حرکت ناخودآگاه به سمت جنگ-۲
آیا جنگ آمریکا و چین گریز ناپذیر است؟
اکوایران: رهبران میتوانند به اشکال مثبت و منفی از گذشته دربارۀ اینکه چه کاری بکنند یا نکنند درس بگیرند. اما اول باید درسهای بزرگ را بیاموزند، و مهمتر از همهشان این است که از جنگهای وحشتناکی جلوگیری کنند که دستاوردهای نسلهای پیشین را به ویرانه تبدیل میکنند.
به گزارش اکوایران، اگر چه چین و آمریکا در سالهای پایانی جنگ سرد، خصومت را کنار گذاشته و به شرکای تجاری یکدیگر بدل شدند، اما در سده بیستویکم رقابت میان آنها سایه جنگ جدیدی را بر فراز جهان افکنده است. آد آرنه وستاد، تحلیلگر مسائل بینالملل، با انتشار یادداشتی با عنوان «حرکت ناخودآگاه به سمت جنگ» در فارن افیرز ابن موضوع را مورد بررسی خود قرار داده است. اکوایران این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن پیش از این با عنوان «چگونه چین و آمریکا خصم یکدیگر شدند؟» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه میشود:
خیزش ناسیونالیسم
ترکیب افزایش نخوت در چین و ملیگرایی در ایالات متحده در به ریاستجمهوری رسیدن ترامپ در سال 2016 تأثیر داشت، پس از اینکه سراغ رأی دهندگانی رفت که چین را نیرویی بدخیم در صحنۀ بین المللی میدیدند. ترامپ در کاخ سفید فعالیتهای آمادگی نظامی را آغاز کرد که علیه چین بودند و جنگ تجاری جدیدی را به راه انداخت تا برتری تجاری ایالات متحده را تضمین کند که نشانۀ روشنی از فاصله گرفتن از سیاستهای خصمانۀ سلف خود، باراک اوباما، بود. هنگامی که در سال 2021 جو بایدن جانشین ترامپ شد، بسیاری از سیاستهای ترامپ علیه چین را حفظ کرد -و از اجماع دوحزبی برخوردار بود که چین را تهدیدی بزرگ علیه منافع ایالات متحده میدید- و از آن زمان به بعد محدودیتهای تجاری بیشتری را وضع کرد که به دست آوردن فناوریهای پیچیده را برای شرکتهای چینی دشوار میکرد.
پکن با نشان دادن بلندپروازی و عدم امنیت در معامله با سایرین، به این تغییر شدید در واشنگتن واکنش نشان داده است. بعضی از گلایههایش دربارۀ رفتار آمریکا شدیداً مشابه گلایههایی است که در اوایل قرن بیستم، آلمان علیه بریتانیا مطرح میکرد. پکن واشنگتن را متهم کرده است که به دنبال حفظ نظم بین المللی است که اساساً غیرعادلانه است -همان اتهامی که برلین علیه لندن مطرح کرد. در گزارشی که در ژوئن 2022 وزارت امور خارجۀ چین منتشر کرد آمده بود «آنچه ایالات متحده پیوسته به دنبال حفظش است، به اصطلاح نظم بین المللی است که در خدمت منافع ایالات متحده و تثبیت هژمونی آن طراحی شده است. خود ایالات متحده بزرگترین منبع اختلال در نظم واقعی جهان است.»
در همین حال، ایالات متحده کوشیده است سیاست چینی طراحی کند که بازدارندگی را با همکاری محدود ترکیب میکند، مشابه آنچه بریتانیا در اوایل قرن بیستم علیه آلمان انجام داد. بر اساس استراتژی امنیت ملی اکتبر 2022 دولت بایدن، «جمهوری خلق چین هم نیت این را دارد که زمین بازی را به سود خودش تغییر دهد و هم روز به روز ظرفیت بیشتری برای این کار به دست میآورد.» اگرچه دولت بایدن مخالف چنین تغییری است، تأکید کرد که «همیشه مایل است در راستای منافع مشترک با جمهوری خلق چین همکاری کند.» دولت بایدن برای تقویت این سخن اعلام کرد «نمیتوانیم اجازه بدهیم اختلافات مانع همکاریمان در زمینۀ اولویتهایی شوند که باید مشترکاً به آنها بپردازیم.» حالا مشکل این است -مانند سالهای پیش از سال 1914- که هر فرصتی برای همکاری، حتی در زمینههای اصلی، در میان اتهامات متقابل، تحریکات جزئی و بیاعتمادی راهبردی گم میشوند.
در رابطۀ بریتانیا و آلمان، سه شرط اصلی از جانب خصم در حال خیزش به وجود آمدند. اولی این بود که آلمانها روز به روز بیشتر قانع شدند که بریتانیا به آلمان اجازه نخواهد داد تحت هیچ شرایطی رشد کند. در همان زمان، رهبران آلمان ظاهراً نمیتوانستند به بریتانیاییها یا دیگران به روشنی توضیح دهند چگونه خیزش کشورشان جهان را تغییر خواهد داد یا نخواهد داد. دومی این بود که هر دو طرف از تضعیف مواضع آیندهشان میترسیدند. این دیدگاه بعضی رهبران تشویق کرد باور کنند که هر چه زودتر باید وارد جنگ شوند. شرط سوم هم فقدان ارتباط استراتژیک بود. در سال 1905، آلفرد فن شلیفن، رئیس ستاد ارتش آلمان، برنامۀ جنگی را پیشنهاد داد که پیروزی سریعی را برای آلمان در این قاره تضمین میکرد که در آن آلمان باید با فرانسه و آلمان درگیر میشد. اساساً، این برنامه شامل حمله به بلژیک بود، حرکتی که دلیلی فوری به بریتانیا داد تا به جنگ علیه آلمان بپیوندد. همانطور که کندی گفت «دشمنی بین این دو کشور از مدتها پیش از برنامۀ شلیفن، به تنها استراتژی نظامی آلمان تبدیل شده بود؛ اما به نبوغ رئیس ستاد ارتش پروسی نیاز بود تا این دشمنی به جنگ تبدیل شود.»
حالا به نظر میرسد همۀ این شرایط در همکاری ایالات متحده و چین وجود دارد. رئیسجمهور شی جینپینگ چین و رهبری حزب کمونیست چین قانع شدهاند که هدف اصلی ایالات متحده جلوگیری از رشد چین به هر طریقی است. بیانیههای چین در زمینۀ بلندپروازیهای بین المللی جوری هستند که به بیمعنایی شانه میزنند. در داخل، رهبران چین شدیداً نگران افت سرعت رشد اقتصاد و وفاداری مردم خودشان هستند. در همین حال، ایالات متحده چنان اختلافات سیاسی دارد که حکمرانی موثر بلندمدت تقریباً غیرممکن است. به دلیل ارتباط محدود بین طرفین، ظرفیت عدم ارتباط استراتژیک بین چین و ایالات متحده عادی است. تمام شواهد موجود از این میگویند که چین مشغول طراحی برنامههای نظامی است که روزی به تایوان حمله کند و جنگی بین چین و ایالات متحده به وجود بیاورد، همانطور که برنامۀ شلیفن باعث ایجاد جنگی بین آلمان و بریتانیا شد.
برنامهای جدید
شباهتهای شدید با دورۀ زمانی اوایل قرن بیستم، دورهای که شاهد فاجعهای تمام عیار بود، از آیندهای تاریک و افزایش تنشها خبر میدهد. اما میشود از درگیری جلوگیری کرد. اگر ایالات متحده میخواهد از جنگی جلوگیری کند، باید رهبران چین را قانع کند به دنبال این نیست که به هر قیمتی مانع توسعۀ اقتصادی آیندۀ چین شود. چین کشوری بزرگ است. صنایعی دارد که همتراز ایالات متحدهاند. اما مانند آلمان سال 1900، مناطق فقیر و توسعه نیافته هم دارد. ایالات متحده نمیتواند، با حرفها یا فعالیتهایش، کاری را در حق چینیها انجام دهد که یک قرن پیش، آلمانیها از رفتار بریتانیاییها برداشت کردند: اگر دیگر رشد نکنید، مشکلی پیش نخواهد آمد.
در همین زمان، صنایع چین نمیتوانند بدون محدودیت و به زیان دیگران رشد کنند. هوشمندانهترین حرکتی که چین میتواند در زمینۀ تجارت انجام دهد این است که بپذیرد صادراتش را جوری تنظیم کند که مانع رقابت صنایع دیگر کشورها در حوزههایی مثل خودروها الکتریکی یا پنلهای خورشیدی و دیگر تجهزات ضروری برای کربنزدایی نشوند. اگر چین به اشباع دیگر بازارها با نسخههای ارزان این محصولات ادامه دهد، بسیاری از کشورها، از جمله آنهایی که نگران رشد چین نبودهاند، یک جانبه دسترسی بازار به کالاهای چینی را محدود خواهند کرد.
جنگهای تجاری بدون محدودیت به سود هیچ کسی نیستند. کشورها پیوسته تعرفههای بالاتری را وضع میکنند و تجارت و جابجایی سرمایه را محدود میکنند. اما اگر این جریان به طوفانی از تعرفهها تبدیل شوند، آنگاه دنیا به دردسر میافتد، هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی. از قضا، چین و ایالات متحده احتمالاً به بزرگترین بازندگان سیاستهای محافظتگرایانه تبدیل شوند. همانطوری که در سال 1903 اتحادیۀ تجاری آلمان هشدار داد که دستاوردهای داخلی سیاستهای محافظتگرایانه «در قیاس با آسیب غیرقابل محاسبهای که جنگهای تعرفهای برای منافع اقتصادی هر دو کشور ایجاد میکنند، هیچ خواهند بود.» جنگهای تجاری نقش چشمیگری در آغاز جنگ واقعی در سال 1914 داشتند.
جلوگیری از جنگهای تجاری آغاز ماجراست اما پکن و واشنگتن باید همکاری کنند تا جنگهای داغی را که میتوانند باعث آتشافروزیهای بسیار گستردهتر شوند پایان دهند یا دست کم مهار کنند. در رقابت شدید قدرتهای بزرگ، حتی درگیریهای کوچک هم میتوانند به سادگی پیامدهایی فاجعهباری داشته باشند، چیزی که با وقایع منتهی به جنگ جهانی اول دیدیم. مثلاً جنگ کنونی روسیه و اوکراین را در نظر بگیرید. حملات و ضدحملات سال گذشته تأثیر چندانی در خطوط مقدم نداشت؛ کشورهای غربی امیدوارند با بهترین شرایطی که شجاعت اوکراینی و سلاحهای غربی میتوانند به دست بیاورند، به آتشبس برسند. حالا، پیروزی برای اوکراین به معنی دفع حملۀ همه جانبۀ اولیۀ روسیه در سال 2022، پایان دادن به کشتن اوکراینیها، عضویت سریع این کشور در اتحادیۀ اروپا و گرفتن تضمینهای امنیتی از غرب در صورت زیر پا گذاشتن آتشبس از جانب روسیه خواهد بود.
بسیاری در اردوگاه غربی امیدوارند که چین نقش سازندهای در مذاکرات بازی کند چرا که پکن بر «احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها» تأکید کرده است. چین باید به یاد داشته باشد که یکی از اشتباهات بزرگ آلمان پیش از جنگ جهانی اول این بود که وقتی اتریش مجارستان همسایههایش را اذیت میکرد، حتی زمانی که رهبران آلمان به اصول عالی عدالت بین المللی متوسل میشدند، کاری نکردند. این ریاکاری به شکلگیری جنگ در سال 1914 کمک کرد. حالا، چین در رفتارش با روسیه همان اشتباه را تکرار میکند.
اگرچه جنگ در اوکراین عامل اکثر تنشهاست، حالا تایوان میتواند بالکان دهۀ 2020 باشد. ظاهراً هم چین و هم ایالات متحده به سوی درگیری در آن سوی تنگه در دهۀ آینده به پیش میروند. حالا روز به روز تعداد بیشتری از کارشناسان سیاست خارجی چین فکر میکنند که وقوع جنگ بر سر تایوان محتملتر از عدم وقوع آن است و سیاستگذاران ایالات متحده درگیر یافتن بهترین راه برای دفاع از این جزیرهاند. نکتۀ حیرتانگیز دربارۀ وضعیت تایوان این است که برای همۀ طرفها -شاید جز تایوانیهایی که خواهان به دست آوردن استقلال رسمی هستند- روشن است که فقط یک سازش ممکن است مانع فاجعه شود. در اطلاعیۀ شانگهای 1972، ایالات متحده اذعان کرد فقط یک چین وجود دارد و تایوان بخشی از چین است. پکن بارها گفته است نهایتاً به دنبال اتحاد صلحامیز با تایوان است. امروز، بیان مجدد این اصول مانع درگیری میشود: واشنگتن میتواند بگوید تحت هیچ شرایطی از استقلال تایوان حمایت نخواهد کرد و پکن میتواند اعلام کند از زور استفاده نخواهد کرد، مگر اینکه تایوان به دنبال استقلال رسمی باشد. چنین سازشی همۀ مشکلات مربوط به تایوان را محو نخواهد کرد. اما سایۀ جنگ قدرتهای بزرگ بر سر تایوان را بسیار کمتر خواهد کرد.
مهار رویارویی اقتصادی و مسائل منطقهای برای جلوگیری از تکرار سناریوی بریتانیا و آلمان ضروری است اما افزایش خصومت بین ایالات متحده و چین مسائل بسیار دیگری را هم به ضرورت تبدیل کرده است. نیازی مبرم به ابتکارات کنترل تسلیحات و رسیدگی به دیگر درگیریها، مانند درگیری بین اسرائیل و فلسطینیان، وجود دارد. به نشانههایی مبنی بر احترام متقابل نیاز است. وقتی در سال 1972، رهبران شوروی و ایالات متحده بر سر «اصول بنیادین رابطه بین ایالات متحدۀ آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» توافق کردند، این بیانیۀ مشترک تقریباً هیچ دستاورد ملموسی نداشت. اما حداقلی از اعتماد را بین دو طرف به وجود آورد و رهبر شوروی، لئونید برژنف، را قانع کرد که آمریکاییها دنبالش نیستند. اگر شی، مانند برژنف، میخواهد تا پایان عمر رهبر بماند، این سرمایهگذاری ارزشش را دارد.
ظهور تنشهای ابرقدرتها نیازی به حفظ بازدارندگی باورپذیر را به وجود میآورد. اسطورهای قدیمی وجود دارد که میگوید سیستمهای اتحاد باعث جنگ در سال 1914 شد و شبکهای از پیماننامههای دفاعی متقابل، حکومتها را در دام درگیری انداخت که حفظ آن ممکن نبود. در واقع، آنچه پس از اینکه در ژوئیۀ 1914 قدرتهای اروپایی بسیج نیروها را آغاز کردند جنگ را به یک قطعیت تبدیل کرد، این امید واهی آلمان بود که در هیچ صورتی، بریتانیا به کمک دوستان و متحدانش نخواهد آمد. برای ایالات متحده، ضروری است که کاری نکند که دلیلی برای چنین اشتباهی فراهم نکند. باید قدرت نظامیاش را در اقیانوسهای هند و آرام متمرکز کند و آن قدرت را به یک بازدارندگی مؤثر در برابر حملۀ چینیها تبدیل کند. و باید جان تازهای به ناتو ببخشد و اروپا سهم بیشتری از بار دفاع از خودش را به دوش بکشد.
رهبران میتوانند به اشکال مثبت و منفی از گذشته دربارۀ اینکه چه کاری بکنند یا نکنند درس بگیرند. اما اول باید درسهای بزرگ را بیاموزند، و مهمتر از همهشان این است که از جنگهای وحشتناکی جلوگیری کنند که دستاوردهای نسلهای پیشین را به ویرانه تبدیل میکنند.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
انتقاد تند پزشکیان از غرب: شما مرد هستید که با بمب زنان و کودکان را کشتار میکنید!
-
شوهران قاتل قصاص نمیشوند؟/ واکاوی حقوقی مجازات همسرکشی در ایران
-
جزئیات تازه از ماجرای واریز یارانه آبان/ سازمان هدفمندی یارانهها: یارانه هیچکس حذف نشده است
-
جنگ اوکراین به نقطه جوش رسید/ کییف پیام هشدار گرفت؛ حملات هوایی گسترده روسیه در راه است
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
رانا و شاهین بازار خودرو را آتش زدند
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق