به گزارش اکوایران یکشنبه، پس از آنکه دولت کلمبیا از پذیرش دو هواپیمای نظامی ایالات متحده که حامل مهاجران بازداشت‌شده بودند خودداری کرد، ترامپ اعلام کرد که بر تمامی کالاهای وارداتی از کلمبیا یک تعرفۀ اضطراری ۲۵ درصدی اعمال خواهد کرد.

به نوشته کانر اُکیفی در انستیتو میزس، یکشنبه گذشته، پس از آنکه دولت کلمبیا از پذیرش دو هواپیمای نظامی ایالات متحده که حامل مهاجران بازداشت‌شده بودند خودداری کرد، ترامپ اعلام کرد که بر تمامی کالاهای وارداتی از کلمبیا یک تعرفۀ اضطراری ۲۵ درصدی اعمال خواهد کرد.

این تعرفه به‌سرعت لغو شد، پس از آنکه رئیس‌جمهور کلمبیا اعلام کرد که او و ایالات متحده «بن‌بست را پشت سر گذاشته‌اند» و کشورش موافقت کرده که مهاجران اخراج‌شده را بپذیرد. اما گزارش‌ها حاکی از آن است که ترامپ قصد دارد به‌زودی، شاید همین آخر هفته، تعرفه‌ای معادل ۲۵ درصد بر تمامی کالاهای وارداتی از کانادا و مکزیک اعمال کند.

اقدامات ترامپ چندان تعجب‌آور نیست، زیرا او در طول کارزار انتخاباتی خود به‌وضوح اعلام کرده بود که قصد دارد از تعرفه‌ها به‌طور گسترده برای حمایت از کارگران و کسب‌وکارهای آمریکایی استفاده کند و به‌طور کلی از این طریق مانع چپاول مردم آمریکا شود.

داشتن دولتی که واقعاً رفاه کارگران آمریکایی، کسب‌وکارهای کوچک و شهروندان عادی را نسبت به منافع شرکت‌های عظیم وابستۀ برخوردار از روابط سیاسی، دولت‌های خارجی و گروه کوچکی از اهداکنندگان ثروتمند در اولویت قرار دهد، بهبود بزرگی در مقایسه با دولت‌هایی خواهد بود که آمریکایی‌ها طی دهه‌های اخیر مجبور به تحمل آن‌ها بوده‌اند.

علت حضور در ترامپ در کاخ سفید این است که تعدادی کافی از آمریکایی‌ها را متقاعد کرد که دولت او چنین دولتی خواهد بود. اما اگر دونالد ترامپ و تیمش واقعاً و به صورت جدی اهداف مورد ادعایشان را دنبال می‌کنند، باید در مورد حمایت خود از تعرفه‌ها تجدیدنظر کنند..

زیرا تعرفه‌ها ــ‌یا به‌طور دقیق‌تر، مالیات بر واردات‌ــ شاید بدترین ابزار برای کمک به کارگران داخلی، کسب‌وکارهای کوچک و سایر افراد در مناطق مرکزی آمریکا باشند که تحت نظام سیاسی فعلی، متضرر شده‌اند.

به بیان ساده، تعرفه‌ها مالیاتی هستند بر کالاهایی که آمریکایی‌ها از تولیدکنندگان کشورهای دیگر خریداری می‌کنند. هنگام بحث دربارۀ تعرفه‌ها، معمولاً به کالاهای مصرفی خارجی مانند قهوۀ کلمبیایی یا شیرۀ افرای کانادایی فکر می‌شود. اما در واقع، بیشتر تعرفه‌ها بر کالاهای سرمایه‌ای مانند فولاد، نفت و چوب اعمال می‌شوند که کسب‌وکارهای آمریکایی برای تولید محصولات در داخل کشور از آن‌ها استفاده می‌کنند.

قرن‌هاست که اثرات اقتصادی تعرفه‌ها به‌خوبی درک شده‌اند. مانند هر مالیات دیگری، تعرفه‌ها هزینه‌ای جدید بر تولیدکنندگان تحمیل می‌کنند. این هزینۀ جدید مستقیماً قیمت بازار را تغییر نمی‌دهد، زیرا قیمت‌ها از هزینه‌های تولید ناشی نمی‌شوند. اما این هزینۀ اضافی باعث می‌شود که تولیدکنندگانی که بدون تعرفه در آستانۀ سود و زیان فعالیت می‌کردند، اکنون در صورت ادامۀ کسب‌وکار در کشوری که تعرفه را وضع کرده، با زیان اقتصادی مواجه شوند. در نتیجه، این تولیدکنندگان خارجی فروش کالاهای خود به مصرف‌کنندگان داخلی را متوقف می‌کنند و عرضه داخلی آن کالا کاهش می‌یابد که این خود باعث افزایش قیمت‌های داخلی می‌شود.

بنابراین، تعرفه‌ها با کاهش عرضۀ کالاهای موجود برای خریداران داخلی، قیمت‌ها را افزایش می‌دهند. و این اثر را نمی‌توان با افزایش تولید داخلی معکوس کرد، زیرا این امر مستلزم آن است که منابع داخلی از فعالیت‌های تولیدی دیگر منحرف شوند. در بهترین حالت، کمبودها فقط از یک بخش به بخش دیگر منتقل می‌شوند، نه اینکه برطرف شوند.

اثر مخرب تعرفه‌ها یکی از مفاهیم پذیرفته‌شده در اقتصاد است، حتی با اینکه معمولاً در این حوزه افراد به‌شدت با هم اختلاف‌نظر دارند. قرن‌ها شواهد دنیای واقعی نیز فقط تأیید کنندۀ حرف‌های نظریۀ اقتصادی در این زمینه بوده‌اند و به همین دلیل امروزه به‌ندرت می‌بینیم که طرفداران تعرفه‌ها از استدلال‌های صرفاً اقتصادی استفاده کنند. بیشتر آن‌ها به استدلال‌های سیاسی متوسل می‌شوند.

یکی از استدلال‌های رایج، حمایت‌گرایی است. این ایده که دولت فدرال باید از طریق مالیات بر تولیدکنندگان خارجی، از کارگران آمریکایی، کسب‌وکارهای آمریکایی و صنایع داخلی حمایت کند. از افول شهرهای کوچک آمریکا و زوال صنعت تولیدی این کشور در قرن گذشته معمولاً به‌عنوان شواهدی یاد می‌شود که نشان می‌دهند تجارتِ بیش از حد آزاد چه پیامدهایی دارد.

پس ــ‌بر اساس این استدلال‌ــ دولت باید از این شهرهای کوچک آمریکایی در برابر شرکت‌های چندملیتی طمعکاری محافظت کند که حاضرند برای کاهش هزینه‌ها، کارگران آمریکایی را کنار بگذارند و از نیروی کار ارزان کشورهای فقیر استفاده کنند. حتی اگر قیمت‌ها کمی افزایش یابند، به ما می‌گویند که داشتن نیروی کار قوی و صنایع داخلی شکوفا ارزش این هزینه را دارد.

این استدلال در مقام یک شعار سیاسی خوب به نظر می‌رسد، اما در عمل، مبتنی بر نادیده گرفتن کامل اثرات اقتصادی ذکرشده در بالا و همچنین تفسیری نادرست از تاریخ اقتصادی است. افول شهرهای کوچک آمریکا به این دلیل نبود که آمریکایی‌ها آزادی خرید برخی کالاها و منابع خارجی را داشتند، بلکه نتیجۀ گسترش گسترده دستگاه فدرال طی قرن گذشته بود که هدفش هدایت هرچه بیشتر پول مردم به جیب مقامات دولتی و دوستانشان در بزرگ‌ترین شرکت‌های چندملیتی از طریق مالیات، تورم و قوانین و مقررات ناعادلانه بود.

این تشخیص اشتباه، حمایت‌گرایان را به پذیرش افزایش مالیات بر واردات سوق داده است. اما این سیاست تنها به ضرر همان افرادی تمام می‌شود که مدعی کمک به آن‌ها هستند. زیرا درست است که اعمال هزینه بر استفاده از کالاهای سرمایه‌ای و منابع تولیدشده در خارج می‌تواند گروه کوچکی از کارگران را در مشاغلی حفظ کند که بدون این مالیات‌ها آن‌ها را از دست می‌دادند، اما این کارگران ــ‌همراه با تمام کارگرانی که توسط تعرفه‌ها «حمایت» نمی‌شوند‌ــ با افزایش شدید قیمت‌ها مواجه می‌شوند.

فراموش نکنید این‌گونه نیست که شرکت‌های طمعکار «هزینه‌های تعرفه را به مصرف‌کنندگان منتقل کنند.» بلکه عرضۀ کالاهای سرمایه‌ای و منابع تولیدی تحت تأثیر قرار گرفته و در نتیجه، تمام کالاهای مصرفی که با استفاده از آن‌ها تولید می‌شدند کاهش می‌یابند. برخی کارگران ممکن است شغل خود را حفظ کنند ــ‌آن هم با حقوقی که قدرت خرید سابق را ندارد‌ــ اما بسیاری از کارگران آمریکایی دیگر، از جمله کسانی که در شرکت‌هایی کار می‌کنند که برای ادامه فعالیت مجبور به کاهش هزینه‌ها هستند، آسیب خواهند دید. هیچ راه فراری از این واقعیت وجود ندارد.

حمایت‌گرایی استدلال اقتصادی ضعیفی است که خود را در قالب یک موضع واقع‌گرایانۀ سیاسی پنهان کرده است. این سیاست برای همۀ افراد حاضر در اقتصاد آمریکا ــ‌به‌ویژه افراد طبقۀ متوسط که تحت فشار مالی و مالیاتی سنگین قرار دارند‌ــ بسیار مضر است.

برخی از طرفداران تعرفه این مسئله را می‌پذیرند، اما استدلال می‌کنند که دولت فدرال به هر حال باید از جایی درآمد کسب کند و تعرفه‌ها در مقایسه با سیستم مالیاتی فعلی ما، روش بهتری هستند. در میان حامیان ترامپ، این دیدگاه اغلب به شکل پیشنهاد جایگزینی مالیات بر درآمد با یک سیستم تعرفه‌ای مطرح می‌شود. طرفداران این ایده معمولاً به آمریکا در دهۀ ۱۸۰۰ اشاره می‌کنند، زمانی که مالیات بر درآمد وجود نداشت و اقتصاد با سرعتی تاریخی رشد می‌کرد و دولت فدرال تقریباً تمام درآمد خود را از طریق تعرفه‌ها تأمین می‌کرد.

با توجه به میزان مخرب بودن مالیات بر درآمد، ممکن است واقعاً یک سیستم مالیاتی صرفاً مبتنی بر تعرفه نسبت به وضعیت فعلی ما ضرر کمتری داشته باشد. اما در واشنگتن، حذف یک مالیات، همانند هزینه‌های دولتی، بسیار سخت‌تر از اضافه کردن یک مالیات جدید است. در نبود حمایت گستردۀ مردمی، کنگره‌ای، بوروکراتیک و قانونی برای لغو مالیات بر درآمد، نتیجۀ محتمل‌تر علاقۀ ترامپ به تعرفه‌ها این خواهد بود که مالیات بر درآمد حفظ شود و تعرفه‌ها نیز به آن اضافه شوند.

با این حال، برخی از طرفداران تعرفه استدلال می‌کنند که حتی در این شرایط، تعرفه‌ها مزایای غیرمالی مهمی دارند که بیش از ضررهای اقتصادی آن‌ها ارزشمندند. آن‌ها می‌گویند وابستگی اقتصاد ما به کالاهای تولیدشده در کشورهای دیگر، به‌ویژه کشورهایی که ممکن است در آینده نزدیک با آن‌ها وارد جنگ شویم، ریسک بزرگی است.

این استدلال وقتی برای افزایش مالیات بر واردات استفاده می‌شود، مشکلاتی دارد. اولاً، منابعی که واقعاً برای دفاع از کشور لازم هستند، در حال حاضر در داخل تولید می‌شوند. برای مثال، کل ارتش آمریکا سالانه تنها دو دهم درصد از تولید داخلی فولاد را مصرف می‌کند. برخی گروه‌های صنعتی این رقم را کمی بالاتر می‌دانند، اما در هر حال، این‌طور نیست که آمریکا در صورت قطع برخی واردات، ناگهان بی‌دفاع شود. در واقع، افزایش مالیات بر واردات برای حل این مشکل خیالی ممکن است نتیجه‌ای کاملاً معکوس داشته باشد.

اما حتی اگر از این مسئله نیز بگذریم، باید درک کنیم که ریشۀ تمام خطرات ژئوپلیتیکی فعلی که آمریکا با آن‌ها مواجه است، وسواس واشنگتن برای حفظ سلطۀ خود در تمام جهان است. مردم آمریکا مجبورند هزینه این پروژۀ پرهزینه، غیرضروری و غیرممکن را بپردازند که تنها احتمال وقوع جنگ را افزایش می‌دهد ــ‌چیزی که بسیاری در جناح راست آمریکا بالاخره به آن پی برده‌اند. علاوه بر این، اگر به‌عنوان مثال اقتصادهای آمریکا و چین از یکدیگر جدا شوند، هزینۀ اقتصادی جنگ برای رهبران دو کشور کاهش می‌یابد، که این خود خطر درگیری را بیشتر می‌کند.

نکتۀ مضحک دیگر این است که گاهی اوقات طرفداران تعرفه با خوشحالی پیش‌بینی می‌کنند که مالیات‌هایشان باعث می‌شود شرکت‌های خارجی برای دور زدن تعرفه‌ها، فعالیت‌های خود را به آمریکا منتقل کنند. گذشته از اینکه نظریه و تاریخ اقتصادی تردیدهای جدی دربارۀ این فرضیه ایجاد می‌کنند ــ‌زیرا شرکت‌هایی که به دلیل تعرفه‌ها در حال ورشکستگی هستند، به‌احتمال زیاد سرمایه‌گذاری‌های بزرگی برای ایجاد شعبه‌های جدید در آمریکا نخواهند کردــ این استدلال با تمام نگرانی‌های امنیت ملی که همین افراد مطرح می‌کنند، در تضاد است. کافی است به نگرانی‌های بسیاری از راست‌گرایان کنگره درباره فعالیت شرکت‌های چینی در مزارع آمریکا یا، اخیراً، ارتباطات پکن با تیک‌تاک نگاه کنید.

آخرین استدلال سیاسی درباره تعرفه‌ها که در میان برخی از طرفداران ترامپ محبوب است، این ایدۀ عجیب است که همه استدلال‌های فوق نادرست هستند. آن‌ها می‌گویند ترامپ می‌داند که تعرفه‌ها برای مردم آمریکا مضرند، اما او فقط از آن‌ها به‌عنوان ابزاری برای فشار بر دولت‌های خارجی استفاده می‌کند تا در نهایت دنیایی بدون تعرفه ایجاد کند. حتی اگر این استدلال درست باشد، تاریخ بارها نشان داده است که تعرفه‌ها معمولاً با تعرفه‌های تلافی‌جویانه پاسخ داده می‌شوند، نه کاهش تعرفه‌ها. و تمام شواهد دربارۀ نحوه آماده‌سازی سایر کشورها برای سیاست‌های تجاری ترامپ نشان می‌دهند که این بار نیز استثنا نخواهد بود.

علاوه بر این، حتی زمانی که ترامپ از نفوذ آمریکا برای وادار کردن دولت‌های خارجی به تسلیم در زمینه‌های دیگر ــ‌مانند اختلاف اخیر با کلمبیا دربارۀ پروازهای مهاجران‌ــ استفاده می‌کند، هیچ دلیلی وجود ندارد که این کار حتماً باید با تعرفه‌ها انجام شود. دولت آمریکا مقادیر عظیمی کمک خارجی ارسال می‌کند و عملاً تأمین کنندۀ امنیت ملی بسیاری از کشورهاست. تهدید به قطع این مزایا یا حذف کامل آن‌ها، می‌تواند راه بسیار بهتری برای مذاکره باشد بدون اینکه رفاه مردم آمریکا را به خطر بیندازد.

مهم است که بپذیریم مشکلاتی که بسیاری از طرفداران سرسخت تعرفه‌ها مطرح می‌کنند، واقعی هستند. بسیاری از جوامعی که زمانی پررونق بودند، به‌طور مصنوعی توسط سیاست‌های فدرالی تخریب شده‌اند که هدفشان حمایت از چند شرکت بزرگ و بانفوذ از جیب دیگران بوده است. طبقۀ کارگر آمریکا مجبور شده است هزینه نجات شرکت‌های چندملیتی را بپردازد، در حالی که هزینۀ یک نیروی پلیس جهانی پرخرج را نیز تأمین کرده که تقریباً همۀ کشورهای دیگر جهان به‌طور رایگان از آن بهره‌مند می‌شوند. واقعاً دارند مردم آمریکا را چپاول می‌کنند.

اما طرفداران تعرفه باید درک کنند که این مشکلات ناشی از دخالت بیش از حد دولت است، نه آزادی بیش از حد. راه خروج از این مشکل ملی ما در حذف بوروکراسی‌های سنگین فدرال، پایان دادن به پروژۀ امپراتوری جهانی واشنگتن، لغو قوانین و مقرراتی که اقتصاد را به نفع ثروتمندان بانفوذ منحرف می‌کنند، و بازگرداندن کنترل نظام پولی به مردم آمریکا نهفته است. نه در افزایش مالیات‌هایمان.