به گزارش اکوایران، روابط آمریکا و اوکراین با سرعتی بیشتر از آنچه هر ناظری بتواند توصیف کند در حال تحول است. 

نوشتۀ والری پکار در پرسوِیژن، در اینجا می‌خواهم نگاهی از کی‌یف، پایتخت اوکراین، ارائه دهم ــ‌شهری که تقریباً هر شب هدف حملات هوایی قرار می‌گیرد و هر روز پرچم‌های کوچک بیشتری برای گرامی‌داشت  مدافعان جان‌باخته به میدان مرکزی آن اضافه می‌شود.

اما رویدادهای ماه گذشته برایمان شوکه‌کننده بوده است. مشخص شد که هرآنچه درباره آمریکا می‌دانستیم، می‌تواند ظرف چند هفته کاملاً وارونه شود.

همه‌چیز با پایان انزوای بین‌المللی ولادیمیر پوتین آغاز شد. ناگهان فردی جنایتکار، تروریست و سازمان‌دهندۀ نسل‌کشی، به فرد خوبی تبدیل شد که ارزش تماس گرفتن دارد. سپس، مذاکرات آمریکا و روسیه در مورد سرنوشت اوکراین بدون مشارکت اوکراین صورت گرفت ــ‌نقض اصلی که سال‌ها هیچ‌کس به آن شک نداشت: «هیچ چیز دربارۀ ما بدون ما.» به نظر می‌رسد که شاهد تکرار مونیخ ۱۹۳۸ هستیم: مماشات با شر برای حفظ صلح جهانی.

این همان مسیری بود که اوکراینی‌ها در ابتدای سال از آن هراس داشتند و در بیانیه‌ای با عنوان «با شر مماشات نکنید» آن را بیان کردند ــ‌بیانیه‌ای که بیش از ۱۶۰ فعال حقوق بشر، نمایندۀ پارلمان، دیپلمات، دانشگاهی، هنرمند مشهور، رهبر انجمن‌های بزرگ اقتصادی و جوامع مذهبی مختلف (مسیحیان، مسلمانان و یهودیان) آن را امضا کردند. اتفاق نمادینی است که مونیخ ۲۰۲۵ ــ‌همان کنفرانس امنیتی که دو سال پیش «مانیفست صلح پایدار» در آن اعلام شده بود‌ــ به محلی برای اعلام موضع جدید آمریکا تبدیل شد.

گام بعدی، متهم کردن اوکراین به آغاز جنگ (نمونۀ کلاسیک سرزنش قربانی) و عدم برگزاری انتخابات بود ــ‌در حالی که دلایل قانونی، امنیتی، سیاسی و اجتماعی برای ناممکن بودن انتخابات در زمان جنگ تمام‌عیار در بیانیه‌ای از سوی سازمان‌های غیردولتی اوکراین توضیح داده شده است. رئیس‌جمهور دموکراتیک انتخاب شدۀ اوکراین، دیکتاتور نامیده شد، در حالی که هیچ اتهام مشابهی علیه رهبر روسیه که ۲۵ سال در قدرت بوده است، مطرح نشد. این اظهارات و دیگر مواضع مشابه، همان‌گونه که مشخص شد، تکرار مستقیم پروپاگاندای روسیه است. ما هرگز پیش از این ندیده بودیم که رهبر یک دموکراسی جهانی، عیناً سخنان پروپاگانداچی‌های دولتی روسیه را نقل کند ــ‌همان کسانی که همیشه سخنان خود را با وعدۀ نابودی آمریکا، تبدیل آن به خاکستر هسته‌ای و تصرف واشنگتن دی‌سی همراه می‌کنند.

آمریکا اوکراین

گام بعدی، پیشنهاد امضای توافقی برای انتقال امتیاز منابع معدنی اوکراین به ایالات متحده بود. بدون شک، اوکراین به سرمایه‌گذاری آمریکایی نیاز دارد و از جذب آن خوشحال خواهد شد. اما در این مورد، بحث بر سر یک توافق دوجانبه و سودمند نبود، بلکه تلاشی برای سوءاستفاده از موقعیت دشوارِ قربانی و تبدیل کمک نظامی بلاعوض پیشین به صورتحسابی پرداخت‌نشده برای نسل‌های آینده، با مبلغی پنج برابر هزینه‌های واقعی آمریکا بود. برای تحت فشار قرار دادن اوکراین جهت امضای فوری این توافق، این مسئله با تهدید قطع ترمینال‌های ارتباطی استارلینک که زیرساخت شبکه دفاعی اوکراین بر آن استوار است، همراه شد. خوشبختانه، با پایداری و مهارت‌های مذاکره، نتیجه‌ای قابل قبول برای هر دو طرف به دست آمد.

ایدۀ انتقال منابع معدنی اوکراین به ایالات متحده، با استقبال گرم پوتین روبه‌رو شد که اعلام کرد آماده است منابع سرزمین‌های اشغالی اوکراین را با آمریکا تقسیم کند. در اینجا مشخص شد که ما با تلاش برای برقراری صلحی مشابه مونیخ ۱۹۳۸ روبه‌رو نیستیم، بلکه با یک رشوۀ عادی پس از یک سرقت طرفیم: ‌نسخه‌ای جدید از پیمان مولوتوف‌ـ‌ریبنتروپ.

در نهایت، آخرین اتفاق شوکه‌کننده تا زمان نگارش این متن، رویارویی دیپلماتیک اتحاد آمریکا‌ـ‌روسیه با کل دنیای آزاد در مجمع عمومی سازمان ملل بود. حتی چین، ایران و کوبا هم به قطعنامه‌ای که ایالات متحده به نفع روسیه پیشنهاد داده بود، رأی ممتنع دادند. هیچ‌یک از ما تصور نمی‌کرد که روزی شاهد چنین اتفاقی باشد.

بدیهی است که این ماجرا هنوز به پایان نرسیده است.

برای درک موضع اوکراین، باید از این واقعیت شروع کرد که پوتین برای تصرف سرزمین نمی‌جنگد. روسیه خود دارای سرزمین‌های وسیع و توسعه‌نیافته‌ای است که مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند. جنگ روسیه برای نابودی حاکمیت ملی و هویت اوکراینی است، همان کاری که ۱۰۰ سال پیش انجام داد. برای اوکراینی‌ها، تسلیم‌شدن به معنای حفظ جان نیست ــ‌بلکه به معنای از دست دادن آن است، زیرا آنچه در بوچا و ماریوپول رخ داد، در سراسر کشور تکرار خواهد شد و مردان باقی‌ماندۀ اوکراین تحت پرچم سه‌رنگ روسیه برای حمله به پایتخت‌های اروپای مرکزی بسیج خواهند شد. تسلیم در میان گزینه‌های پیش روی ما نیست، زیرا نه به معنای زندگی، بلکه به معنای مرگ است. ازاین‌رو، اوکراین باید مقاومت کند، صرف‌نظر از اینکه متحدان ما چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند.

جنگ اوکراین

بااین‌حال، برای طرفداران آزادی و دموکراسی در آمریکا، اکنون باید زنگ هشدار به صدا درآید. صرف‌نظر از اینکه فرد چه دیدگاهی دربارۀ اوکراین دارد (کشور ما بی‌نقص نیست)، هم‌پیمان شدن با یک تروریست بین‌المللی، تکرار پروپاگاندای او، تقلید از رفتار او و حملۀ مشترک به ارزش‌های دنیای آزاد و تمدن غربی، به این معناست که دوستان آمریکا در هر قاره‌ای به‌شدت شگفت‌زده و ناامید خواهند شد. این موضوع تنها به ارزش‌ها محدود نمی‌شود، بلکه به سود و زیان نیز مربوط است. نظم جهانی مبتنی بر توافقات و قوانین، به نفع ایالات متحده است، زیرا اساس تجارت و سرمایه‌گذاری آزاد و امن به حساب می‌رود. اما نظمی که بر اساس «حق قدرت» بنا شود، به سود ایالات متحده نخواهد بود زیرا آمریکا هم برای اثبات قدرت خود مجبور خواهد شد با خون آمریکایی بریزد.

اکنون زمان آن رسیده که طرفداران آزادی سکوت را بشکنند. بهانۀ «ما نمی‌توانیم کاری انجام دهیم»، دقیقاً همان چیزی است که پوتین را در روسیه به قدرت رساند و او را به دیکتاتور جنگ‌طلبی تبدیل کرد که روس‌ها تا چندین نسل از او شرمنده خواهند بود.