به گزارش اکوایران، شورای آتلانتیک با انتشار یادداشتی نوشت، سیاست‌ها و رویکرد یک دهه گذشته چین در خاورمیانه نشان می‌دهد علیرغم اظهارات اخیر رهبران پکن در باب این که سقوط اسد به معنای از دست رفتن یکی از متحدان کلیدی چین است، تعامل معنادار بین دو کشور اندک بوده است. واقعیت این است که وقایع دراماتیک در سوریه محیط استراتژیک چین را تغییر می‌دهد، اما در سطح دوجانبه، احتمال تغییر اندکی وجود دارد.

به نوشته اقتصادنیوز، روشن‌ترین دلیل برای تبیین چنین فرضیه‌ای این است که سوریه برای پکن مهم است، از همین رو این کشور در طول جنگ داخلی این کشور بارها از حق وتوی خود برای جلوگیری از سقوط اسد استفاده کرد. چین 8 بار قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد در رابطه با جنگ داخلی سوریه را وتو کرد، این گزاره از این منظر با اهمیت است که چین به طور کلی 16 بار از حق وتوی خود استفاده کرده است. از همین رو نیمی از وتوهای چین برای جلوگیری از تلاش‌ها جهت جلوگیری از سقوط دولت اسد بود. چنین رویکردی به فرضیه اهمیت شام برای چین اعتبار می‌دهد. با این همه حمایت پکن از سوریه بیش از همه به واسطه تهدیدهای درک شده از جانب این بازیگر بود تا حمایت از شخص اسد.

چرایی مشارکت چین در جنگ داخلی سوریه

شورای آتلانتیک در ادامه یادداشت خود آورد، زمانی که بهار عربی آغاز شد، چین با ناآرامی‌های داخلی زیادی روبرو بود. در چنین شرایطی اوضاع در تبت و سین کیانگ برای حزب کمونیست چین غیرقابل تحمل شد، در سال 2010 پکن به طور متوسط روزانه با ​​پانصد «حادثه جمعی» گسترده مواجه شد. از همین رو جهان عرب احساس آسیب‌پذیری را در میان رهبری حزب کمونیست چین تشدید کرد.

جنگ داخلی سوریه واکنش پکن به بهار عربی را پیچیده‌تر کرد. هزاران اویغور، اقلیت مسلمان ترک زبان از غرب چین - عمدتا از سین کیانگ - به سوریه رفتند تا در کنار القاعده علیه دولت سوریه بجنگند. برای حزب کمونیست چین، دورنمای جنگ شورشیان در سوریه و سپس بازگشت به وطن بسیار دردسرساز بود. یکی از مبارزان اویغور سال 2017 در گفت‌وگو با آسوشیتدپرس گفته بود: «ما اهمیتی نمی‌دادیم که جنگ چگونه پیش رفت و اسد کیست. ما فقط می‌خواستیم نحوه استفاده از سلاح‌ها را یاد بگیریم و سپس به چین برگردیم.» بنابراین، دولت شکست خورده سوریه، پیامدهای بالقوه جدی برای پکن داشت.

شورش سوریه

دلیل دیگری که بقای اسد برای چین مهم به نظر می‌رسید، افزایش تعاملات اخیر دوجانبه چین و سوریه بود. در ژانویه 2022، اسد اعلام کرد که سوریه به ابتکار کمربند و جاده (BRI) پیوسته است. چنین توافقی زمینه را برای انعقاد قراردادهایی مرتبط با زیرساخت‌ها هموار ساخت؛ گزاره‌ای که سوریه بعد از یک دهه جنگ بدان نیاز بسیاری احساس می‌کرد.

با این حال، این فرض که موسسات چینی مایل به تامین مالی پروژه‌های بی‌سود در محیط‌های پرخطر بودند، از سال 2017، یعنی نقطه اوج وام‌دهی  طرح کمربند و جاده، واقعیت را منعکس کرد. در واقع، چین از سال 2010 هیچ قرارداد یا سرمایه گذاری عمده‌ای در سوریه انجام نداده است. در این بازه زمانی شاهد سطح ناچیز تجارت بین دو کشور هستیم. اوج تجارت چین و سوریه در پانزده سال گذشته در سال 2011 بود که ارزش آن تقریباً دو میلیارد دلار ارزیابی شد. این رقم در سال 2022، به 541 میلیون دلار رسید. شرکت‌های چینی در بازارهای جذاب خاورمیانه کمبودی ندارند و در این میان سوریه برای این بازیگر در اولویت اندکی قرار دارد.

سوریه متحد استراتژیک چین نبود

اسد در سپتامبر 2023 برای شرکت در بازی‌های آسیایی از چین بازدید کرد و طی آن قرارداد مشارکت راهبردی چین و سوریه را به امضا رساند. اما مشارکت استراتژیک به معنای اتحاد نیست؛ این مکانیسمی است که پکن از آن برای تمرکز بر حوزه‌های مورد علاقه متقابل استفاده می‌کند و هیچ تعهدی جز همکاری در موضوعاتی که مناسب است ندارد.

چین سوریه

برای تشریح این موضوع باید گفت شانزده کشور از بیست‌ودو کشور عضو اتحادیه عرب با چین شراکت استراتژیک دارند. برخی از این بازیگران عبارتند از لبنان، موریتانی، سومالی، سودان و یمن. از زمان امضای توافقنامه سوریه با پکن در سال گذشته، تونس و لیبی نیز به عنوان شرکای استراتژیک و بحرین به یک شریک استراتژیک جامع با چین تبدیل شده‌اند. اما شراکت‌های اخیر تعامل‌های استراتژیک را رقم نزد، گزاره‌ای  که نشان می‌دهد پکن با توسل به اهرم‌های دیپلماتیک در تلاش است تا نشان دهد با همه خاورمیانه و شمال آفریقا روابط عمیقی دارد. با لحاظ کردن گزاره‌های فوق این نتیجه حاصل می‌شود که مشارکت راهبردی چین با سوریه چندان معنادار نبود و از زمان اعلام آن، اقدامات کمی برای تقویت روابط دوجانبه انجام شده است.

بنابراین، روابط چین و سوریه از آن چیزی که در سرفصل‌ها برجسته شد، اهمیت کمتری داشت. اما فروپاشی دولت اسد به دلیل آنچه در مورد روسیه و جمهوری اسلامی ایران، دو شریک بسیار مهم چین، گفته می‌شود، برای پکن نگران کننده است. اینکه روسیه و ایران در باب تحولات شام رویکردی متفاوت از سال 2010 اتخاذ کردند موجب شده تا این کشور دغدغه جدی پیدا کند. رهبران پکن، مسکو و تهران به صورت دوجانبه، سه جانبه و چندجانبه از طریق ساز و کار بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای با هدف پیشبرد نظم بین‌المللی چند قطبی همکاری می‌کنند.

در این قاب، روسیه به واسطه جنگ در اوکراین و جمهوری اسلامی ایران به دلیل معادلات خاورمیانه در شرایط پیچیده‌ای قرار گرفتند و همین گزاره به دغدغه رهبران پکن تبدیل شده است. فعل و انفعال‌های شام به طور کلی و در کوتاه مدت موقعیت چین در خاورمیانه را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد. پکن در درجه اول یک بازیگر اقتصادی در خاورمیانه است و روابط آن با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و مصر ستون‌های اصلی سیاست منطقه‌ای این بازیگر است. این امر به طور جدی تحت تأثیر رویدادهای سوریه قرار نخواهد گرفت.

با این همه دولت آینده سوریه ممکن است به چین به همان شیوه‌ای که به طالبان نگاه می‌کرد نگاه کند؛ به عنوان یک کشور احتمالا مفید اما نه چندان قابل اعتماد. اگر هیئت تحریرالشام در ایجاد روابط با ایالات متحده و اروپا مشکل داشته باشد، در آن صورت رهبران جدید سوریه ممکن است برای برقراری رابطه با چین خیز بردارند. به طور خلاصه، پایان دوره اسد، خاورمیانه را برای پکن بسیار پیچیده‌تر می‌کند، اما حضور منطقه‌ای چین را تضعیف نکرده یا مهم‌ترین روابط منطقه‌ای این بازیگر را تهدید نمی‌کند.