب‌نشینی ترامپ از ایده انتقال جمعیت غزه، برای نمونه، نتیجه مذاکرات دشوار او با پادشاه اردن و رئیس‌جمهور مصر نبود، زیرا او قطعنامه اتحادیه عرب را نادیده گرفت. بلکه این چرخش سیاست، مستلزم بسیج نفوذ سیاسی عربستان سعودی و امارات بود.

اکنون این دو کشور می‌توانند نقشی کلیدی در تعیین «مشوق‌هایی» ایفا کنند که ترامپ قصد دارد به ایران پیشنهاد دهد تا این کشور را به مذاکره درباره برنامه هسته‌ای‌اش ترغیب کند.

امارات و عربستان سعودی همچنین کانالی را شکل خواهند داد که اسرائیل را دور زده و یک مسیر ارتباطی مستقیم بین واشنگتن و تهران برقرار خواهد کرد.