زمانی که «بوخارین» حق را به «میزس» داد
سال 1925 «پسر طلایی لنین» و سردبیر روزنامۀ پراودا، نوشت که در مورد سوسیالیسم حق با لودویگ فون میزس بود.
سال 1925 «پسر طلایی لنین» و سردبیر روزنامۀ پراودا، نوشت که در مورد سوسیالیسم حق با لودویگ فون میزس بود.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ تقریباً تمامی متفکران و روشنفکران غربی به این جمعبندی رسیدند که «تجربه سوسیالیسم شکست خورده است». اما هوپ این پرسش بنیادین را طرح میکند که سوسیالیسم دقیقاً در برابر چه چیزی شکست خورد؟ آیا این شکست را باید…
احتمالاً کسانی که با متون اقتصادی «مکتب اتریش» آشنایی داشته باشند، متوجه یک نکته در آنها شده باشند: در این متون بهندرت اثری از معادلات و نمودارهای ریاضی یافت میشود؛ و این با تصوری که معمولاً از دانش اقتصاد در میان مردم رواج دارد ناسازگار است.
لودویگ فون میزس در سخنرانی پنجم کتاب «مارکسیسم بینقاب» تحت عنوان «مارکسیسم و دستکاری انسان» بر اهمیت و قدرت اندیشهها تأکید میکند.
هر نقدی که تنها به آموزههای اقتصادی مارکس محدود شود، ناخواسته اسیر همان چارچوب مفهومی او خواهد بود. این نکته در فضای فکری ایران نیز مشهود است؛ حتی برخی مدافعان اقتصاد بازار آزاد از اصطلاحاتی استفاده میکنند که ریشه در دستگاه فکری مارکس دارد.
دکتر موسی غنینژاد، اقتصاددان برجسته، در گفتوگو با امیرحسین خالقی به بازخوانی یکی از آثار لودویگ فون میزس، اندیشمند بزرگ مکتب اتریش، تحت عنوان «حکومت قادر مطلق: خیزش دولت تمامیتخواه و جنگ تمامعیار» پرداخته است.
دکتر موسی غنی نژاد اقتصاددان به بررسی کتاب مهم لودویگ میزس میپردازد که به ناکامیهای لیبرالیسم و ظهور دولتگرایی در بحبوحه جنگ جهانی دوم اشاره دارد.
سالن شریعتی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران در روز 11 آبان پذیرای دکتر یوسف اباذری استاد بازنشستۀ آن دانشکده بود تا برای دانشجویان تازهوارد سخن بگوید.
شاید شما هم دوست و/یا آشنایی داشته باشید که وقتی درباره مسائل سیاسی و اقتصادی با او صحبت میکنید، زبان به نقد و حتی ناسزا علیه چپ میگشاید و ریشه تمام مشکلات کنونی ایران را «چپها» میداند. قصد بررسی درستی یا نادرستی این گزاره را ندارم، بلکه…
اگر دستاوردهای تمدن مدرن برایمان دارای ارزش باشند نمیتوانیم نسبت به عامل به وجود آورندۀ این تمدن یعنی پیدایش فرد انسانی دارای شخصیت حقوقی مستقل و دانشی که با مفروض گرفتن چنین انسانی به مطالعۀ مناسبات اجتماعی برآمده از آن میپردازد بیتفاوت باشیم.