به گزارش اکوایران، آفریقا به ندرت در صدر دستور کار جهان بوده است. اما علی‌رغم نداشتن نفوذ اقتصادی یا استراتژیک آشکار، بسیاری از کشورهای آفریقایی توسط کشورهایی به اندازه ترکیه، برزیل و روسیه مورد توجه قرار می‌گیرند.

به نوشته هیئت تحریریه فایننشال تایمز، علاقه «قدرت‌های میانه» به آفریقا که در سفارتخانه‌های رو به رشد ترکیه، اجلاس‌های مجلل آفریقایی و بازدیدهای پر سر و صدا منعکس شده، رهبران این قاره را با انتخاب‌های بیشتری در مورد سرمایه‌گذاری و شرکای استراتژیک مواجه می‌کند.

همانطور که در مجموعه گزارشات فایننشال تایمز آمده، گزینه‌های متنوع فرصت‌هایی را ایجاد کرده که در صورت بهره‌برداری هوشمندانه می‌توانند به کشورهای آفریقایی کمک کنند تا از فقر رهایی یابند. آن‌ها می‌توانند معاملات بهتری برای پروژه‌های زیرساختی حیاتی انجام داده یا اصرار کنند که معاملات کالاها با پردازش داخلی مواد خام همراه باشد. رهبران باید منطقه آزاد تجاری قاره آفریقا را که به تنهایی می‌تواند اقتصادهای پراکنده را به یک بازار واحد جذاب تبدیل کند، سرعت بخشند.

برای سال‌ها، قدرت‌های استعماری سابق تلاش کرده‌اند تا به طور سازنده با قاره آفریقا تعامل داشته باشند. خارج از چند صنعت مانند نفت و معدن، بریتانیا عمدتاً با آفریقا به عنوان دریافت‌کننده کمک‌های اداره‌شده، از طریق اداره توسعه بین‌المللی که اکنون منحل شده، رفتار می‌کرد. فرانسوی‌ها با دخالت در سیاست و تجارت، بیشتر در تحولات این قاره نقش داشته و آبهای آن را نیز پرداخت کرده‌اند. طی سال‌های اخیر، موج د فرانسوی در ساحل آفریقا در حال گسترش بوده و نیروهای فرانسوی از بورکینافاسو، مالی و نیجر اخراج شده‌اند.

آمریکایی‌ها پس از جنگ سرد به طور فزاینده‌ای از تعامل فاصله گرفتند. سرمایه‌گذاران به خاطر فاصله جغرافیایی و قوانین سختگیرانه ضدفساد منصرف شدند. واشنگتن تقریباً منحصراً آفریقا را با دید امنیتی می‌دید. نشانه‌های جسته و گرخته‌ای از تعامل مجدد ایالات متحده تحت ریاست‌جمهوری جو بایدن وجود داشته است.

با این حال، کاهش نسبی نفوذ ایالات متحده و اروپا خلا آفریده است. این خلا در ابتدا توسط چین و پس از آن توسط بسیاری از قدرت‌های میانی، از جمله هند و کشورهای خلیج فارس پر شد. آفریقا دارای منابع سرشار و رأی در سازمان ملل است. بازار این قاره می‌تواند در درازمدت منافع قابل‌توجهی برای شرکایش به همراه داشته باشد. تا سال ۲۰۵۰، ۲.۵ میلیارد آفریقایی وجود خواهد داشت که نیمی از آن‌ها زیر ۲۵ سال هستند. اگر آن‌ها حتی به استاندارد زندگی متوسط دست یابند، به معنای تعداد زیادی مصرف‌کننده خواهد بود. رقابت برای مواد معدنی مورد نیاز برای گذار انرژی مانند کبالت، لیتیوم، منگنز و مس نیز تشدید شده است.

از دیدگاه آفریقا، علاقه جدید به معنای تنوع گزینه‌هاست. تانزانیا اداره بندری را به دوبی واگذار کرد. ترکیه در غنا و نیجر فرودگاه ساخته است. جمهوری آفریقای مرکزی و مالی نیز مزدوران روسی را به کار گرفته‌اند.

اما هر انتخاب مخاطرات خودش را دارد. اگرچه کشورهای اروپایی سابقه استثمار این قاره را دارند، اما حداقل سرمایه‌گذاری‌های آن‌ها در آفریقا تحت نظارت داخلی قرار دارند؛ اما چین فاقد چنین ساز و کاری است. سرمایه‌گذاران چینی زیرساخت‌های ارزشمندی ساخته‌اند، اما شرکت‌های چوب‌بری و ناوگان ماهیگیری آن‌ها آفریقا را غارت کرده‌اند. افزایش کشورهای قاره سیاه نیز موجب عقب‌افتادن تسویه کشورهایی مانند زامبیا و اتیوپی شده است. بسیاری از سرمایه‌گذاری‌ها پکن بلااستفاده و به درد نخور بوده‌اند؛ مثلا یک خط راه آهن چینی ۴ میلیارد دلاری در کنیا بیشتر به سود سیاست‌مداران بوده تا اینکه بهره‌وری اقتصادی در این کشور را افزایش دهد.

قدرت‌های میانه نیز درگیری‌های امنیتی جدیدی را به همراه می‌آورند. مداخله امارات متحده عربی در جنگ سودان یکی از بدترین فاجعه‌های انسانی جهان را طولانی کرده است. مزدوران روسی که دستمزدشان با طلا و الماس پرداخت می‌شود، هیچ آورده اقتصادی یا اجتماعی نداشته‌اند. همانطور که معترضان در کنیا اشاره کرده‌اند، رهبران آفریقا اغلب به نفع خود عمل می‌کنند، نه به نفع توسعه ملی.

رقابت در آفریقا فرصت‌هایی برای رشد بیشتر، تولید بیشتر و اشتغال بیشتر را به ارمغان می‌آورد. اما دولت‌های آفریقایی بیشتر این فرصت‌ها را هدر داده‌اند.