به گزارش اکوایران، در ۹ سپتامبر ۲۰۲۵، اسرائیل یک حمله هوایی دقیق در قطر انجام داد که گفته میشود هدف آن یکی از مقامات ارشد حماس بوده است. این حمله نه تنها از نظر عملیات نظامی جسورانه بود، بلکه از نظر نمادگرایی ژئوپلیتیکی نیز اهمیت زیادی داشت.
قطر میزبان یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی ایالات متحده در خاورمیانه، یعنی پایگاه هوایی «العدید» است، پایگاهی که بهعنوان پایگاه پیشروی آمریکا در منطقه، دههها چتر امنیتی واشنگتن را بر فراز متحدان خلیجفارس گسترش داده است.
این حادثه شوک عظیمی در سراسر خلیج فارس ایجاد کرد و پرسشی عمیق و نگرانکننده را برانگیخت: اگر قطر با هزاران نیروی آمریکایی و سامانههای پدافند هوایی پیشرفته در خاک خود نتوانست از خود محافظت کند، دیگر متحدان آمریکا چه امیدی میتوانند داشته باشند؟
ضامنین امنیتی جدید
به نوشته مدرنپالسی، در نتیجه، بازیگران منطقهای بهدنبال تضمینکنندگان امنیتی جایگزین هستند. در غرب، شماری از تحلیلگران معتقدند کشورهای خلیج فارس باید بهدنبال تضمینکنندگان باثباتتر و قابلاعتمادتر باشند، چین یکی از گزینههای احتمالی است. پس از حمله اسرائیل، رویداد مهم دیگری نیز رخ داد: عربستان سعودی و پاکستان توافقنامه دفاع مشترکی امضا کردند. زمانبندی این توافق پرسش مهمی را مطرح میکند: آیا متحدان دیرینه آمریکا در خلیجفارس در حال فاصله گرفتن از واشنگتن و جستوجوی تضمینهای امنیتی از منابع دیگر هستند؟
حمله هوایی اسرائیل به قطر چیزی فراتر از یک عملیات تاکتیکی علیه حماس بود. این حمله آزمونی نمادین برای سنجش اعتبار تعهدات بازدارندگی ایالات متحده در قبال متحدانش در خلیجفارس محسوب میشود. ناتوانی پدافندهای هوایی قطر و سامانههای مرتبط با آمریکا در جلوگیری از این حمله، اعتماد به تضمینهای امنیتی واشنگتن را بهشدت تضعیف کرد و بحثها درباره اتکا به خود، توسعه صنایع دفاعی بومی، و تنوعبخشی به منابع دفاعی را میان متحدان آمریکا شدت بخشید.
گزارشها نشان میدهند که اسرائیل از تسلیحات دقیق دوربرد، احتمالاً موشک هوا به سطح «رمپیج»، استفاده کرده است، موشکی که پیشتر نیز برای هدف قرار دادن اهداف با ارزش بالا به کار گرفته شده بود. قطر، با وجود در اختیار داشتن سامانههای پاتریوت آمریکایی، شبکههای راداری و سیستمهای فرماندهی یکپارچه در پایگاه العدید، نتوانست حمله را رهگیری کند.
این ناکامی پویایی مهمی را آشکار میکند: اعتبار سامانههای پدافندی تنها با میزان موفقیت فنی سنجیده نمیشود، بلکه به میزان اطمینان سیاسی نیز بستگی دارد. آمریکا همواره قطر را از حفاظت خود مطمئن کرده بود، اما این بار در انجام این تعهد ناکام ماند و اینجاست که اطمینان امنیتی آشکارا فروپاشید.
این رخداد نشان میدهد اگر کشوری مانند قطر با حضور هزاران نیروی آمریکایی در خاکش نمیتواند از حمله در امان باشد، متحدان کوچکتر و آسیبپذیرتر، چه در اروپای شرقی و چه در شرق آسیا، تا چه اندازه میتوانند واقعبینانه به حمایت آمریکا اعتماد کنند؟
برای دشمنان، پیام روشن است: هرگونه حمله نمادین علیه متحدان یا شرکای آمریکا احتمالاً واکنش فوری در پی نخواهد داشت. برای متحدان، پیام تلختر است: چتر حمایتی ایالات متحده ممکن است همیشه خاک آنها را در بر نگیرد، حتی زمانی که پایگاههایشان برای عملیات نظامی آمریکا حیاتی است.
پیام به متحدان آمریکا: امنیت در تردید؟
برای متحدان واشنگتن، معضل اصلی این نیست که آیا آمریکا همچنان از برتری نظامی برخوردار است یا نه، که قطعاً هست، بلکه این است که آیا میتوان در لحظات بحرانی بر اراده سیاسی و تعهد عملی واشنگتن تکیه کرد یا خیر. حمله به قطر نشان داد که تضمینهای امنیتی آمریکا، هرچند همچنان قدرتمند، مطلق یا خودکار نیستند. حمله اسرائیل به دوحه یکی از پایهایترین فرضهای سیاست اتحاد را متزلزل کر؛ اینکه صرف میزبانی از هزاران نیروی آمریکایی لزوماً امنیت کشور میزبان را تضمین نمیکند. ناتوانی ایالات متحده در رهگیری این حمله ضربهای سنگین به اعتبارش وارد کرد، در حالی که حمایت بیقید و شرط واشنگتن از اسرائیل همچنان هزینههای مالی، دیپلماتیک، سیاسی و نظامی سنگینی در پی دارد.
اکنون، پس از حمله اسرائیل به دوحه، برای رهبران عرب روشن شده است که وقتی پای اسرائیل در میان است، ایالات متحده یا نمیخواهد یا نمیتواند مانع حمله آن به کشورهای خلیجفارس شود. همزمان با این تحولات، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، فرمان اجراییای را امضا کرد که در آن آمده است: «در صورت وقوع چنین حملهای، ایالات متحده تمام اقدامات قانونی و مناسب، از جمله دیپلماتیک، اقتصادی و در صورت لزوم نظامی را برای دفاع از منافع ایالات متحده و کشور قطر و برای بازگرداندن صلح و ثبات بهکار خواهد گرفت.»
اما نکته طنزآمیز این است که این فرمان اجرایی است، نه یک معاهده. این فرمان شباهتی به ماده ۵ پیمان ناتو ندارد، که یک تعهد الزامآور حقوقی است. بنابراین در صورت تغییر رئیسجمهور، رئیسجمهور بعدی هیچ الزامی برای دفاع از قطر نخواهد داشت. از آنجا که دفاع از قطر تعهد قانونی الزامآوری برای ایالات متحده نیست، جدیت و اعتبار چنین فرمانهایی همچنان مورد تردید باقی خواهد ماند.
با توجه به وضعیت ژئوپلیتیکی کنونی، کشورهای خلیجفارس ممکن است توانمندیهای بومی خود را تقویت کرده، وابستگیشان را کاهش دهند و شراکتهای دفاعی خود را متنوع کنند. این کشورها ممکن است بهجای تکیه صرف بر واشنگتن، به دنبال روابط مکمل با بازیگران غیرغربی باشند.
موازنهگر یا تضمینکننده جدید امنیت
زمانبندی حمله هوایی به دوحه دقیقاً همزمان با افزایش گفتمان چندقطبی در جهان بود، گفتمانی که با برگزاری اجلاس سازمان همکاری شانگهای در شهر تیانجین و رژه باشکوه روز پیروزی (V-Day) چین تقویت شد، رویدادهایی که قدرت نظامی فزاینده پکن را به نمایش گذاشتند. اکنون این پرسش مطرح است که آیا چین میتواند در شرایط تضعیف تضمینهای امنیتی آمریکا، نقش «تضمینکننده جدید» امنیت خلیجفارس را ایفا کند؟
بیش از یک دهه است که چین بهطور جدی در مسیر نوسازی نظامی گام برداشته و ردپای اقتصادی قدرتمندی در سراسر جهان ایجاد کرده است. با این حال، هرچند پکن ممکن است نقش نیروی موازنهگر را ایفا کند، اما نمیتواند تضمینهای امنیتی کامل و جامع به کشورهای خلیج ارائه دهد. به عبارت دیگر، جایگزینی کامل آمریکا توسط چین در خلیجفارس واقعبینانه نیست. در بهترین حالت، اگر کشورهای خلیج فارس به تخصص امنیتی پاکستان تکیه کنند، فناوری چینی در پسزمینه حضور خواهد داشت.
از سوی دیگر، چین قادر به تأمین امنیت کامل خلیج فارس نیست، زیرا بودجه دفاعی این کشور تنها حدود یکسوم بودجه نظامی ایالات متحده است، یعنی حدود ۲۳۲ میلیارد دلار در برابر صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری آمریکا که طی دههها شبکهای جهانی از پایگاههای نظامی خارجی و ساختار فرماندهی پیشرفته ایجاد کرده است. ایالات متحده از دیرباز یک شبکه جهانی از پایگاهها و ائتلافهای نظامی با فرماندهیهای منطقهای مستقر در خاورمیانه ایجاد کرده است، در حالی که چین تنها یک پایگاه فعال در جیبوتی دارد و سایر حضورهایش بیشتر در منطقه اقیانوس هند و جنوب شرق آسیا متمرکز است. این نشان میدهد که تمرکز پکن همچنان بر حوزههای منطقهای است.
ارتش آزادیبخش خلق چین در داخل کشور از سامانههای پیشرفته شناسایی، مراقبت و پدافند هوایی برخوردار است، اما فاقد قابلیتهای گسترده جهانی مانند شبکههای ماهوارهای ISR (اطلاعات، نظارت و شناسایی)، ارتباط با سطوج بالاتر فرماندهی، پشتیبانی لجستیکی بینقارهای، نگهداری برونمرزی و ساختار فرماندهی ائتلافی هماهنگ است، عناصری که مزیت نسبی آمریکا محسوب میشوند. از اینرو چین هنوز در ارائه تضمینهای امنیتی واقعی به کشورهای خلیج فارس، از ایالات متحده عقبتر است.
با این حال، چین ممکن است از دیپلماسی و نفوذ اقتصادی خود برای بهرهبرداری از لحظات آسیبپذیری آمریکا استفاده کند. پکن هماکنون نفوذ دیپلماتیک قابلتوجهی در میان کشورهای خلیج فارس دارد، از جمله میانجیگری موفق بین ایران و عربستان سعودی، که کارایی دیپلماتیک خود را نشان داد. افزون بر این، وزن اقتصادی چین از طریق فروش تسلیحات منتخب، سرمایهگذاری در بنادر و روابط انرژی، ابزار نفوذی فزاینده ایجاد کرده است.
بنابراین، نقش چین بهعنوان یک «تضمینکننده واقعی امنیت»، در حال حاضر بیشتر آرمانگرایانه است تا عملیاتی.
افزایش تنشهای اخیر میان هند و پاکستان، همراه با بهکارگیری میدانی تسلیحات ساخت چین در نبرد، تأثیری کاتالیزوری بر تقاضای جهانی برای تجهیزات نظامی چینی گذاشت و صنعت دفاعی چین مشروعیت و اعتبار تازهای در سطح بینالمللی به دست آورد. سامانههای چینی در چشم خریداران بالقوه در خلیجفارس اعتبار یافتند، زیرا در میدان واقعی جنگ مورد آزمایش قرار گرفته بودند.
فرصت تازه خلیج فارس
شراکت راهبردی میان عربستان سعودی و پاکستان، فرصت تازهای برای ورود بازار تسلیحاتی چین به منطقه خلیج ایجاد کرده است. از طریق پاکستان، پکن مسیر تازهای برای گسترش حضور خود در یکی از سودآورترین بازارهای تسلیحاتی جهان به دست آورده است. از این مسیرها، چین ممکن است سامانههای پدافند هوایی HQ-9 و HQ-19 و همچنین جنگندههای نسل پنجم خود را به کشورهای خلیجفارس بفروشد. این تنوعسازی باعث کاهش وابستگی انحصاری کشورهای خلیج به ایالات متحده و ایجاد منبع تأمین تسلیحات جایگزین خواهد شد.
در جمعبندی، حملات هوایی اسرائیل فصل تازهای از چالشهای امنیتی در خلیجفارس گشود و تردیدهای جدی درباره تضمینهای امنیتی ایالات متحده در مهار تجاوزات اسرائیل ایجاد کرد. پیام برای دولتها روشن است: در عصر چندقطبی و رقابتی کنونی، اتکا به یک حامی امنیتی واحد بیش از پیش خطرناک و شکننده است.
تنوعبخشی، توسعه توان بومی و سیاست احتیاط و موازنهگری، سه مؤلفه اصلی نظم امنیتی جدید جهان خواهند بود. این حادثه پیامی سرد و هشداردهنده برای همه متحدان آمریکا در سراسر جهان فرستاد تا وابستگی صرف نظامی خود به واشنگتن را بازنگری کنند. در حالیکه قدرت نظامی چین روزبهروز آشکارتر میشود، این کشور هنوز فاقد چارچوب نهادی و اعتبار جهانی لازم است تا بتواند جایگزین واقعی ایالات متحده بهعنوان تضمینکننده امنیت در خلیجفارس شود.