به گزارش اکوایران، شاید یک رشته منطقی وجود داشته باشد که مجموعه باورنکردنی از رویدادهایی را که در یک ماه گذشته شاهد آن بودیم، به هم وصل کند.

به نوشته مارکو کارنلوس، دیپلمات سابق ایتالیایی، در میدل‌ایست‌آی، دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق ایالات متحده، علیرغم محکومیت‌های جنایی اخیر، همچنان در رقابت‌های ریاست جمهوری باقی مانده است، در حالی که کامالا هریس، یکی از غیر شاخص‌ترین معاونان رئیس جمهور در تاریخ آمریکا، اکنون پس از کناره گیری اجباری جو بایدن، نامزد حزب دموکرات است.

ناگهان، هریس به عنوان یک نابغه سیاسی و یک دولتمرد بزرگ معرفی می‌شود. در این زمینه، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، به تازگی نمایش برجسته دیگری از دو مهارت منحصر به فرد سیاسی خود ارائه کرده است: توانایی دستکاری سیستم سیاسی آمریکا، و استعداد بی بدیل او به عنوان فعال و استراتژیست ارشد حزب جمهوری خواه ایالات متحده.

او وارد سیرک کنگره ایالات متحده شد و توانست مانند یک رام کننده باهوش، سیاستمداران را طی یکی از پر دروغ‌ترین سخنرانی‌هایی که تا به حال در یک مجلس سیاسی ایراد شده بود، ده‌ها بار وادار به بالا پریدن و تشویق‌های ایستاده کند.

او درست می‌گفت که آنچه در جریان است نبرد بین تمدن و بربریت است، اما در مورد این که کابینه‌اش طرف تمدن است، کاملاً اشتباه می‌کرد.

کافی است ببینیم نیروهای اسرائیلی در غزه چه کرده‌اند و در داخل سیستم زندان اسرائیل چه می‌گذرد، جایی که اکنون از شکنجه و تجاوز دفاع می‌شود.

سناریوی کابوس

نتانیاهو در بازگشت از سفر خود به آمریکا، به سرعت دستور حمله در بیروت برای ترور یک فرمانده ارشد حزب الله و حمله دیگری در تهران برای ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس را صادر کرد. او بدین ترتیب یک اقدام سه‌گانه انجام داد؛ دو ضربه مهم به حزب الله و حماس وارد کرد و یک توهین فراموش نشدنی به متحدان آن‌ها در تهران.

دو تفسیر احتمالی از تشدید تنش اسرائیل وجود دارد.

اولین مورد این است که نتانیاهو در حال آماده کردن افکار عمومی اسرائیل برای یک توافق احتمالی است، که در آن اسرائیل پس از نابود کردن غزه، کشتن رهبران ارشد حماس (هنیه و فرمانده نظامی محمد ضیف)، و ارسال یک هشدار قوی به حزب الله که می‌تواند به همین راحتی رهبر آن، حسن نصرالله را در بیروت ترور کند، ادعای پیروزی کند.

در مورد ایران، نتانیاهو ممکن است بر این باور باشد که جمهوری اسلامی با قتل هنیه با همان واقع‌گرایی مهارشده‌ای برخورد خواهد کرد که در ماجرای ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده فقید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نشان داده شد.

تفسیر دوم و کابوس‌آمیزتر این است که نخست‌وزیر اسرائیل عمداً درگیری را تشدید می‌کند تا قبل از ورود ترامپ یا هریس به کاخ سفید در ژانویه آینده، آمریکا را مجبور کند وارد صحنه شود.

در تفسیر اول، او می‌داند که رئیس جمهور سابق چقدر غیرقابل پیش بینی است - و ترامپ نمی‌خواهد وارث جنگ در خاورمیانه باشد. روابط بین ترامپ و نتانیاهو نیز از زمان شکست ترامپ در انتخابات 2020 پرتنش بوده است، اگرچه به نظر می‌رسد اخیراً دوباره گرم شده است.

در مورد دوم، نتانیاهو نمی‌خواهد هیچ ریسکی را متحمل شود، زیرا تشکیلات اسرائیل به طور قطع نمی‌داند هریس در مورد خاورمیانه چگونه فکر می‌کند.

البته هیچ کس نمی‌تواند مطمئن باشد که «محور مقاومت» از مسیر ترسیم شده اسرائیل پیروی کند. اگر این درست باشد که حوادث 7 اکتبر قدرت بازدارندگی اسراییل را برای همیشه شکسته است، شاید به نقطه عطفی رسیده باشیم، که محور مقاومت بخواهد آن را آزمایش کند.

برداشت متواضعانه (و امید) من این است که محور مقاومت در عوض تصمیم بگیرد به استراتژی فعلی خود علیه اسرائیل ادامه دهد، که همان تحمیل مرگ آهسته با 1000 ضربه کوچک است.