به گزارش اکوایران، به سنت ادوار پیشین، گروه بین‌المللی بحران با آغاز سال نوی میلادی پیش‌بینی خود را از ۱۰ درگیری بین‌المللی که جهان در سال ۲۰۲۵ شاهد آن خواهد بود را ارائه کرده است.

اکوایران این گزارش مفصل را در پنج بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن را که شامل دیباچه این گزارش است را تقدیم مخاطبین می‌کند:

دیباچه

در زمانه‌ای ناآرام، به نظر می‌رسد که بازگشت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده به کاخ سفید، اوضاع را بیشتر به هم بریزد. اما یک فرد مختل‌کننده چگونه با جهانی که از پیش مختل شده، روبه‌رو می‌شود؟

در خاورمیانه، واکنشی زنجیره‌ای که از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل آغاز شد، یک سال تغییرات چشمگیر را به همراه داشته است. اسرائیل غزه را زیر آوار دفن کرده است؛ شبکه متحدان ایران در سطح منطقه را تضعیف کرده است؛ در داخل ایران حملاتی انجام داده است و به طور ناخودآگاه زمینه را برای سرنگونی حکومت نیم‌قرنی خاندان اسد در سوریه توسط شورشیان اسلام‌گرا فراهم کرده است.

در آسیا، جایی که چین با ایالات متحده و متحدانش برای برتری رقابت می‌کند، نقاط بحرانی در دریای چین جنوبی، آب‌ها و آسمان‌های اطراف تایوان، و شبه‌جزیره کره به طور فزاینده‌ای ناپایدار به نظر می‌رسند. حمله روسیه به اوکراین، طبق تهدیدات ولادیمیر پوتین، بخشی از یک تلاش برای بازنگری در ترتیبات پس از جنگ سرد است و می‌تواند که به درگیری گسترده‌تری در اروپا تبدیل شود.

در سایر نقاط جهان - از جمله جنگ داخلی میانمار، شورش حمایت‌شده از سوی رواندا در جمهوری دموکراتیک کنگو، اقدامات گروه‌های جنایتکار که میلیون‌ها هائیتی را در شرایط جنگی قرار داده، و ویرانی در سودان - موجی از درگیری‌ها به شمار جهانی افراد کشته‌شده، آواره و گرسنه به دلیل درگیری‌ها افزوده است که بالاتر از هر زمانی در دهه‌های اخیر است.

فروپاشی محدودیت‌ها

کلی‌گویی در مورد علل آشوب‌ها دشوار است، زیرا ریشه‌های هر درگیری متفاوت است. چین و روسیه - و تا حدودی، کره شمالی - در حال به چالش کشیدن نظم‌هایی هستند که دهه‌ها توسط قدرت ایالات متحده در آسیا و اروپا پشتیبانی می‌شدند. در دیگر نقاط، به دلیل نبود یک قدرت هژمون یا گروهی از قدرت‌های بزرگ که به‌طور متحد عمل کنند، رهبران بیشتری احساس می‌کنند که محدودیت‌ها در حال فروپاشی هستند. بسیاری از آن‌ها فرصت‌هایی برای دستیابی به اهداف خود از طریق خشونت می‌بینند یا از این می‌ترسند که اگر کاری نکنند، عقب می‌مانند. بیشتر دولت‌ها، البته، به دنبال سرکوب رقبای داخلی یا حمایت از نیروهای نیابتی در خارج نیستند، چه رسد به تصرف همسایگان یا کشتار جمعی غیرنظامیان. اما تعداد بیشتری کنترل اوضاع را به دست خود گرفته‌اند. به طور فزاینده، تنها مانع اصلی در برابر اقدامات آن‌ها، میزان مقاومتی است که دشمنانشان می‌توانند نشان دهند.

جنگ غزه

حالا که ماجراجویی‌ها در حال افزایش است، اثرات جانبی آن - چگونگی واکنش رقبایی که احساس می‌کنند محدودیت‌ها از بین رفته‌اند - دشوارتر از پیش قابل پیش‌بینی است. درگیری‌های به‌هم‌پیچیده، پیامدهای غیرمترقبه را محتمل‌تر می‌کند. یحیی سنوار، رهبر حماس که طراح حمله ۷ اکتبر بود، قطعاً میزان ویرانی که اسرائیل تقریباً بدون هیچ محدودیتی در پاسخ به غزه وارد می‌کند را دست‌کم گرفته بود. حتی اسرائیل، با تمام تکنیک‌های اطلاعاتی خود، پیش‌بینی نکرده بود که ضرباتش به حزب‌الله در لبنان باعث شود یک شاخه اصلاح‌شده از القاعده دمشق را تصرف کند. (حاکم جدید سوریه، با وجود پیشینه جهادی‌اش، می‌گوید که به دنبال درگیری با اسرائیل نیست.)

بازگشت ترامپ عدم قطعیت‌های جدیدی به همراه دارد. در اروپا، آسیا-اقیانوس آرام و خاورمیانه، وعده‌های ترامپ اغلب متناقض هستند، همانطور که دیدگاه‌های اعضای کابینه و وفادارانش نیز متناقض است. اگر او بر تقابل پافشاری کند، چه میزان ریسک را خواهد پذیرفت؟ اگر به دنبال توافق باشد، چه تعادلاتی ممکن است به همراه داشته باشد و چه پیامدهایی برای متحدان ایالات متحده خواهد داشت؟ در خارج از این مناطق، اگر واشنگتن عمدتاً غایب باشد، چگونه دیگران این فضا را پر خواهند کرد؟

فضیلت بی‌پروایی

طرفداران ترامپ در بی‌پروا بودن او فضیلت می‌بینند. با نگه داشتن رقبا و متحدان در حالت آماده‌باش، او می‌تواند از رقبا بازدارندگی کند و از متحدانش امتیازات بگیرد. آن‌ها می‌گویند که پوتین در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ از اقدامات تحریک‌آمیز دوری می‌کرد و ابهام ترامپ درباره ناتو، اروپایی‌ها را از خواب راحت در مورد امنیت قاره‌شان بیدار کرده است، همان کاری که تهاجم کرملین کرده است.

اما پیش‌بینی‌ناپذیری ممکن است به همان اندازه برعکس عمل کند. در حالی که هیچ‌کس خواهان جنگ تمام‌عیار نیست، اشتباه محاسباتی در خطوط گسل قدرت‌های بزرگ یک ریسک است. اگر ترامپ یا مقامات ارشدش بیش از حد جنگ‌طلب شوند، یک رقیب ممکن است با هدف بازتنظیم خط قرمز، به همان شیوه پاسخ دهد، اما از یکی از خطوط قرمز واشنگتن عبور کند. یا یک متحد ایالات متحده - مثلاً فیلیپین، تایوان یا اسرائیل - ممکن است از حد خود فراتر رود و باعث شود چین یا ایران انتقامی بگیرند که ممکن است ایالات متحده را وارد درگیری کند.

از سوی دیگر، اگر ترامپ اتحادهای واشنگتن را تحقیر کند، یک دشمن - مسکو، بیشتر از همه، اما احتمالاً پیونگ‌یانگ یا حتی پکن - ممکن است تصمیم بگیرد که تمایل ترامپ برای کمک به متحدان ایالات متحده را آزمایش کند، که موجب یک هیاهوی سیاسی در واشنگتن خواهد شد و رئیس‌جمهور را مجبور به واکنش خواهد کرد.

تقابل جویی همچنین ممکن است مقاومت متحدتری را برانگیزد. در صحبت از «محور» چین-روسیه-کره شمالی-ایران اغراق شده است، زیرا پایتخت‌های چهار کشور منافع مشترک کمی دارند که فراتر از مقاومت در برابر قدرت ایالات متحده و فرار از تحریم‌ها باشد. با این حال، آن‌ها به طور فزاینده‌ای به یکدیگر کمک می‌کنند. حمایت ایران و کره شمالی؛ قطعات با کاربری دو منظوره از چین؛ و اکنون، سربازان کره شمالی در حال کمک به تداوم تلاش‌های جنگی پوتین در اوکراین هستند. پیمان دفاعی که پوتین با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، در نوامبر امضا کرد، عملا پیونگ‌یانگ و امنیت شبه‌جزیره کره را به جنگ در اروپا پیوند می‌دهد.

اگر ترامپ تخاصم را در تمام جبهه‌ها تشدید کند، روابط میان این دشمنان احتمالاً بیشتر خواهد شد - به‌ویژه اگر او از اروپا بخواهد که محدودیت‌های تجاری بر چین را تشدید کند یا ناتو را تشویق کند که بیشتر در امور آسیا وارد شود.

دونالد ترامپ

برای توافق‌سازی، بدعت‌گرایی ترامپ ممکن است بیشتر به نفع او باشد - اگر در مسیر درست هدایت شود. توافق بزرگ فرضی با شی جین‌پینگ، رهبر چین، که برخی از اطرافیان ترامپ مطرح کرده‌اند - که به واشنگتن اجازه می‌دهد برتری چین در آسیا، از جمله در تایوان (که تقریباً تمام میکروچیپ‌های پیشرفته‌ای که اقتصاد جهانی به آنها وابسته است را تولید می‌کند) را بپذیرد - خیال‌پردازانه به نظر می‌رسد. توافقی با روسیه که اوکراین را غیرنظامی کرده و بدون تضمین‌های امنیتی رها کند، همان‌طور که پوتین خواسته است، به سرعت فرو خواهد ریخت. هیچ مسیر باثباتی برای توافقاتی از نوع حوزه نفوذ در آسیا یا اروپا وجود ندارد، حتی اگر ترامپ بتواند متحدان ایالات متحده را متقاعد کند که غیر از این فکر کنند.

اهداف کمتر بلندپروازانه ممکن است امکان‌پذیر باشند. گفت‌وگوهای مکرر با شی و تلاش برای تقویت چارچوب‌هایی که از قبل وجود دارند، مانند خطوط ارتباطی نظامی و کانال‌های پشتیبان میان مقامات ارشد امنیت ملی، می‌تواند روابط ایالات متحده و چین را روی پایۀ باثبات‌تری قرار دهد و به جلوگیری از حوادث در آسمان‌ها و آب‌های اطراف چین که ممکن است به یک بحران کامل تبدیل شوند، کمک کند.

در مورد روسیه، توافقی برای آتش‌بس که سخت‌ترین اختلافات را به مذاکرات آینده موکول کند، دور از ایده‌آل خواهد بود. پوتین ممکن است آن را رد کند. اما اگر ترامپ بتواند آن را اجرایی کند، از تخریب‌ها و خطرات تشدید وضعیت امروزی بهتر خواهد بود. چنین ترتیباتی همچنین ممکن است فضایی برای متحدان آسیایی و اروپایی واشنگتن باز کند تا به تدریج مسئولیت‌های بیشتری برای دفاع از خود بپذیرند، به جای اینکه تنها رها شوند تا خود را در برابر تهدیدات آماده کنند.

مدیریت تنش هسته‌ای

گفت‌وگوهای هسته‌ای با کره شمالی یا ایران می‌تواند نتایج بهتری به دنبال داشته باشد. در آخرین دور، مسیر نوسان‌دار ترامپ به مذاکراتی منجر شد که تقریباً به توافقی رسید – توافقی که هرچند کامل نبود، برنامه هسته‌ای پیونگ‌یانگ را محدود می‌کرد. با وجود روابط کیم با روسیه، پیونگ‌یانگ همچنان یک دولت طرد شده است که می‌تواند از حسن‌نیت واشنگتن بهره‌مند شود.

با این حال، چشم‌اندازهای بهتری در مورد ایران وجود دارد. تهران، که در وضعیت متفاوتی از گذشته قرار دارد، ممکن است موافقت کند که نه تنها برنامه هسته‌ای خود را محدود کند بلکه حمایت از شبکه متحدانش را که اکنون آسیب دیده است را نیز کاهش دهد. واشنگتن می‌تواند در عوض وعده دهد که ایران را بی‌ثبات نکند - و تلاش کند که اسرائیل را از این کار منصرف کند. بالاخره ترامپ گفته است که به تغییر اساسی در تهران علاقه‌مند نیست.

پس، چگونه می‌توان آینده غیرقابل پیش‌بینی سال ۲۰۲۵ را پیش‌بینی کرد؟

هرچه که پیش بیاید، به نظر می‌رسد روند فروپاشی قانون‌مندی ادامه خواهد داشت. ایالات متحده همیشه به خود و دوستانش اجازه داده است که در مواردی که با منافع آن‌ها هم‌راستاست، از قوانین بین‌المللی عبور کنند. اما حتی با استانداردهای پراکنده دهه‌های اخیر، وضعیت بد است و آماده بدتر شدن است.

در حالی که رئیس‌جمهور کنونی، جو بایدن در سخنان خود به نظم جهانی اشاره می‌کند، در حالی که چشمان خود را بر ویرانی غزه توسط اسرائیل بسته است، ترامپ بیشتر از پیش این سخنان را کنار خواهد گذاشت. اگر اسرائیل با تایید واشنگتن کرانه باختری را ضمیمه کند، یا اگر ایالات متحده به طور یکجانبه کارتل‌های مکزیکی را بمباران کند، هنجارهایی که قبلاً ضعیف شده‌اند، بیشتر در معرض فروپاشی قرار خواهند گرفت.

جنگ‌طلبان کمتر به رنج غیرنظامیان توجه خواهند کرد. دیگر رهبران ممکن است آزمایش کنند که آیا می‌توانند بخش‌هایی از سرزمین همسایگان خود را تصرف کنند. به نظر می‌رسد که بیشتر جنگ‌های امروز ادامه یابند، شاید در برخی موارد با آتش‌بس‌هایی حفظ شوند، تا زمانی که بادهای ژئوپولیتیکی تغییر کنند یا فرصت‌های دیگری برای از پا درآوردن رقبا پیدا شود.

ترامپ ممکن است توافق‌هایی انجام دهد - توافق‌هایی با پیونگ‌یانگ یا تهران که امنیت آسیا یا خاورمیانه را بازسازی کند، یا با پکن رقابت را به سمت درگیری کمتر هدایت کند، یا با مسکو موقتاً اوضاع را آرام کند. اما سناریوهای وحشتناک – انفجار در آسیا، درگیری گسترده‌تری در اروپا، یا تلاش برای تغییر در ایران یا اخراج دسته‌جمعی فلسطینیان که باعث به راه افتادن یک آتش‌سوزی در خاورمیانه می‌شود - نمی‌توانند منتفی باشند.

با سرعت تغییرات که در حال افزایش است، به نظر می‌رسد که جهان آماده تغییر پارادایم است. سوال این است که آیا این تغییر در میز مذاکرات رخ خواهد داد یا در میدان جنگ.