به گزارش اکوایران، در دوران کلاسیک جمهوری ونیز، می‌توانستید با انداختن کاغذی در بوکا دی لئون، یعنی دهان شیر، نوعی صندوق پستی اولیه، علیه دولت شکایت کنید. دهان شیرها در سراسر شهر توزیع شده بود و اغلب به شدت مشخص شده بودند: این یکی بر سر مالیات، این یکی برای شکایت از زباله‌های کانال. هدف آنها، آنطور که برخی تصور می‌کنند، فقط محکوم کردن مخفیانه نبود، بلکه اعتراض آشکار نیز بود. مقامات شاهد این جنجال خواهند بود، شکایت را ثبت می‌کنند و سپس احتمالاً کاری در مورد آن انجام می‌دهند.

به گزارش نیویورکر، انتخابات پارلمان اروپا که به تازگی به پایان رسیده است برخی از ویژگی‌های مکاتبات دهان-شیر در مقیاس قاره‌‌ای را دارد. پارلمان اروپا، مانند سنای ونیزی، عمدتاً یک محل گفتگوی بی‌حاصل با قدرت محدود است: قدرت سیاسی واقعی هنوز در دولت‌های ملی وجود دارد،  در حالی که قدرت شروع و اجرای همه آن قوانین و احکام اروپایی که «بروکسل» ظاهراً اعضای خود را با آن محدود می‌کند، تا حد زیادی در دست بروکرات‌ها و تکنوکرات‌های کمیسیون اروپا باقی می‌‌ماند.

با این حال، نتایج انتخابات معنی دارد، و این نتایج، بسیار محدود، اما قابل درک، به عنوان یک پیروزی دیگر برای راست افراطی مطرح شده است. پیروزی به ویژه در فرانسه و آلمان، جایی که احزاب کم و بیش آشکارا نئوفاشیست سهم بزرگی از آرا را به دست آوردند.

در فرانسه، R.N یا اجتماع ملی، بیشترین کرسی‌ها را تحت هدایت مارین لوپن، دختر بنیانگذار بدنام یهود ستیز حزب، ژان ماری لوپن به دست آورد. این نتیجه، اگرچه کاملاً غیرمنتظره نبود، امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه را به انحلال مجلس ملی و برگزاری انتخابات پارلمانی جدید، که در دو دور، اواخر ماه جاری و سپس در ژوئیه برگزار می‌شود، سوق داد.

ظهور راست افراطی در اروپا ممکن است به آمریکایی‌ها کمک کند تا بحران خودشان را تنها داخلی نبینند. این موج بسیاری از خطوط ساحلی را درنوردیده است. هر اتفاقی که در حال افتادن است، در همه جا در حال رخ دادن است. چرایی آنچه همه جا در حال وقوع است با همان توضیحات ارائه شده در اروپا که قبلاً برای آمریکایی‌ها آشنا بود، هنوز تحت بررسی است.

تصور رایج، که برای منطقی کردن امر غیرمنطقی استفاده می‌شود- اینکه آنچه اتفاق می‌افتد شورش کسانی است که توسط گلوبالیسم علیه نئولیبرالیسم، طرد شده‌اند، یا مواردی از این دست - در آنجا هم به اندازه اینجا بی‌‌معنی به نظر می‌رسد.

ژان ایو دورماگن، یک متخصص نظرسنجی پیشرو فرانسوی، نتایج را برای مجله لو پوینت بررسی کرد و به این نتیجه رسید که رای‌دهندگان به حزب اجتماع ملی- مانند ترامپیست‌ها در سال 2020 - عمدتاً پیر و روستایی و نسبتاً ثروتمند هستند، اگرچه مانند ایالات متحده تحصیلات کمتری دارند. و مانند ایالات متحده، شکاف واقعی فرهنگی است: کشور در برابر شهر، پیر در برابر جوان، افراد دارای مدرک در برابر افراد بدون مدرک.

علت نامبردنی این شورش عمومی ترس از چیزی است که تصور می‌شود مهاجرت کنترل نشده است. این هم شامل جابه‌جایی قومیت‌های جدید و ادیان قدیمی به اروپا در طول چندین نسل و هم محدودیت بحران اخیر صدها هزار پناهجویی است که از طریق جزایر یونان و جنوب ایتالیا وارد می‌شوند. هیچ کشوری، از جمله ایالات متحده، هرگز با این وحشت، هر چقدر هم که بی‌اساس، ناشی از مهاجرت‌های دسته‌جمعی، چه قانونی چه مخفیانه باشد، با خوشحالی برخورد نکرده است، و اروپایی‌ها نیز بهتر از این عمل نمی‌کنند.

شالوده روستایی دگرگونی پوپولیستی همچنین شامل شورش علیه مقررات کشاورزی اروپا در ارتباط با تلاش‌های سراسر قاره برای رسیدگی به تغییرات آب و هوایی است. اعتراض روستایی در اروپا از قضا ضد سبز است.

با این حال، ماهیت خاص ظهور حزب اجتماع ملی در فرانسه به دلیل عدم اطمینان در مورد اینکه آیا آن طور که اطرافیان مکرون گمان می‌کنند صرفاً غرغر در دهان شیر است یا یک شورش واقعی در حال انجام، پیچیده است. رای دادن به راست افراطی که در یک نهاد نسبتاً ناتوان به قدرت برسد، یک چیز است و تأیید حکومت آن بر فرانسه یک چیز دیگر. این همان قماری است که مکرون انجام داده است.

نتیجه انتخابات تابستان امسال بستگی به این دارد که احزاب راست افراطی و چپ افراطی تا چه حد می‌‌توانند با میانه‌روهای قدیمی ائتلاف کنند. انجام این کار اما سخت‌‌‌تر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد. در سمت راست، معدود گولیست‌های قدیمی باقی مانده در مورد پیوستن به اجتماع ملی که زمانی شیطانی بود، عمیقاً اختلاف نظر دارند.

رهبر جمهوری خواهان، اریک سیوتی، پیشنهاد اتحاد با اجتماع ملی را داد و روز بعد او را از حزب بیرون پرت کردند. ائتلاف مورد انتظار لوپن با حزب افراطی‌تر و آشکارا ضد اسلامی رکونکوئت به رهبری اریک زمور متوقف شد. کار تا جایی پیش رفت که رهبر لیست اروپایی حزب، ماریون مارشال، برای حمایت به زمور پشت کرد و به لوپن روی آورد. کاری که او به عنوان «رکورد جهانی خیانت» از آن نام برد اما آن را خانوادگی هم نامید. مارشال، خواهرزاده مارین لوپن است.

در سمت چپ، توافق فوری برای فراخوان یک جبهه مردمی به سبک دهه 1930 صورت گرفت، اما با توجه به اینکه نه سوسیال دموکرات‌های مکتب قدیم و نه سوسیال دموکرات‌های مکتب جدید، تحت رهبری رافائل گلوکسمن، پسر فیلسوف اومانیست، آندره گلوکسمن، از نخست وزیری، ژان لوک ملانشون عوام‌‌فریب رو به افول، از حزب چپ پوپولیست La France Insoumise حمایت خواهند کرد، این ایده همین حالا هم دردسرساز به نظر می‌رسد. بنابراین مکرون معتقد است که می‌تواند اگر نه پیروز، دست‌کم در فرمانروایی مجمع ملی چند دسته شده فرانسه بماند و از مرکز بر «دو طیف افراطی» ریاست ‌کند.

دو حقیقت کلی وجود دارد. اول، مانند ایالات متحده، ظهور راست افراطی می‌تواند تداوم مرکز را پنهان کند: بزرگترین گروه‌ها در پارلمان اروپا همچنان از جناح راست منطقی و چپ معقول خواهند بود، درست مثل حقیقتی که در آمریکا توسط الکتورال کالج ضد دموکراتیک پنهان شده است. این حقیقت که ترامپ، حتی در حال حاضر، بعید است که اکثریت آرای مردم را به دست آورد. (و همانطور که آن اپلبام، مورخ گولاگ، اشاره کرده است، هیچ یک از رهبران راست افراطی اروپا به اندازه ترامپ راست افراطی نیستند، یا به اندازه او بی‌پروا حکومت قانون را تحقیر نمی‌کنند.)

دومین حقیقت کلی این است که شکاف بزرگ سیاست در اروپا و آمریکا دیگر بین چپ و راست نیست - آنطور که برای اولین بار در مجلس فرانسه در زمان انقلاب نمادین شد - بلکه بین عوام‌فریبی استبدادی و ضد دمکراتیک هر دو طرف و کسانی است که هر چند به طور نامطمئن، بقای لیبرال دموکراسی، پلورالیسم و مدارا را نمایندگی می‌کنند.

دهان حیوان دیگری که ایتالیایی‌‌ها در مورد آن صحبت می‌‌‌کنند دهان گرگ است. «در دهان گرگ!» معادل گفتن «موفق باشی» است. ایده این است که بهتر است خود را مستقیماً وارد یک بحران کنید تا اینکه سعی کنید از آن اجتناب کنید. (این کاری است که بازیگران انجام می‌دهند.) قمار مکرون این است که پرتاب کردن خود به سمت گرگ ممکن است بهتر از انتظار این باشد تا گرگ بیاید و شما را بگیرد. اگر او درست بگوید، آمریکایی‌ها نیز ممکن است چیزی از این تفکر بیاموزند.